♡﷽♡
•┈┈••✾•🍂🕯🍂•✾••┈┈•
♥️امان نداد مرا این غم و به جان افتاد
🏴میان سینه ام این درد بی امان افتاد
♥️به راه روی زمین می نشینم و خیزم
🏴نمانده چاره که آتش به استخوان افتاد
♥️چنان به سینه ی خود چنگ می زنم از آه
🏴که شعله بر پر و بال کبوتران افتاد
♥️کشیده ام به سر خود عبا و می گویم
🏴بیا جواد که بابایت از توان افتاد
♥️بیا جواد که از زخمِ زهر می پیچد
🏴شبیه عمه اش از پا نفس زنان افتاد
♥️شبیه دخترکی که پس از پدر کارش
🏴به خارهای بیابان به خیزران افتاد
♥️به روی ناقه ی عریان نشسته ، خوابیده
🏴و غرق خواب پدر بود ناگهان افتاد
♥️گرفت پهلوی خود را میان شب ناگاه
🏴نگاه او به رخ مادری کمان افتاد
♥️دوید بر سر دامان نشست خوابش برد
🏴که زجر آمد و چشمش به نیمه جان افتاد
♥️رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و
🏴به هر دو گونه ی زهرا ترین نشان افتاد
♥️رسید زجر و پی خود دوان دوانش بُرد
🏴که کار پنجه ی زبری به گیسوان افتاد
♥️به کاروان نرسیده نفس نفس می زد
🏴به خارهای شکسته کشان کشان افتاد
♥️دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس
🏴دوباره رأس اباالفضل از سنان افتاد
حسن لطفی 📝
•┈┈••✾•🍂🕯🍂•✾••┈┈•
#امام_رضا
#شهادت_امامرضا
#تسلیت