🖤شهیدآسیدمجتبیعلمدار:
آسیدمجتبی خیلی حضرتزهرا«س» رو دوست داشت؛ یه شب دیدم صدای ناله از اتاقش بلند شد با نگرانی رفتم سراغشو دیدم پاهاش رو تو شکمش جمع کرده،دستش هم به پهلوش گذاشته و از درد دور خودش میپیچه بلند بلند هم داد میزد...
آخ پهلوم...چند دقیقه بعد آروم شد؛
گفتم چته مادر!چی شده؟
گفت: مادر جان !از خدا خواستم دردی کھ حضرت زهرا«س» بین در و دیوار کشید رو بهِم بچشونه...
الان بهم نشونداد؛خیلیدردداشتمادر ...
خیلی...
https://eitaa.com/shohada_m_t
شهید عزیز شعبانلو🌹
فرزند حسن
متولد پنجم فروردین ماه ۱۳۴۵
شهادت بیست و چهارم دی ماه سال ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی شلمچه
🌹#شادی روح شهدا صلوات#🌹
https://eitaa.com/shohada_m_t
هدایت شده از مسجد آیت اللہ طالقانے
سالروز شهادت شهید سیروس تکرلی گرامی باد🥀
هدایت شده از مسجد آیت اللہ طالقانے
44.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀گرامی باد سی و هفتمین سالگرد شهادت شهید سیروس تکرلی
شهید رضا قره گوزلو
در نهم مردادماه ۱۳۴۹ در روستای نشر از توابع شهرستان همدان دیده به جهان گشود، روزگار سپری میشد و رضا روزبه روز بزرگتر میشد، کودکی معصوم با چشمانی به زلالی آب و صافی آسمان.
رضا در دوران جوانی بسیار پرشور و نشاط بود، از زمانی که خود را شناخت به امام خمینی (ره) عشق میورزید و ایشان را بسیار دوست داشت. جوانی خوش برخورد و بسیار اهل رفت و آمد بود و به اقوام و خویشان بسیار رسیدگی میکرد.
پس از مدتی در سپاه پاسداران مشغول به کار شد و در قسمت حفاظت انجام وظیفه میکرد. هنگامی که جنگ آغاز شد به جبهههای نبرد روی آورد و از آن رو که عاشق شهادت بود، هشت سال جنگ تحمیلی را در جبهه حضور داشت. در سال ۱۳۶۵ ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد.
هنگامی که دژخیمان در ماووت از سلاحهای شیمیایی استفاده میکردند، در آن منطقه شیمیایی شد و پس از جنگ به نزد خانواده بازگشت. رضا به منزل بازگشته بود، ولی همچنان خود را در بین سنگر و همرزمان شهیدش میدید و این دلتنگی و فراق هرروز وی را بی قرارتر میکرد تا ۲۱ آذرماه ۱۳۷۱ که در بیمارستان بقیه الله تهران به آرزوی دیرینه خود رسید و شهد شهادت را نوشید
قسمتی از وصیت نامه شهید علی چهاردولی:
با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی
بادرود مستضعفان جهان و درود و سلام بر شهدای گلگون کفن ایران که با نثار خون خود از میهن اسلامی ما دفاع نمودند و به درجه شهادت نائل آمدند
و با درود و سلام به حضور پدر و مادر عزیزم که با رنج فراوان مرا بزرگ نمودند
پدر عزیزم پسرت برای آخرین بار با شما خداحافظی میکند
پدر جان می دانم که شما با چه مشکلاتی مرا بزرگ نمودی تا در پیری بتوانم برای شما مفید باشم و دست شما را بگیرم ولی چه کنم که سرنوشت جز از این بود. هرچه خدا بخواهد همان میشود و بدان که من آگاهانه در این راه قدم برداشتم و هدفم جز شهادت در راه اسلام و قرآن هدف دیگر نبود
و از شما تقاضا دارم برایم زیاد گریه نکنید و صبر و بردباری خود را حفظ نمایید و چون خانواده های دیگر شهدا همیشه یار و یاور امام باشید و هیچ وقت امام را تنها نگذارید
و به حضور مادر گرامی سلام عرض می کنم
مادر جان چه شبها که در سر گهواره من بیدار مانده ای تا من کوچکترین ناراحتی نداشته باشم و مرا از آب و آتش دور نمودید تا من رشد کردم و بزرگ شدم
میخواستید شب دامادی مرا ببینید حال که این توفیق را خداوند نصیب شما نکرده شهادت را به جای دامادی من برای شما هدیه فرستاده باید صبر و تحمل داشته باشید
مبادا که برایم بیش از حد گریه و زاری نمایید و ناراحت شوید
مادر جان از شما تقاضا دارم برای آخرین بار به شما میگویم هیچ وقت گریه نکنید چون شهادت در راه خدا گریه ندارد
شما باید افتخار کنید که چنین فرزندی داشته اید که در راه اسلام فدا کاری کنند و به درجه شهادت نائل آید