- رفت راهیان نور
روی خاک ها نشسته بود
کسی دور و ورش نبود
شروع کرد به حرف زدن . .
بسم الله الرحمن الرحیم !
درد و دلا شو کرد
اشک ریخت
ولی میدونست پیش شنونده های خوبی حرفاشو زد
یکی از رفیقاش امد
دید نشسته رو زمین
بهش گفت چیکار میکنی؟
با کی داشتی حرف میزدی؟!
اینجا که کسی نیست🧐
گفت : با شهدا . .
پیکر شهدا اینجاست
خون و پوست شهدامون قاطی این خاکه
این خاک اغشته اس به خون شهدا 🥺🌱: )
#نوشتهایازعندربهمیرزقون