eitaa logo
🌷 گلستان شهدا 🌷"shohada"
502 دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
326 فایل
بسیج یعنی؛ "نیروی کارآمد کشور برای همه کشورها" https://eitaa.com/joinchat/1445986595C6aa76eb819 دخترای گل دهه هشتادی لینک جدید گروه ریحانه خلقت😍😍😍😍 هرچه سریعتر همه عضو گروه جذابمون بشید بزن رو لینک ارتباط با ادمین : @Narjesyavaran_313
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 قسمت :4⃣ ✍ به روایت سید ناصرحسینی پور خیلی از بچه‌ها حین دودیدن در کانال سمت چپ نقش زمین ‌می‌شدند. نمی‌دانستیم از کجای نیزارهاهدف قرار می‌گیریم. در چراغچی بچه‌های گردان امام علی علیه‌السلام بعد از یک درگیری سخت و نفس گیر، چراغچی را از دشمن پس گرفتند. چراغچی که آزاد شد،خیالمان از پشت سرمان راحت شد . چهل هلی‌کوپتر عراقی در سمت چپ جاده در آسمان سروکله‌شان پیدا شد. درگیری شدید شده بود، قرار بود دو گردان از بچه‌های لشکر ۸ نجف به کمکمان بیایند، که زیر آتش شدید دشمن نتوانستند به ما ملحق شوند. میزان آتش ما در مقابل دشمن، مثل مقایسه‌ی یک قایق در برابر یک ناو جنگی هواپیمابر بود. به همراه‌ بچه‌ها به طرف سنگر بزرگی که در صد متری روبه‌رویمان قرار داشت، دویدیم. رکنی با صدای بلند می‌گفت مواظب پشت سرمان باشیم،حواسمان به نیزارهای کناری باشد و از پشت سر غافل‌گیر نشویم.تصورم این بود که یگان‌های دیگر به کمکمان بیایند. باورم نمی‌شد تنها بمانیم.امروز هیچ‌کس نتوانست به کمکمان بیاید، تنها بودیم، نه نیروی کمکی، نه زرهی ، نه آتش تهیه‌ای، بدون عقبه، آب غذا و . . . امروز فقط ایمان و اراده‌ی بچه‌ها می‌جنگید. بچه‌ها در استفاده از مهماتشان با تدبیر و قناعت عمل ‌می‌کردند. چون مهماتمان کم بود، به جای رگبار از تک تیر استفاده ‌می‌کردیم. با اینکه آقای محسن رضایی دستورعقب نشینی داده بود و سمت چپ ما تخلیه شده بود، بچه‌ها ترجیح دادند تا بمانند و مردانه مقاومت کنند تا منطقه سقوط نکند.هیچ‌کس حاضر نبود برگردد عقب، حتی محمدحسین حق‌جو که پنج دختر داشت. عبدالرضا دیرباز در چراغچی از او خواهش کرده بود بماند و جلو نیاید. اما حق‌جو به او گفته بود ما تا گلوله آخر می‌جنگیم. حق‌جو بهمان گفت : می‌دانم چرا شما دلتون نمی‌خواد من برم جلو، نمیخواد نگران دخترای من باشید، دخترامو به فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها سپرده‌ام . ادامه دارد... 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🍃ألّلهُـــمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــرج🍃 کانال موعود(عج) 👇👇👇 @Mawud12
📚آنچه از کتاب «پایی که جا ماند» بر می‌آید روایت صادقانه‌ سیدناصر حسینی‌پور است که هیچ ادعایی در نویسندگی ندارد. ♦️از رفقا شنیدم که به شوخی از سید ناصر پرسیده‌اند چرا شهید نشده است و او رندانه جواب داده بود: چون به دو چیز دل بسته بودم؛ یکی دوربین دیده‌بانیم و دیگری یادداشت‌های روزانه‌ام. این کتاب هشتصد صفحه‌ای خاطرات روزانه یک اسیر قطع عضو ایرانی است. 🔸این کتاب مقاومتِ صد و نوزده شهید را در یک محاصره و جنگ تمام‌عیار در جزیره مجنون نشان می‌دهد. این کتاب در حقیقت تصویری است از سرگذشت نامه یک نیروی اطلاعات و عملیات که لو رفته است و گوشه ای از سرگذشت‌نامه اسرای مجروح ایرانی است در زندان‌های مخفی عراق و در بیمارستان الرشید بغداد. 🔹در فصل‌های پایانی کتاب زندگی اسرای مفقودالاثر ایرانی را در اردوگاه‌های تکریت به تصویر می‌کشد و شمه‌ای از مظلومیت اسرای مفقودالاثر را نشان می‌دهد، در اردوگاهی که وقتی بچه‌ها از ستوان قحطان، معاون اردوگاه شانزده تکریت، می‌پرسیدند: «سیدی! ما کی آزاد می‌شویم؟ » و ستوان قحطان می‌گفت: «هر وقت دیدید مردی حامله شد، شما هم آزاد می‌شوید. » یعنی شما هیچ وقت آزاد نمی‌شوید 🔸حضرت آیت الله خامنه ای: تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیده‌ام که صحنه‌های اسارت مردان ما در چنگال نامردمانِ بعثی عراق را، آن چنان که در این کتاب است به تصویر کشیده باشد... #۷۶۸صفحه