eitaa logo
دورهمی عمومی محله
220 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
24 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
14.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همخوانی سرود «آخوندا نمی‌ذارن»😂 به سبک سرود معروف اینجا ایرانه☺️ 🎙 کاری از حاج‌آقا صالح پور😍 😎 و طلاب فعال در عرصه جهاد تبیین اینجا ایرانه اینجا طلبه‌ها بیدارن اینجا ایرانه اینجا آخوندا نمی‌ذارن اینجا ایرانه اگه بخوای فتنه بسازی طلبه‌ها جون میدن نمیذارن
وضعیت کلاس‌های ریاضی در مدارس اسرائیل + اگر سه تا پهپاد از ایران بیاد و دو تا موشک هم بهش اضافه بشه الان ما چی داریم؟ - الان ما فقط دسشویی داریم😂 ⁦(⁠•⁠‿⁠•⁠)⁩ ⁦(⁠✷⁠‿⁠✷⁠)⁩ وزیر خارجه انگلیس دیشب گفت: از ایران می‌خواهیم این رفتار خطرناک خود را که به نفع کسی نیست متوقف کند پاسخ ایران: دیر گفتی عزیز! کروزا و پهپادا زدن به دل جاده گوشیاشونم جا گذاشتن 😂 ⁦(⁠•⁠‿⁠•⁠)⁩⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩ از دیشب مقامات اسرائیل در حال حفظ و تمرین: سلام فرمانده سلام از این نسل غیور جا مانده😂 ⁦(⁠◠⁠‿⁠・⁠)⁠—⁠☆⁩ + چرا ایران به سمت اسراییل موشک انداخت؟ - خب تو مرام جمهوری اسلامی نیست که پیامی رو سین کنه اما جواب نده😂
بچه بودم تاحالا کتک نخورده بودم، یه روز خوردم زمین کنار چشمم کبود شد، مربی مهد پرسید چی شده؟ گفتم مامان بابام،منو با شیلنگ کتک میزنن!!! فرداش زنگ زدن به مامان بابام اومدن مهد کودک، یه خانومی بود حامی کودکان، یه عالمه نصیحتشون کرد وقتی رسیدیم خونه اولین کتک زندگیم رو خوردم🤣🤣🤣😂
زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند. یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم میزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً. شیرجه رفت توی آب و او را نجات داد. فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوی پارکینگ خانه داماد بود و روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توی آب و جان زن را نجات داد. داماد دوم هم فردای آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» نوبت به داماد آخری رسید. زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت اما داماد از جایش تکان نخورد او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم؟ همین طور ایستاد تا مادر زنش در آب غرق شد و مرد. فردا صبح یک ماشین بی ام ‌و آخرین مدل جلوی پارکینگ خانه داماد سوم بود که روی شیشه اش نوشته بود:«متشکرم! ازطرف پدر زنت»
یه مهمون آلمانی داشتم،بهم میگفت این فرانسویها خیلی عجیبن! وقتی تلویزیون روشنه با هم حرف میزنند!! گفتم خُب؟ گفت:آخه یا باید تلویزیون دید یا خاموشش کرد و باهم حرف زد!! گفتم اووه،آره به نظر منم خیلی عجیبه... روم نشد بهش بگم داداش ما مسافرت که میریم تلویزیون را روشن میذاریم،دزده فکرکنه ما خونه‌ایم🤣🤣😂😂
یکروز از همڪارم پرسیدم: چڪارڪردی ڪه مشڪلی با همسرت نداری ؟  گفت :"هر ڪاری راهی داره" . گفتم مثلا. گفت:" مثلا وقتی میخوام برم بیرون و خانومم میگه آناناس یا خاویار بخر، نمیگم پول ندارم چون میدونم این جمله چالش برانگیزه. فقط دست روی چشمم میذارم و میگم به روی چشم . وقتی هم ڪه برمی گردم و خانوم سراغ اقلامی را ڪه گفته بخر می گیره ،محڪم روی زانوم می زنم و می گم  دیدی یادم رفت. استفاده از این دو عضو ؛یعنی چشم و زانو راز موفقیت منه    به خانه ڪه برگشتم تصمیم گرفتم رفتار همڪارم را الگو قرار بدهم و از چشم و زانو برای شیرین شدن زندگی استفاده ڪنم .این الگو چند وقتی خوب جواب داد تا یڪ روز ڪه برای مرمت سیم سرپیچ لامپ، بالای چارپایه رفته بودم از همسرم خواستم فیوز را بڪشد او هم دست روی چشمش گذاشت و گفت :"به روی چشم سرورم". رفت و من هم با خیال این ڪه در خواستم اجرا شده دست به ڪار مرمت سیم شدم ڪه ناگاه در اثر برق گرفتگی از اتاق به بیرون پرتاب شدم. وقتی با حال زار به خانمم گفتم چرا فیوز را نڪشیدی ؟محڪم روی زانویش زد و گفت :"وای دیدی یادم رفت. نتیجه: خیلی مواظب این خانمها باشید. درمقابلشون شما عددی نیستید😏😂😂
پائیز بود و سرخپوست‌ها از رئیس جدید قبیله پرسیدند که زمستان پیش رو سرد خواهد بود یا نه. از آنجایی که رئیس جدید از نسل جامعه مدرن بود از اسرار قدیمی سرخپوست‌ها چیزی نیاموخته بود. او با نگاه به آسمان نمی توانست تشخیص دهد زمستان چگونه خواهد بود. بنابراین برای اینکه جانب احتیاط را رعایت کند به افراد قبیله گفت که زمستان امسال سرد خواهد بود و آنان باید هیزم جمع کنند. چند روز بعد ایده‌ای به نظرش رسید. به مرکز تلفن رفت و با اداره هواشناسی تماس گرفت و پرسید: «آیا زمستان امسال سرد خواهد بود؟» کارشناس هواشناسی پاسخ داد: «به نظر می رسد این زمستان واقعاً سرد باشد.» رئیس جدید به قبیله برگشت و به افرادش گفت که هیزم بیشتری انبار کنند. یک هفته بعد دوباره از مرکز هواشناسی پرسید: «آیا هنوز فکر می‌کنید که زمستان سردی پیش رو داریم؟» کارشناس جواب داد: «بله، زمستان خیلی سردی خواهد بود.» رئیس دوباره به قبیله برگشت و به افراد قبیله دستور داد که هر تکه هیزمی که می‌بینند جمع کنند.... هفته بعد از آن دوباره از اداره هواشناسی پرسید: «آیا شما کاملاً مطمئن هستید که زمستان امسال خیلی سرد خواهد بود؟» کارشناس جواب داد: «قطعاً و به نظر می‌رسد زمستان امسال یکی از سردترین زمستان هایی باشد که این منطقه به خود دیده است.» رئیس قبیله پرسید: «شما چطور می‌توانید این قدر مطمئن باشید؟» 📍کارشناس هواشناسی جواب داد: «چون سرخپوست‌ها دیوانه وار در حال جمع آوری هیزم هستند.»
"هفتک"معادل فارسی«تیک» شد شباهت ظاهری علامت «تیک» به "عدد هفت" در زبان فارسی، ملاک این معادل گزینی بوده است. اما هشتک که شبیه #٨ نیست! زین پس به جای واژه نامانوس seen(سین کردن✔✔) هم از "جفتک" بهره بگیریم لایک👍 هم نشه"شصتک"صلوات😂🙃🤣