eitaa logo
|دیارِ باکری‌ها و امینی‌ها|
217 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
409 ویدیو
6 فایل
[بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ و الصِّدیقین] . جایی برای آشنایی با ۱۲ هزار شھیدِ استانِ آذربایجانِ غربی⚘️:) .
مشاهده در ایتا
دانلود
" بسم الله الرحمن الرحیم " 🍃برای ما که را ندیده بودیم و حتی درست درک نکرده بودیم، برای ما که شکست حصر آبادان را فقط شنیده یا خوانده بودیم، برای ما که از ممکن شدن ناممکن ها در دوران دفاع مقدس چیزی جز برگهای کاغذی کتابها و تاریخ حس نکرده بودیم. 🍃شادی زایدالوصف شما عصاره همه شنیده های نادیده مان و اعتقادات خوب باورنکرده مان بود.اصلا شما با آزادیتان سهم بزرگی در ما داشتید، اگر آزاد نمیشدید ما چگونه میفهمیدیم که را چگونه آزاد کرد؟ یا حصر آبادان را چگونه امر ولی شکست؟ 🍃روزی که ساکنین عزیز تان با سختی تمام در مقابل هجوم همه جانبه دشمنان وحشی و سنگدل خدا مقاومت می کردند و هر آن احتمال رخنه دشمن از یک سو وجود داشت تمامی دلهای بیدار جهان متوجه شما بود و برای یاریتان لحظه شماری می کرد. 🍃خدا میداند چند ایرانی و غیر ایرانی فقط برای آزادی شما دل از تمامی دنیا و دلبستگی هایشان کندند و راهی دیار غربت شدند و شما باعث آزادی آنها از این دنیای فانی شدید.🕊 🍃آن روز را خیلی خوب به یاد دارم و هنوز هم که هنوز است شیرینی اش را فراموش نکرده ام. نبل عزیز و الزهرای مظلوم! کاش همانطور که جذبه های شما که در نظرم مانند جذبه های آن آتش در بیابان صحرای سینا بود و موسی صفتان را به سوی خودش کشاند تا ندای رحمانی «انی انا ربک» بشنوند و در پی امر «فاخلع نعلیک»کفشهای این دنیایی از پا بیرون کنند تا وارد قرب خدا شوند، مرا نیز جذب می کردی! 🍃کاش لااقل امروز که سالگرد آزادی شماست خدا را به دلهای نورانی ای که برای آزادی شما تپید قسم بدهید تا برای ما نیز حکم آزادی از غیر خودش را امضا کند چرا که شما خوب می دانید معنی تلخ و جانکاه را و دوری از عزیزان را.💔 ✍نویسنده: ♡ 📅تاریخ انتشار : ۲۸ بهمن ۱۳۹۹
"بسم الله الرحمن الرحیم" 🍃 هر دو چشمهای حقیقت بین بازی داشتند انگار که مثل آب خوردن غیب میدیدند و از شدت آنکه این دیدن برای آنها طبیعی و معمولی بود، آن دیده ها را به راحتی و‌خیلی فاش بیان می کردند. 🍃 اگر اینقدر دیدن حقایق عالم که برای امثال ما است برای آنها آسان و طبیعی نبود لااقل کمی خصوصی تر و با احتیاط بیشتری آن حقایق را بیان می کردند، نه مثل که چند لحظه قبل از شهادتش، خطاب به کاظمی پشت بیسیمی که می دانست ضبط میشود و در آینده همه آن را میشنوند بگوید «احمد!بیا اینجا که اگر بیایی دیگر دلت نمیخواهد برگردی!» 🍃 اما حکایت حمید از مهدی هم جالبتر است، او چند وقتی قبل از شهادتش وصیت نامه ای مینوسد که در آن آینده را به تصویر میکشد و انگار که از پشت پرده ای از پرده های عالم خبر بدهد می گوید:«دعا کنید که خداوند را نصیب شما کند. در غیر این صورت زمانی فرامی‌رسد که تمام می‌شود و رزمندگان سه دسته می‌شوند: دسته‌ای که به مخالفت با گذشته خود برمی‌خیزند و از آن پشیمان‌اند. دسته‌ای که راه بی‌تفاوتی در پیش‌گرفته و غرق زندگی مادی می‌شوند و دسته‌ای که به گذشته می‌مانند و احساس وظیفه می‌کنند و از شدت مصائب و غصه‌ها دق خواهند کرد. پس از خداوند بخواهید با رسیدن به شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن هم بسیار سخت خواهد بود.» 🍃 برادر مهدی باکری، عاشقی است که یک شبه ره صد ساله رفت و پیر شد آنچنان که در خشت خام چیزی دید که در آینه هم نمیبینیم. 🍃 آرزو میکنم که اگر حمید باکری نمیشویم در نگاه او که حقیقت بین بود و هست عاقبت بخیر باشیم♥️ ✍نویسنده: 🕊به مناسب سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱ آذر ۱٣٣۴ 📅تاریخ شهادت : ۶اسفند۱٣۶٢ 📅تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣٩٩ 🥀مزار شهید : مفقود الاثر