eitaa logo
وصیت شهدا به حجاب
147 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
14 فایل
یادت باشد شهید اسم نیست، رسم است، شهید عکس نیست که اگر از دیوار اتاقت برداشتی فراموش بشود شهید مسیر است، زندگیست، راه است، مرام است! شهید امتحانِ پس داده است! شهید راهیست بسوی خدا...
مشاهده در ایتا
دانلود
محافظ رئیس جمهور شهید عبدالله باقری تاریخ تولد: ۲۹ / ۱ / ۱۳۶۱ تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: تهران محل شهادت: سوریه 🌷راوی← بعد از ازدواجش عبدالله محافظ رئیس جمهور شد🪄خانواده نمی‌دانستند که پسرشان محافظ آقای احمدی نژاد است،خانواده‌اش و بچه محل‌هایش او را در تلویزیون و همراه رییس جمهور می‌بینند 13 سال محافظ آقای احمدی نژاد بود،از زمانی که وی شهردار تهران بود تا پایان ریاست جمهوری.مادر شهید← یاد ندارم به او گفته باشم نماز بخوان و روزه بگیر.📿قبل از سن تکلیف انجام واجبات را شروع کرده بود.به‌خاطر مسئولیتش مغرور نبود.مردم‌دار،متواضع و فروتن بود.همسایه‌ها می‌گفتند دست به سینه به ما سلام می‌کرد.پنج پسر داشتم،اما عبدالله چیز دیگری بود🌙یک روز آمد دو زانو نشست روبه رویم گفت: مامان،تو نمیخوای خمس پسرهات رو بدی؟⁉️گفتم: مادر نرو سوریه عبدالله گفت: خودت یادم دادی مامان همان وقت‌ها که چادرت رو میکشیدی سرت🌙و دست ما پنج تا رو می‌گرفتی و می‌کشوندی تو هیئت و مسجددر روضه ضجه می‌زدی و می‌گفتی: کاش کربلا بودیم یاری‌ات می‌کردیم🌙یادته؟ میگفتی خانم زینب من و بچه هام فدات بشیم،💫بفرما الان وقت عمل شده🌙گفتم: پسرم من هیچ؛ با این دخترهای بابایی چه کنم؟!🥀گفت: مادر با این حرفها دلم رو نلرزون،🥀مگه اونایی که زمان جنگ رفتن زن و بچه نداشتن،»🥀آنقدر گفت و گفت تا مادر راضی‌ شد🌙مادر، فرزند دیگرش مجید هم همراه عبدالله عازم سوریه کرد💫اما عاقبت مجید بی برادر برگشت آن‌هم شب تاسوعا.🥀شهید عبدالله باقری بادیگاردی بود که در شب تاسوعا به شهادت رسید*🕊️🕋 🌷 @shohada_hejab
پدر' پسرے کـه همدیگر را ندیدند🥀 🌷شهید سجاد طاهرنیا تاریخ تولد: ۲۳ / ۵ / ۱۳۶۴ تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: رشت،گیلان محل شهادت: سوریه *🌷سکانس اول (انتخاب نام پسرشان) همسر شهید←: آقا سجاد اسم حسين خوبه ؟+اوهوم! 🌙-امير علی ؟ + آرہ!🪄 -سبحان ؟ + اممم..🍁-هادی چی ؟🍃 -چيزہ.. ببين اينم علامت زدما، محمد امين؟ + اينم خوبہ!🌙همسر آقا سجاد كتاب را انداخت و گفت: -ای بابا!.. سجاد من كه نميگم در مورد قشنگيشون نظر بدی!🍃بگو كدوم بهترہ! يكيشو انتخاب كن ديگه!!🌾سجاد خندید و با شيطنت نگاہ کرد: + اسم حالا مهم نيست مهم اينه كه قيافش به من ميرہ!🍃(: همسرش كه سعی کرد قيافه‌ی جدی خودش را حفظ کند و زير خندہ نزند،🍃كتاب را سمت ديگر مبل سُر داد و رويش را بہ حالت قهر برگرداند!🥀سجاد با مهربانی خندید و همسرش گفت حالا می‌بينيم ديگه كی ميبَرہ!...»🌙سكانس دوم(مدتی بعد) ← همسر آقا سجاد آهسته كنار تابوت زانو زد.🥀نوزاد را روی سينه‌ی بابا گذاشت🥀-سجاد تو بُردی...🥀راستی ..حسين ؟ امير علی ؟ سبحان ؟هادی؟ محمد امين؟ ..🥀نگفتی اسمشو چی بزارم..؟!🥀.» شهید سجاد طاهرنیا شهید مدافع حرمیست🕊️که فرزند دومش ۶ ساعت بعد از اعزامش به سوریه به دنیا آمد🥀و یکدیگر را ندیدند🥀ایشان در روز تاسوعا با لب تشنه🥀با اصابت موشک در کنارش💥از ناحیه پهلو و پا آسیب دید🥀و با ذکر یا زهرا آسمانی شد*🕊️🕋 در سال ۱۴۰۲ خبر تکان دهنده بود: نسیبه علی پرست همسر شهید سجاد طاهرنیا پس از یک دوره بیماری به همسر شهیدش پیوست🥀از این زوج آسمانی یک دختر به نام«فاطمه رقیه»و یک پسر به نام«محمدحسین»به یادگار مانده🥀 💙🌷
سفر کـربلا...🌙 🌷شهید حجت اصغری شربیانی تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۶۷ تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: شهر ری محل شهادت: حلب،سوریه *🌷راوی← داشتیم میرفتیم کربلا !🌙با حجت ته اتوبوس نشسته بودیم ! کلى گپ زدیم ! خیلی باهاش شوخی می‌کردیم🍃تو کربلا همیشه از ما جدا میشد تنهایی میرفت حرم‼️برامون سوال شده بود آخر ازش پرسیدم چرا همش جدا میشی تنهایی میری‼️که وسط حرفاش یه دفعه گفت من خیلى دوست دارم شهید بشم !🕊️از دهنش پرید گفت من شهید میشمااا !🕊️ من و امیر حسینم بهش گفتیم داداش تو شیویدم نمیشى چه برسه شهید !(خنده)‼️حلالمون کن حجت چقدر اون شب تو اتوبوس وقتى خواب بودى دستمال کاغذى کردیم تو گوشت🥀اصلا ناراحت نمیشد ..🥀دقیقا محرم سال بعد روز تاسوعا🌙مثل اربابش سرش و هر دو دستشو🥀فدای عمه جانمان زینب کرد🕊️حاجتشو اون سال تو کربلا گرفته بود🌙خوب خبر داشت سال دیگه شهید میشه🕊️و شد علمدار حلب💫مادرشهید← روزی که پیکرش را به معراج آوردند من را نمی‌بردند🥀و می‌گفتند شاید اگر پیکرش را ببینید روی اعصاب‌تان تأثیر بگذارد🥀اما من قبول نکردم🥀حجت با خمپاره شهید شده بود💥 دستش مانند حضرت ابوالفضل عباس (ع) قطع شده بود🥀بقیه بدنش را ما ندیدیم🥀او مانند حضرت عباس شجاع بود🌙و مانند ایشان در روز تاسوعای حسینی🥀به شهادت رسید*🕊️🕋 💙🌷https://eitaa.com/joinchat/1129841018C3a4897af60
مسافر تاسوعا...🕊️ 🌷شهید پویا ایزدی تاریخ تولد: ۱/ ۶ / ۱۳۶۲ تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: لنجان ، اصفهان محل شهادت: سوریه *🌷راوی← آقا پویا در انجام کارهای خیر خیلی فعال بود🌙 و به صورت ناشناس به نیازمندان کمک مالی می‌کرد💫بعضی مواقع بسته ها را می‌داد و می‌گفت بگید از یه مرد غریبه هست، حتی چهره اش هم آشکار نمی‌کرد🌱همسرشهید← یک ماه قبل از اعزام به سوریه به خانه آمد و گفت: "من امشب می‌روم گلزار شهدا و شب هم نمی‌آیم".🍁فهمیدم دوباره هوایی شده است، آن شب را به سختی صبح کردم،🥀صبح با چشمان پف کرده آمد.‼️فهمیدم او هم گریه کرده است.🥀گفت: "من هیچ دلبستگی به دنیا ندارم فقط تنها دلبستگی‌ام، تو و ریحانه هستید از شهدا خواستم این دلبستگی را از من بگیرند".🌙وقت اعزام پویا بود🥀من و دخترم گریه میکردیم🥀ریحانه میخواست همراه پدرش برود،🍂 آقا پویا سوار ماشین شد🚖 بدون اینکه نگاهمان کند رفت،🕊️ چند دقیقه بعد تماس گرفت تا ببیند ریحانه آرام شده یا نه؟📞 و من هم گفتم بله و او هم خداروشکر کرد،🌙 همسرم اصلا طاقت گریه های من و دخترمان را نداشت🥀ولی آن روز فهمیدم واقعا از ما دل کنده است،🌙پویا فرماندهی تانک را به عهده داشت💫و به گفته همرزمانش مسیر عملیات را پاکسازی و پیشروی می‌کردند🪄ایشان روز جمعه بود که با اصابت موشک کورنت اسرائیلی به تانکش💥در روز تاسوعای حسینی🏴عباس گونه🥀شربت شهادت را نوشید.»🕊️شهادتــــ گوارای وجودتــ مسافر تاسوعا*🕊️🕋 💙🌷 @shohada_hejab
وفاے به عهد...🌙 🌷شهید حسین جمالی تاریخ تولد: ۱ / ۷ / ۱۳۶۵ تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: فارس/فسا ،خورنگان محل شهادت: سوریه *🌷مادر شهید← بعد از ماه محرم و صفر قرار بود داماد شود🎊 اما خواست خدا بر این بود که بجای رخت دامادی خلعت شهادت بپوشد🕊️حسینم در ماه محرم متولد شد 🎊ما به رسم هر ساله در روز تاسوعا نذری می‌پزیم🍲 و بانی آن حسین بود، آن روز تمام وسایلهای نذر را خرید🍲سپس لباسهایش را جمع کرد و درون ساک گذاشت.🥀از زیر قرآن ردش کردم و آب را پشت سرش ریختم💦 با یک چشم پر از غم و عمیق نگاهم کرد و رفت سوریه🥀سوم محرم زنگ زد گفت مادر چه خبر از حسینیه⁉️گفتم: مادر کی میای ؟ گفت: روز تاسوعا خانه هستم🕊️همرزم← شب عملیات بود.💥 قرآن در دست گرفته بودم و بچه ها از زیر آن می‌گذشتند🌙حسین با موتور چهارچرخ در حال گذشتن از زیر قرآن بود که گفت: دعا کن فردا اولین شهید روز تاسوعا باشم🕊️مادر ← روز تاسوعا شد و ما طبق روال هر ساله، در آشپزخانه حسینیه نذر را بار گذاشتیم🍲هر که می‌آمد می‌پرسید حسین کجاست؟⁉️ می‌گفتم: زنگ زدم گوشیش خاموشه حتما توی راهه💫اما همان روز خبر شهادتش را آوردند🕊️گفت تاسوعا بر می‌گردم برگشت اما جور دیگر🥀او با سر بند یا فاطمه الزهرا(س) با اصابت تیر به پهلو🥀در روز تاسوعا🏴 شهید🕊️و به سیمرغ محرم شهدای عملیات محرم ملقب گردید*🕊️🕋 💙🌷 @shohada_hejab
سومین شهید هسته‌اے ایران🌙 🌷شهید داریوش رضایی نژاد تاریخ تولد: ۲۹ / ۱۱ / ۱۳۵۵ تاریخ شهادت: ۱ / ۵ / ۱۳۹۰ محل تولد: آبدانان،ایلام محل شهادت: تهران 🌷راوی← در یک مسأله علمی‌ پیچیده گیر کرده بودیم و راه حلی برای آن پیدا نمی‌کردیم.🪄گفتیم رضایی‌نژاد می‌تواند کار را ادامه بدهد، موضوع را با او در میان گذاشتیم و مبلغ زیادی هم پیشنهاد کردیم.🌱بی‌توجه به مبلغ پیشنهادی ما گفت: این مسأله به دردی هم می‌خوره؟ ما هم گفتیم: نه، به دردی نمی‌خوره، اما اینطوری ما اولین گروهی هستیم که توی جهان این مسأله رو حل می‌کنه.💫 داریوش گفت: من اگه تو زندگیم بتونم، یه چوب کبریت یا یه پیچ‌گوشتی درست کنم که به درد چهار نفر بخوره،🪄خیلی بیشتر برام ارزش داره تا اینکه بخوام بگم دستگاهی رو درست کردم که هیچ‌ کس مثل اون رو نداره یا مسأله‌ای رو حل کردم که هیچ کس حل نکرده.🍃راوی← داریوش رضایی‌نژاد یکی از نخبگان و دانشجویان دوره کارشناسی ارشد برق💫(گرایش قدرت) دانشگاه خواجه‌نصیر‌الدین طوسی، و از جمله محققان برجسته کشور بود که با تکیه بر هوش بالا و ذکاوت سرشار خود در کوتاه ترین زمان ممکن مراحل رشد و تعالی روحی و پژوهشی را طی کرد🌱و سرانجام در تاریخ ۱ مرداد ۱۳۹۰ که به همراه همسر و فرزند خود بود🥀در مقابل منزلش هدف سوء قصد 2 موتور سوار قرار گرفت و شهید شد.🥀دو موتور سوار به رضایی‌نژاد و همسر و دخترش که سوار یک پژو بودند، حمله کرده💥و با شلیک چندین گلوله🥀رضایی‌نژاد را به شهادت رساندند*🕊️🕋 💙🌷 @shohada_hejab
شهیدے که داعشیان زنده زنده او را قطعه قطعه کردند🥀 🌷شهید روح الله طالبی اقدم تاریخ تولد: ۱۳۶۶ تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: کشکسرای،مرند،آذربایجان محل شهادت: سوریه *🌷همسر شهید← با رفتنش به سوریه مخالفت بودیم🥀یک روز جنایات داعش را در لب‌تابش به ما نشان داد🥀بارها می‌گفت که اگر مدافعان حرم نباشند، این جنگ و کشتارها به داخل کشورمان می‌کشد💥و من نمی‌توانم یک لحظه وحشت و ترس را در چهره هموطنانم ببینم،🥀پس از من نخواه که به خاطر تو و دخترم حنانه از وظیفه ام بگذرم.»🥀می‌گفت که کاری نکنم که هر دو در قیامت شرمنده حضرت زینب(س) باشیم🥀بعد از رضایت من ، مادر و پدرش💫 لحظه وداع وقتی دید حنانه دختر یک و نیم ماهه اش گریه می‌کند،🥀حتی پشت سرش را هم نگاه نکرد،🥀بعدها در سوریه گفته بود وقتی صدای گریه حنانه را شنیدم🥀یک لحظه می‌خواستم برگردم🌙اما اگر برمی‌گشتم شاید نظرم عوض می‌شد،»🥀راوی← می‌توان گفت شهید حججی آذربایجان، شهید روح الله طالبی اقدم هست💫زیرا داعشیان بعد از مجروحیتش🥀او را زنده زنده قطعه قطعه کردند،🥀بدنش و سرش را همانند ابا عبدالله جدا کردند،🥀سرش را در جایی دفن و دست‌هايش جای ديگری.🥀آقا روح الله ذكر «يا كاشِفَ الْكَرْبِ عَن وَجهِ الْحُسَينِ اِكْشِف كَربى بِحَقِ اَخيكَ الْحُسَيْنِ» را تا لحظه شهادت زمزمه می‌كرد ، آرزويش اين بود كه مثل حضرت‌ابوالفضل(ع) شهيد شود و به آرزویش هم رسید.🌙 او را مظلومانه در روز تاسوعا به شهادت رساندند🏴 بعد از دو ماه پیکرش تفحص شد و از آن قامت بلند فقط چند تکه از بدنش به وطن آمد*🥀🕊️🕋 @shohada_hejab
شهیدے که داعشیان زنده زنده او را قطعه قطعه کردند🥀 🌷شهید روح الله طالبی اقدم تاریخ تولد: ۱۳۶۶ تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: کشکسرای،مرند،آذربایجان محل شهادت: سوریه *🌷همسر شهید← با رفتنش به سوریه مخالفت بودیم🥀یک روز جنایات داعش را در لب‌تابش به ما نشان داد🥀بارها می‌گفت که اگر مدافعان حرم نباشند، این جنگ و کشتارها به داخل کشورمان می‌کشد💥و من نمی‌توانم یک لحظه وحشت و ترس را در چهره هموطنانم ببینم،🥀پس از من نخواه که به خاطر تو و دخترم حنانه از وظیفه ام بگذرم.»🥀می‌گفت که کاری نکنم که هر دو در قیامت شرمنده حضرت زینب(س) باشیم🥀بعد از رضایت من ، مادر و پدرش💫 لحظه وداع وقتی دید حنانه دختر یک و نیم ماهه اش گریه می‌کند،🥀حتی پشت سرش را هم نگاه نکرد،🥀بعدها در سوریه گفته بود وقتی صدای گریه حنانه را شنیدم🥀یک لحظه می‌خواستم برگردم🌙اما اگر برمی‌گشتم شاید نظرم عوض می‌شد،»🥀راوی← می‌توان گفت شهید حججی آذربایجان، شهید روح الله طالبی اقدم هست💫زیرا داعشیان بعد از مجروحیتش🥀او را زنده زنده قطعه قطعه کردند،🥀بدنش و سرش را همانند ابا عبدالله جدا کردند،🥀سرش را در جایی دفن و دست‌هايش جای ديگری.🥀آقا روح الله ذكر «يا كاشِفَ الْكَرْبِ عَن وَجهِ الْحُسَينِ اِكْشِف كَربى بِحَقِ اَخيكَ الْحُسَيْنِ» را تا لحظه شهادت زمزمه می‌كرد ، آرزويش اين بود كه مثل حضرت‌ابوالفضل(ع) شهيد شود و به آرزویش هم رسید.🌙 او را مظلومانه در روز تاسوعا به شهادت رساندند🏴 بعد از دو ماه پیکرش تفحص شد و از آن قامت بلند فقط چند تکه از بدنش به وطن آمد*🥀🕊️🕋 💙🌷 @shohada_hejab
عاشقانه‌اے زیبا با رنگ و بوے شهادتــــ🌙 🌷شهید امین کریمی تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۶۵ تاریخ شهادت: ۳۰ / ۷ / ۱۳۹۴ محل تولد: مراغه/ساکن تهران محل شهادت: سوریه *🌷همسرشهید← هر خواستگاری که می‌آمد به دلم نمی‌نشست🥀تصمیم گرفتم چله زیارت عاشورا بردارم📿به نیت یک همسفر که ایمان و اعتقاداتش واقعی باشد نه در حرف و ظاهر🍁چله زیارت عاشورا که تمام شد چند روز بعد خواب دیدم، شهیدی بر روی سنگ مزار خود نشسته و لباس سبز پوشیده🍃یک تسبیح سبز به من داد و گفت: شما حاجت روا شده‌اید📿من چهره شهید را ندیدم.🥀دقیقا یک هفته بعد از اتمام چله، مادر امین به خواستگاری من آمد💐 از خواستگاری تا جشن نامزدی من و امین فقط 14 روز طول کشید🎊 چون امین از همه نظر عالی بود و من هیچ مخالفتی نتوانستم بکنم🌙تاریخ عروسی و رفتن امین به سوریه یک روز شد🥀دلم راضی نبود🥀امین تمام زندگی ام بود، فقط به احترام امین که به عشقش برسد ساکت شدم🥀اما راضی نشدم که برود و خطری او را تهدید کند🥀یک‌ شب خواب دیدم یک نفر نامه‌ای برایم آورد📄که در آن نوشته بود: ✍🏻"جناب آقای امین کریمی فرزند الیاس کریمی به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب (س) منصوب شده است"🌙و پایین آن امضا شده بود💫اون شخص بهم گفت: این امضای خانم زینب سلام الله است.»🌙امین خیلی از شنیدن این خواب خوشحال شد🍃امینم به سوریه رفت و در نهایت در هجدهمین روز از دومین اعزامش🥀در شب تاسوعای حسینی🏴 به شهادت رسید🕊️🕋* 💙🌷
‍ دانش آموز 13 ساله‌اے که خود را به زیر تانک انداخت🕊️ 🌷شهید محمدحسین فهمیده تاریخ تولد: ۱۶ / ۲ / ۱۳۴۶ تاریخ شهادت: ۸ / ۸ / ۱۳۵۹ محل تولد: قم محل شهادت: خرمشهر *🌷مادرشهید← داشتم خونه رو مرتب میکردم حسین گوشه‌ے آشپزخونه نشسته و به نقطه‌اے خیره شده بود🌙اونقدر غـرق افکار خودش بود که هر چه صداش کردم جواب نداد🥀رفتم جلوش و گفتم: حسین؟! حسین؟! کجایی مادر؟! یهو برگشت و بهم نگاه کرد🍃گفتم: کجایی مادر؟! خندید و گفت: سر قبرم بودم مامان🥀از تعجب خنده‌ام گرفت.بهش گفتم: قبرت؟! ...❓قبرت کجاست مادر جون؟!🍂گفت: بهشت زهرا(س) قطعه 24 ردیف 44 شماره 11 ..💫 چیزی نگفتم و گذشت🥀وقتی شهید شد و دفنش کردیم🥀به حرفش رسیدم با تعجب دیدم دقیقا همون جایی دفن شده که اون روز بهم گفته بود🥀پشتم لرزید فهمیدم اون روز واقعا سر قبرش بـوده..🌙همرزم← تانک هاے دشمن به طرف رزمندگان ایرانی در حال حرکت بودند و میخواستند رزمنده‌ها را محاصره کنند🥀حسین در حالی که تعدادے نارنجک به کمرش بسته بود به سمت تانک ها حرکت کرد،⚡️تیری به پای او خورد اما او به راه خود ادامه داد و خودش را با نارنجک به زیر تانک انداخت💥با اینکارش دیگر تانک های دشمن عقب نشینی کردند💫 و این شهید ۱۳ ساله قهرمان با پیکرے سوخته 🥀در 8 آبان 1359 شربت شهادت را نوشید و برای همیشه جاودانه شد*🕊️🕋 *نکته: مادر شهیدان محمدحسین و داوود فهمیده اسفند 98🌙و پدر شهیدان فهمیده فروردین 99🌙به فرزندان شهیدشان پیوستند*🕊️ 💙🌷
😔دݪ نوشته تڪان دهنده از شهید نوجوان "مهدے زاده" میخواسٺم بزرگ بشم درس بخونم و مهندس بشم خاڪو آباد ڪنم زن بگیرم مادر و پدر مو ببرم ڪربݪا دخترمو بزرگ ڪنم ببرمش پارڪ ، ٺو راه مدرسہ با هم حرف بزنیم... خیݪے ڪارا دوسٺ داشٺم انجام بدم خب نشد باید میرفتم از مادرم ، پدرم ، خاڪم، ناموسم، دخترم، دفاع ڪنم !! رفتم ڪہ دروغ نباشہ احترام ڪم نشہ همدیگر رو درڪ ڪنیم ریا از بین بره دیگہ توهین نباشہ محتاج ڪسے نباشیم الان اوضاع چطوره؟؟؟ ٺخریب چی نوجوان 🌹🌹🌹🌹🌹 شهادٺ: عملیاٺ ڪربلاے ۱ ـ مهران ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shohada_hejab
نوزادے با قنداق قرمز نذر کرده‌ے امام رضا(ع) 🌷شهید محمد تیموریان تاریخ تولد: ۱۳۴۴ تاریخ شهادت: ۲۳ / ۱۲ / ۱۳۶۳ محل تولد:آمل محل شهادت:هورالهویزه *🌷مادرشهید←خواب دیدم امام رضا(ع) نوزادی را که در پارچه‌ی سرخ رنگی پیچیده شده به سوی من میفرستد⚡️و چندی بعد خواب دیدم کنار رودخانه‌ی آبی ایستاده‌ام و سنگ گرانبهایی از دستم به داخل آب می‌افتد.🌱محمد که به دنیا آمد در یک‌سالگی بیمار شد که با یک نگاه آقا شفا گرفت و محمد نذر کرده امام رضا(ع) شد🌙او بزرگ شد و به جبهه رفت بعد از هر عملیاتی به پابوس آقا امام رضا(ع) میرفت🌱در عملیاتی مجروح شد و او را برای درمان به مشهد منتقل کردند،شاید این آخرین باری بود که به پابوس آقا میرفت.اما نه.🌱راوی← به مادرش قول داد که حتما به پابوس آقا میبرمت اما شهید شد🕊️خواب شهادتش را دیده بود و به دوستش گفت:من به خط مقدم میروم و به شهادت میرسم که تو دنبالم می‌آیی و من را به خشکی برمیگردانی.⚡️دقیقا همینطور شد.او در حالی که با قایق،مجروحان را از آب بیرون می‌آورد بر اثر انفجار گلوله💥در داخل آب به شهادت رسید و دوستش او را به خشکی برگرداند🕊️و این چنین بود که خواب مادرش بعد از 19 سال تعبیر شد🌱اسم محمد روی پیکرش را محمود خوانده بودند و به همین دلیل اشتباهاً با شهدای دیگر به مشهد می‌برند و در حرم طواف می‌دهند🌙بعد از شناسایی متوجه شدند که این شهید از آمل است❗️به مادرش می‌گویند پیکر پسرت اشتباهاً به حرم امام رضا(ع) آمده❗️مادر را به مشهد میبرند و او هم طبق قول محمد توانست به پابوس آقا برود،بعد از ۳ هفته پیکرش به آمل بازگشت*🕊️🕋 💙🌷