eitaa logo
🌷 گلستان شهدا 🌷"shohada"
466 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
309 فایل
بسیج یعنی؛ "نیروی کارآمد کشور برای همه کشورها" https://eitaa.com/joinchat/1445986595C6aa76eb819 دخترای گل دهه هشتادی لینک جدید گروه ریحانه خلقت😍😍😍😍 هرچه سریعتر همه عضو گروه جذابمون بشید بزن رو لینک ارتباط با ادمین : @Narjesyavaran_313
مشاهده در ایتا
دانلود
‹☁️.🚎›‌ '♥️! -می‌گفت: هرڪسی‌روزے‌‌ ³ مرتبہ خطاب‌به‌حضرت‌مهدی 'ﷻ' بگہ ↓ ﴿بابی‌انتَ‌وامےیااباصالح‌المهدے‌‌﴾ حضرت‌یجور‌خاصےبراش‌دعامیکنن :)🌿 💙🦋@shohadap1400shohadap
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهـادت .... اجر کسانی است که در زندگی خود مدام در حال درگیری با نفس‌اند و زمانی ڪه نفس سرڪش خود را رام نمودند، خداوند به مزد این جهاد_اڪبر، شهادت را روزی آنان خواهد کرد 🌷 @shohadap1400shohadap
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | زنده ماندن یاد از دیگر مصادیق اشتباه‌های محاسباتی دشمن است 🔺 گزیده بیانات امروز رهبر انقلاب در ارتباط تصویری مردم قم ۱۴۰۰/۱۰/۱۹ @shohadap1400shohadap
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب جذّابِ « من زنده ام » را به خاطر دارید؟ "خاطرات اسارتِ خانم معصومه آباد وهمراهانش" یکی از خوانندگان این کتاب « سردارسلیمانی » است . وی پس از خواندن کتاب نامه ای برای نویسنده ی آن نوشته است: "خواهر خوبم. در آن اسارت، اسارت را به اسارت گرفتی سعی کن در این آزادی اسیر نشوی ان شالله کتابت را به همه زبان ها ترجمه می کنم تا همه بدانند زینب بنت رسول الله چگونه بوده است وقتی کنیز او معصومه اینگونه معصوم بوده است. به تو بعنوان خواهرم، بعنوان معرف دختر مسلمان شیعه، معرف ایران اسلامی، معرف تربیت خمینی افتخار می کنیم. حقیقتا شگفت زده شدم و هزاران بار به تو و دوستانت مرحبا گفتم" ساعت ۲۳ (نینوا) « سلیمانی » مهم تر از این نامه، یادداشت بعدی است که سردارِ شهید، خطاب به خانم آباد نوشته است : «بسمه تعالی خواهرم، مثل همان برادرهای اسیرت همه جا با تعصّب مراقبت می کردم کسی عکس روی جلد کتابت را نبیند. و در تمام کتاب با ناراحتی و استرس بدنبال این بودم که آیا کسی به شما جسارت کرد؟ آخر مجبور شدم روی عکست را با کاغذ بچسبانم تا نامحرمی او را نبیند. برادرت بغداد « سلیمانی » 👆همچون دیدبانی دقیق ؛ رصد می کند ، مراقب است و اجازه کم ترین رخنه ای نمی دهد ...!! خدا می داند چندبار این عبارات را خواندم ، به آخر رسیدم و دوباره برگشتم ...💯💫 آری! در مکتب سلیمانی که تحقق آموزه های اسلامی است " غیرت و حیا " چون نگینی می درخشد 💎💥 وچه قدر ، امروز زمانه ی ما محتاجِ این نگاهِ غیرتمندانه است !!👌👌 کاش می شد این نگاه را تکثیر کرد 🤔👌 @shohadap1400shohadap
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸به نام خدا 🔸تاریخ برگزاری :۱۴۰۰/۱۰/۱۹ 🔸ازساعت۱۵:۰۰الی۱۸:۰۰ 🔸نام دفترخانه سبز: پایگاه شهدا 🔸عنوان برنامه: مشاوره فردی 🔸موضوع برنامه: تحصیلی وخانواده 🔸نام استاد:استادرضایی 🔸تعداد شرکت کننده:۴ نفر 🔸میزان کیفیت برگزاری جلسه:عالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نیت حاج قاسم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 بینایی سنجی رایگان با حضور خانم دکتر داوودی برای کودکان ۹_۳سال در پایگاه شهدا برگزار شد حوزه شهیده نسرین افضل پایگاه شهدا 00/10/16
💐شهید محسن زیارتی شهیدی که در برزخ گره گشایی می کند! بسیاری از دوستان محسن که مشکلاتی داشتند، با محسن در میان می گذاشتند و او هم مشغول حل این مشکلات معنوی می شد. استاد پناهیان ادامه داد: من در موضوع قبر سوالاتی داشتم و نمی دانستم از که بپرسم تا اینکه یک شب محسن آمد و سوال مرا هم پاسخ داد... 📙برگرفته از کتاب بازگشت. اثر گروه شهید هادی @shohadap1400shohadap
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*چرا سردار دلها وصیت کرده بود پیکرش کنار پیکر این شهید یوسف الهی به خاک سپرده شود* *دریک کلام عملکرد شهید یوسف الهی بودکه باعث شد در سن کم به درجه عرفانی والا برسد* 1️⃣ *از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سال را روزه میگرفت 2️⃣ *نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید* 3️⃣ *دائما ذکر خدا می گفت* 4️⃣ *قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود* 5️⃣ *هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود* 6️⃣ *چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت* 7️⃣ *خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت* 8️⃣ *روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود* 💥 *۵ داستان از شهید حسین یوسف الهی* 🔹 *شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود.* 1️⃣ *همرزم شهید:* *حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت می‌شود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد.* *نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط 25 دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود.* *وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمی‌شوی".* *با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن 25 دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر می‌نوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود.* *خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟* 2️⃣ *مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا.* *وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند!* *بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟* *امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد!* 3️⃣ *برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال 62 بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت 10:00 شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم.* *نمی‌دانستیم کجا برویم.* *جوانی جلو آمد و گفت:* *شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله!* *جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند.* *برو آنها را بیاور اینجا!* *وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی می‌تواند صحبت کند.* *اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم؟* *لبخندی زد و گفت:* *چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم!* *محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت!* 4️⃣ *همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم.* *محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر41 ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی- فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت.* *حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر می‌شود.* *امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص می‌کنم.* *صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود.* *گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟* *گفت: نه. پرسیدم: چرا؟!* *حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را.* *با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟* *گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟* *اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمی‌شد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود.* *اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر می‌گردیم.* *پرسیدم: چه طور؟!* *گفت: شهید شده اند*. *جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل.* *من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست.* *وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد!*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5604799818.mp3
4.97M
صحبت های شهید حججی در اردوی راهیان نور این صحبت ها رو باید با طلا نوشت خودم خیلی با حرفاش گریه کردم😭😭😭😭😭😭😭😭😭 حتما دانلود کنید مطمئنم حال دلتون خوب و اگه خدا بخواد اشکتون جاری میشه😭😭😭😭😭😭😭 از دستش ندید حیف بخدا اگه گوش نکنید 🕊🥀 @shohadap1400shohadap
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*محافظ حاج قاسم، تازه دامادے ڪه اِرباً اِربا شد*🥀 🌷شهید وحید زمانی نیا تاریخ تولد: ۳ / ۴ / ۱۳۷۱ تاریخ شهادت: ۱۳ / ۱۰ / ۱۳۹۸ محل تولد: تهران محل شهادت: بغداد محل دفن :شهر ری مادرش← آرزو داشتم پسرم را در لباس دامادی ببینم ولی خداروشکر می‌کنیم که وحیدم عاقبت بخیر شد ...» وحید زمانی‌نیا تازه‌ دامادی بود که با ۲۷ سال سن، چهار سال در دفاع از حرم شرکت کردو دو سال هم در معیت حاج قاسم حضور داشت. وحید در زمان جاری شدن خطبه عقد، چون شنیده بود دعا در آن لحظه به استجابت می‌رسد، برای شهادتش دعا کرده بود و چقدر زود دعایش مستجاب شد🕊️وحید از محافظان حاج قاسم بود✨بیخود نبود که حاجی، وحید را انتخاب کرد.او از همه نظر نمونه و بسیار به حاج قاسم نزدیک بود هر جا که حاج قاسم حضور داشت وحید هم همانجا بود».وحید تازه عقد کرده بود🎊و می‌خواست دست همسرش را بگیرد تا سر زندگی اش برود 20 روز قبل از شهادت گفت که با اجازه حاج قاسم میخواهم به کربلا بروم✨ اما قسمت این بود روی دستان مردم کربلایی شود🕊️او بامداد 13 دی ماه 1398 در حمله بالگردهای آمریکایی ملعون در فرودگاه بغداد با ۲۷ سال سن🥀در کنار سردار بزرگ ایران و اسلام پر کشید✨و در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد*🕊 @shohadap1400shohadap
🔔 آسان شدن مرگ ✅ آیت الله مجتهدی تهرانی: سکرات مرگ خیلی سخت است، امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر کسی دوست دارد که سکرات مرگش آسان شود، این دو کار را انجام دهد ۱- صله رحم ۲- نیکی به والدین @shohadap1400shohadap