🕊| #از_آسمان
#خاطرات_شهدا
#شهید_عبدالعلی_احمدی
خاطرهای از شهیدعبدالعلیاحمدی
به نقل از دوست و همرزم شهيد
(دعای مستجاب)
آشنائی اينجانب با شهيد عبدالعلی احمدے
به زمان دوران تحصيل بازمیگردد.شب های
جمعه گاهی وقـتها بعد از دعاے ڪميل به
منزل ما مۍآمد. در يكۍ از اين روزها وقتے
بنده ايشان را با موتورسيڪلت به منزلشان میرساندم.يكدفعه و ناگهانی به من فرمودند
آقا محـسن مݓن از خدا مۍخواهم ڪه شهيد
شوم و نحوهشهادتم بهوسيله گلولهتوپ باشد
و بدنم تكه تكه شود. خيلي متعجب شدم و با
ناراحتۍ گفتم آقا عبدالعلی اين حرفها چیه
ميزني؟! گفت🗣 خب آرزوے من همينه. از
اين اتفاق مدتي گذشت تا اينكه مطلع شديم
آقا عبدالعلي شهيد شدهاند و همراه با يك شهيد
بزرگوار ديگر جنازه مطهرشان را به خوی آوردهاند.
بنده با چند نفر ديگر از دوستان صميمي از جمله
باجناقم آقاي حاج نورالدين دولتي، آقای برگزينی،
شهيد عزيز آقاے علی راحتی و برادر شهيد آقاے
محمد معصومی براي زيارت و ديدن پيكر پاكشان
به سردخانه بيمارستان قمربنیهاشم رفتيم.وقتی
درتابوتآقاعبدالعلیرابازكرديمتحتتأثير معنويت
چهره مطهر ايشان قرار گرفتم. عزيزاني ڪه با من
در آنجا حضور داشتند همه شاهد بودند. چشمان
ملکوتی اين شهيدعزيز باز مانده بود.بدن مطهرش
از كمر به بالا سالم بود اما دستان و پاهايشان تكه
تكه شده بودند گويا اينڪه زير تانڪ قرار گرفته
باشد. در ڪنار پيڪر پاك و در گوشهاے از تابوت
كيسه پلاستيڪۍ نظرم را جلب ڪرد. برداشته
و داخل آن را نگاه كردم.وسايل شخصي و جيبی
شهيد همراه با يك صفحه كاغذ نوشته در داخل
آن بود.كاغذ را مطالعه كردم گويا به او الهام شده
بود که شهيدميشود و یک وصيتنامه يكصفحهای
را در آن لحظات آخر نوشته بود.
👈🏻| #ادامه_دارد
مهمانِ دوازده هزار شهید شو😍👇🏻
•🌸| @shohada_A_Gh
💠| #از_آسمان
🕊| #شهید_کریم_بهرامی
شهید کریم بهرامی، سردار سرافراز سپاه اسلام در تاریخ 1338/01/01 در کانون گرم خانواده ای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در شهرستان نقده از توابع استان آذربایجان غربی دیده به جهان گشود.
در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن، وارسته و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد.
در دوران تحصیل از هوش و استعداد بالایی برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران دبستان، راهنمایی و دبیرستان را پشت سر گذاشت...
در سال 1353 پدر بزرگوار ایشان دار فانی وداع گفت و به همین دلیل هنگام فراغت از تحصیل به ویژه در تعطیلات تابستان با کار و تلاش فراوان مجارج شخص خود را برای تحصیل به دست می آورد و از این راه به خانواده زحمتکش خود کمک قابل توجهی می کرد.
او با شور و نشاط و مهر و محبت و صمیمیتی که داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری می بخشید.
پس از دریافت مدرک دیپلم به سربازی در نیروی دریایی ارتش به بندر عباس رفت و با فرمان بنیان گذار کبیر جمهوری اسلامی ایران؛ حضرت امام خمینی (ره)مبنی بر خروج سربازان از پادگان ها، او نیز به فرمان رهبر خود لبیک گفته و به خیل انقلابیون پیوست.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با تاسیس سپاه پاسداران، برای انجام وظیفه شرعی و اجتماعی خود و حفط و حراست از دستاوردهای خونین انقلاب در تاریخ 1358/10/10 به عضویت این نهاد مقدس درآمد.
این شهید بزرگوار در طول خدمت مقدس خود در سپاه پاسداران منشاء خیرات و برکات زیادی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و مردم منطقه شمالغرب کشور بود و رزمندگان و ایثارگران این منطقه، خاطراتی شیرین و به یادماندنی از رشادت ها و شجاعت های این دلاور زمان به یاد دارند.
حضور مستقیم وی در خط مقدم درگیری ها تا بدانجا بود که چندین بار از ناحیه سر و پا مجروح شده و مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به افتخار جانبازی در راه حفظ آرمانهای نظام و انقلاب نایل آمد.
روحیات بارز او شجاعت و شهامت بود و خط شکنی در درگیری با اشرار و ضد انقلاب و جنگیدن با دشمنان دین و ملت و مقاومت در برار سخت ترین پاتکها به خاطر این روحیه بود،روحیه ای که اساس و بنیان آن بر ایمان و اعتقاد به خدا استوار بود.
مجاهدت دائمی او برای خدا بود و هیچ گاه اثر خستگی روحی در وجودش دیده نمی شد.
برای رسیدگی به وضعیت نیروها و مطلع شدن از احوال برادران رزمنده خود، به واحد ها، یگان ها، و مقر های عملیاتی تحت امر سرکشی می نمود و مشکلات آنان را رسیدگی و پیگیری می کرد.
همواره به برادران سفارش می کرد که نسیت به رزمندگان احترام قایل شوند و همیشه خودشان را نسبت به آنها بدهکار بدانند و یقین داشته باشند که آنها حق بزرگی بر گردن ما دارند.
مهمانِ دوازده هزار شهید شو😉👇🏻
🍃|•°@shohada_A_GH