7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ڪلیپ
●وقتی آنقدر سرگردان چرخاندن امورات زندگی بشوی که مجبور شوی گوشوارههایت را برای تهیهی غذا بفروشی...😔
●درون صحبتهای خانم سبکخیز همسر شهید برونسی غم سنگینی از تنگدستی روزهای پس از شهادت همسرس وجود دارد که انگار حتی پس از گذشت سالها از آن روزها همچنان دل این بانوی عزیز را میفشرد...
#حتما_ببینید👌
#شهید_عبدالحسین_برونسی
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
@shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ڪلیپ
●وقتی آنقدر سرگردان چرخاندن امورات زندگی بشوی که مجبور شوی گوشوارههایت را برای تهیهی غذا بفروشی...😔
●درون صحبتهای خانم سبکخیز همسر شهید برونسی غم سنگینی از تنگدستی روزهای پس از شهادت همسرس وجود دارد که انگار حتی پس از گذشت سالها از آن روزها همچنان دل این بانوی عزیز را میفشرد...
#حتما_ببینید👌
#شهید_عبدالحسین_برونسی
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
@shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
چیزهای نو را میداد
به آنهایی که وسایلشان گُم
یا درب و داغان شده بود..!
آرزو به دل بچههای تدارکات ماند
که یک بار او لباس نو تنش کند
یا پتوی نو بیندازد رویِ خودش؛
فقط در یک عملیات لباس نو پوشید
عملیات بدر ؛ همان عملیاتی که
در آن شهید شد ...
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#فرمانده_تیپ۱۸جوادالائمه
#سالروز_شهادت
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
@shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
•
شهیدی که آرزو داشت مانند
علیاصغر(ع) تیر به گلویش بخورد
و به عشق خانوم حضرت زهرا (س)
با خون گلویش، اسم مقدس «مادر»
را بنویسد ...
عشق او به خانم صدیقه طاهره (س)
بیشتر از این حرفها بود که به زبان بیاید ،
یا قابل وصف باشد . یک بار بین بچه ها
گفت : دوست دارم با خون گلوم ، اسم
مقدس مادرم رو بنویسم.
به هم نگاه کردیم .
نگاه بعضی ها تعجب زده بود ؛ ....
اینکه می خواست با خون گلویش بنویسد ،
جای سوال داشت . همین را هم ازش
پرسیدم . قیافه اش محزون شد. گفت :
یک صحنه از روز عاشورا همیشه قلب منو
آتیش می زنه.
با شنیدن اسم عاشورا ، حال بچه ها از این
رو به آن رو شد . خودش هم منقلب شد و
با صدای لرزان ادامه داد : اون هم وقتی
بود که آقا اباعبدالله (س) خون حضرت علی
اصغر(ع) رو به طرف آسمون پاشیدند و
عرض کردند : خدایا قبول کن؛
من هم دوست دارم با همین خون گلوم ،
اسم مقدس «بیبی» رو بنویسم تا عشق و
ارادت خودم رو ثابت کنم.
جالب بود که می گفت : از خدا خواستم تا
قبل از شهادتم ، این آرزو حتما برآورده بشه.
بعد ها چند بار دیگر همین را گفت. ولی
توی چند تا عملیات که همراهش بودم ،
خواسته اش عملی نشد . توی عملیات
والفجر یک باهاش نبودم. اما وقتی شنیدم
مجروح شده ، تشویش و نگرانی همه
وجودم را گرفت.
بچه ها می گفتند: تیر خورده به گلوش.
گلو جای حساسی است . حتی احتمال دادم
شهید شده باشد . همین را هم به آنها
گفتم . گفتند : نه الحمدلله زخمش کاری
نبوده .
پرسیدم : چطور ؟ گفتند : ظاهراً گلوله از
فاصله دوری شلیک شده وقتی به گلوی
حاجی خورده ، آخرین حدود بردش بوده .
یکی از بچه ها پی حرف او را گرفت و
گفت : بالاخره آرزوی حاجی برآورده شد ؛
من خودم دیدم که روی یک تخته سنگ، با
همون خونی که از گلوش می آمد ، اسم
مقدس «بیبی» رو نوشت .
اتفاقاً آن روز قسمت شد وقت تخلیه
مجروح ها ، عبدالحسین را ببینم. روی
برانکار داشتند می بردنش.
نیمه بیهوش بود و نمی شد باهاش حرف
بزنی، زخم روی گلو را خیلی واضح دیدم و
اثر خون روی انگشت سبابه دست راستش را.
به بیمارستان که رسیده بود ، امان نداده
بود زخمش خوب شود و بلافاصله برگشت
منطقه.
چهره اش شور و نشاط خاصی داشت. با
خوشحالی می گفت : خدا لطف کرده و
دعای من مستجاب شد ، دیگه غیر از
«شهادت» هیچ آرزویی ندارم .
✍ نقل از حمید خلخالی
📕 کتاب خاک های نرم کوشک
◇ ولادت : ۱۳۲۱/۶/۲۳_تربت حیدریه
◇ شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۳_عملیات
بدر،شرق دجله
◇ فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع)
#شهید_عبدالحسین_برونسی
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
@shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 روایتی از فرمانده ای بی ادعا...
🔹 انیمیشن زیبا در سالروز شهادت شهیدی که بهش میگفتن اوس عبدالحسین
🔸 عمو موتور گازیتو اینجا نبند! فرمانده تیپ داره میاد!...
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#دفاع_مقدس
#انیمیشن
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی
@shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم