#حرفِ_حساب {✨👌}
همیشہ میگفت :)
در زندگی ، آدمی موفق تر است ڪه
⇜ در برابر عصبانیت دیگران " صبور " باشد.🙂
⇜ و ڪار بی منطق انجام ندهد.
و این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود..🎈
#شهید_ابراهیم_هادے 🕊
@shohadap
اماهسٺندخٺرایۍکہ[←🌙
نگرانِپاڪشدن
آرایششوننیسٺن[←💅🏻
چوناصلـاًآرایشندارن:)
هسٺندخٺرایۍکہ
بادیدنِیہپسردلـლـشوننمیلرزه↓
چون[←☝️🏻
دلشوندلہنہژلہ[←😅🍮
هسٺندخٺرایۍکہ
بادیدنماشینِپسرا[←🚗
ڪَفنمیڪننچون
اینادخٺرننہدِلِسٺِر[←🍾
اینجوردخٺرارواذیٺنڪنین:)😌
ڪَمَناینجوردخٺرا😇
#چادرےٖاَم
#بعشقدخٺِپیامبرٖ
---------------
@shohadap
---------------
⭕️ بحران سازی به هر قیمتی، خط اصلی رسانههایی است که با ترویج اخبار فیک به دنبال زدن راس حاکمیت در ایران هستند و از این راه بتوانند نگرشسازی جدیدی را صورت بدهند.
@shohadap
14.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هیئت یا زینب غروب شهادت امام هادی حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها
@shohadap
#اخلاص
آمد به خط فاطـميون سـر بزند شب ڪہ شد
گفتيم لابـد مۍرود يڪ جايے دور از هياهوۍ رزمنده هـا استراحت ڪند🙃
کفش هايـش را گذاشـت زير سرش گوشہ اتاق دراز ڪشيد ، خودمان خجالـت ڪشيديم اتاق را خلوت ڬـرديم کہ چند ساعـت استراحـت کند.....🍂💔
#سردار_مـن🕊
@shohadap
🛑در فیلم مستند، سردار حیدر تعریف مینمود :
ما در سوریه بودیم، حافظ اسد(پدر بشار اسد) احوالش بد شد و راهی بیمارستانش نمودند،
اخبار بدی از احوالات ایشان دریافت مینمودیم...
🔶من و سردار همدانی و چند سردار دیگر با مشورت به این نتیجه رسیدیم که به حضرت آقا زنگی بزنیم و از ایشان التماس دعای مخصوصی برای حافظ اسد بنماییم،
زیرا فکر میکردیم اگر حافظ اسد از بین برود، ما ایرانیها دیگر جایی در سوریه که سپر دفاعی ایران در برابر اسرائیل بود نخواهیم داشت.
به حضرت آقا زنگ زدیم و آقا فرمودند :
باشد حتماً دعا میکنیم.
🔷چند روز بعد حال حافظ اسد بدتر شد،
ما نگرانتر شدیم و باز به حضرت آقا زنگ زدیم.
💟حضرت آقا فرمودند :
ایشان باید برود، ولی خداوند شخص دلسوزتر و بهتری را برای خدمت به دین، به جای ایشان میگذارد...
ما متحیر شدیم...
دو نفر جایگزین حافظ بودند، برادرش و نخست وزیرش...
خوب برادرش که اصلاً همیشه در حال گردش و عشق و تفریح بود و اهل این حرف ها نبود...
نخست وزیر هم که یک فرد تقریباً مخالف بود...
🔸ما متحیر شدیم...
🛑تا این که حافظ اسد فوت نمود و بشار اسد، پسرش سر برداشت...
ما با خود بشار، در یک کاخ زندگی میکردیم...
چون اوضاع سوریه به هم ریخته بود...
یک روز سر نهار، خدمتگذارش را خواند و گفت :
نامه را بیاورید...
نامه را آوردند و ایشان نامه را به سردار همدانی دادند...
سردار یکدفعه خودش را جابجا کرد و نامه را دوباره خواند به همه ما یک نگاه عجیبی کرد و نامه را داد به نفر پهلوئیش..
نامه به دست من رسید،
دیدم نامه از طرف ملک عبدالله است و گفته :
ای اسد...
یا دست از پشت سر ایرانیها بردار و ایشان را از کشورت بیرون بینداز و یا کشورت را با خاک یکسان و تو و خانواده ات را نابود میکنیم...
امضاء ملک عبدالله (پادشاه عربستان)
🔻ما متحیرانه به همدیگر نگاه میکردیم...
آخر تهدید بزرگی بود و اگر خود حافظ هم بود،
حتماً یک کاری بر علیه ما ایرانی ها میکرد...
یکدفعه دیدیم بشار که متوجه اخمهای توی هم ما شده بود با لبخند نامه را از ما خواست...
♦ما نامه را با احترام تقدیمش نمودیم...
یکدفعه و متعجبانه دیدیم، بشار نامه را پاره کرد و خودش بلند شد و پاره های نامه را در میان شعله های آتش شومینه پرتاب نمود و با لبخند گفت :
ما تا آقای خامنه ای و شما سربازانش را داشته باشیم هیچ غم و غصه ای نداریم.
☑آنگاه بود که فهمیدیم حضرت آقا چه فرموده بودند و از کجا این خبر را چند سال پیش دریافت نموده بودند...
و یا باز در فیلمی یکی از نزدیکان سردار سلیمانی تعریف مینمود که فرمانده سپاه، سردار سلیمانی را مجاب مینمود که باید حتماً این منطقه را بگیرید و سردار سلیمانی نیز کمی دست دست میکرد تا منطقه را خوب شناسایی کند.
در همین اثناء بوده که خود حضرت آقا با فرمانده سپاه تماس میگیرد و احوال سردار سلیمانی را میپرسد و تأکید میکند تا اطلاع بنده از شرکت دادن سردار سلیمانی در عملیات ها خودداری نمایند.
✅ #مکتب_سلیمانی
📖 #به_وقت_کتابخوانی
۲۱ساله شده بود فرمانده گردان؛ اسمش ناصر بود و حاج قاسم فرمانده لشکرش بود.
جانباز شد. جانباز قطع نخاع؛ مهمان دائمی بستر و خانه ...
شاید خیلیها سراغش نرفتند، چون گرفتارِ زندگی کردند خودشان را !
اما حاج قاسم دمدمهای عید که میشد، وقتی میخواست سری به کرمان و اقوام بزند، حتماً یک زنگ میزد به خانهی ناصر و میگفت: من دو روزی میآیم خانهی شما ...
خرید هم میکرد. لباس نو و وسایل تهیه میکرد و میرفت خانهی ناصر ...
همسر ناصر را هم به قول خودشان میفرستاد مرخصی؛ میشدند دو رفیق شفیق ...
کار آشپزخانه میکرد و غذا آماده میکرد، با ناصر بگو بخند و یاد ایام ...
حمام را گرم میکرد، و ناصر را نونوار تحویلِ تخت همیشه ساکتش میداد ...
و میرفت سراغ مأموریت بعدیش ...
راستی؛ ناصر دیماه ۱۳۹۲ شهید شد.
✍ عید که میخواهد بیاید اول به فکر خانهی خودمانیم... لباس خودمان... خرید خودمان... بعداً هم به فکر تفریحات خودمان؛
تازه زمان که برسد به فکر نقد فضای سیاسی و نظام و انقلاب در مهمانیها !!!
همین است که حاج قاسم یک دانه میشود در این دوران غفلتها ...!
به قول شهید سید مرتضی آوینی؛
"برای خدا کار میکرده، نه کارهایش را برای خدا"
📚 حاج قاسم/ ص۴۱ و ۴۲
➖➖➖➖➖➖
@shohadal
☑️یکی از مخاطبان کانال با ارسال این عکس نوشت: استفاده از شیشه های مواد ضدعفونی که به مردم داده شده سخته ، به مردم بگید سری شیشه پاک کن ها بهشون میخوره ، اینطوری بهتر میتونن استفاده کنن👌
@shohadap