#زیارت_مهتاب
#صفحه_هفت
بانوى من! لحظاتى با خود فكر مى كنم، سؤالى ذهن مرا مشغول مى كند، چرا امام جواد(ع)از شيعيان مى خواهد تا تو را "آزموده شده" خطاب كنند؟ چرا ما بايد تو را در آغاز اين زيارت، اين گونه بخوانيم؟ چه رازى در اين سخن است؟ چه پيام آسمانى در اينجا نهفته است؟
تو در مقام نورانيّت و در عالم ذرّ امتحان دادى، در اين دنيا هم كه آمدى، سختى فراوان تحمّل كردى، تو بر سختى ها صبر نمودى و خدا به خاطر اين صبر به تو مقامى بس بزرگ داد.
اين درس بزرگى براى من است، وقتى من با سختى ها روبرو مى شوم، بايد راه صبر را برگزينم، نبايد از سختى ها بهراسم، بلكه بايد تو را الگوى خود قرار دهم و راهى را انتخاب كنم كه مرا به سوى كمال مى برد.
اگر من شيعه تو هستم، اگر تو را دوست دارم و راه تو را مى پويم، بايد در انتظار امتحان باشم، بايد بدانم كه اين دنيا، محلّ امتحان است، من به اين دنيا نيامده ام تا مستى كنم، من آمده ام تا امتحان بدهم و بر سختى ها صبر كنم.
من نبايد به دنيا دل ببندم، به اينجا آمده ام تا رشد كنم و توشه برگيرم و بروم، نيامده ام تا به بازيچه مشغول شوم و عمر تلف كنم، رشد من در گرو انتخاب من و امتحان من است، خدا به من اختيار داده است و من راهى را كه بخواهم خودم انتخاب مى كنم، وقتى راه خدا را برمى گزينم با سختى ها و بلاها امتحان مى شوم كه آيا واقعاً راست مى گويم، اگر در امتحان خود سربلند بيرون آمدم، سعادت ابدى را از آنِ خود نموده ام.
❤️❤️🍃🍃🍃🍃
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
خوابیم!
یا خودمان را به خواب زدهایم!
کابوسها سطر به سطر
به دفتر روزگارمان هجوم آوردهاند...
و ما فراموش کردهایم برای مشقِ حیات
تو را کم داریم...
حقیقیترین"واژهی نجات" را ...
#اللهم.عجل.لولیک.الفرج
======👇======
@shohada_vamahdawiat
======🌹======
صبر که تمام بشود .. فرج مي آيد ..
این روزها زیاد یاد آن مادری می افتم که رفت پیش امام صادق علیه السلام .. گفت پسرم خیلی وقت است از مسافرت برنگشته خیلی نگرانم ..
حضرت فرمود صبر کن پسرت برمی گردد .. رفت و چند روز دیگر برگشت و گفت پس چرا پسرم برنگشت .. حضرت فرمود مگر نگفتم صبر کن !؟ خب پسرت برمی گردد دیگر .. رفت اما از پسرش خبری نشد ..
برگشت ؛
آقا فرمود مگر نگفتم صبر کن؟ دیگر طاقت نیاورد .. گفت آقا خب چقدر صبر کنم ؟ نمی توانم صبر کنم .. به خدا طاقتم تمام شده ..
حضرت فرمود برو خانه پسرت برگشته .. رفت خانه دید واقعاً پسرش برگشته ..
آمد پیش امام صادق گفت آقا جریان چیست ؟ نکند مثل رسول خدا به شما هم وحی نازل می شود؟
آقا فرموده بود به من وحی نازل نشده اما عند فناءالصبر یأتی الفرج ..
صبر که تمام بشود .. فرج می آيد ..
======👇======
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
======❤️======
خدای من
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی
میان این دو گمم
هم خود را و هم تو را آزار میدهم
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی
و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی
آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ”
خدایا هیچ وقت رهـــایم نکن . . .
التماس دعا از همه اعضا محترم کانال
شدیدا به دعای خیرتون نیاز مندم...🙏😔
@shohada_vamahdawiat
#زيارت_مهتاب
#صفحه_هشت
وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ ،
وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ
اى فاطمه! به قلب ما نگاه كن، ببين كه چگونه عشق تو در اين دل ها شعله مى كشد، خودت مى دانى كه ما چقدر تو را دوست داريم، اين باور ماست: "عشق تو، سرمايه ماست".
چرا ما تو را اين قدر دوست داريم؟
جوانى اين سؤال را از من پرسيد، او به من رو كرد و گفت: "چرا شما اين قدر فاطمه(س) را دوست داريد".
ماجرا چه بود؟ آن جوان چه كسى بود؟
بهار سال 1391 هجرى شمسى بود. من در مدينه بودم، با گروهى از دوستانم به قبرستان بقيع رفته بوديم، مأموران وهّابى همه جا ايستاده بودند، دوستانم از من خواسته بودند تا براى آنان زيارت نامه تو را بخوانم، من شروع به خواندن زيارت نامه كردم، من با صدايى نه چندان بلند جملات را مى خواندم: "يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ...".
لحظاتى گذشت، افراد زيادى گرد ما جمع شدند، همه آنان دوست داشتند اين جملات را زمزمه كنند، هنوز زيارت نامه تمام نشده بود كه مأمور وهّابى به سراغم آمد و از من خواست همراه او بروم، من حركت كردم، وقتى جمعيّت اين منظره را ديدند صداى خود را به اعتراض بلند كردند.
مأمور، مشت محكمى به پهلوى من زد و دستم را محكم گرفت و مرا به سوى بيرون بقيع كشاند. من از ديگران خواستم تا سر و صدا نكنند و آرامش را حفظ كنند و بهانه اى به دست مأموران ندهند.
ساعتى گذشت، من در بازداشت موقّت بودم، گوشى همراه مرا گرفته بودند و اصلاً اجازه نمى دادند به كسى خبر بدهم. تشنه بودم، امّا از آب خبرى نبود. آنجا پنجره اى به بيرون نداشت، لحظه اى خواستم بنشينم، مأمور بر سرم فرياد زد كه بايست، حق ندارى بنشينى! حق ندارى به ديوار تكيه بدهى! هنوز پهلوى من درد مى كرد، آن مأمور، ضربه خودش را بسيار محكم زده بود.
او پشت ميز نشسته بود و هر از چند گاهى با پوزخند مى گفت: "كَيفَ كان التأديبُ؟". يعنى ادب كردن تو چگونه بود؟ آيا ادب شدى؟ به زودى تو را روانه دادگاه مى كنيم. زندان در انتظار توست!
🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#دهه_فجر
======👇======
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
======❤️======
4_723784306719215284.mp3
2.33M
❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃
🍃🌸آواهای حماسی🌸🍃
🍃🌸🎼💙آوای بسیار زیبای هوا دلپذیر شد ؛ گل از خاک بر دمید...
🍃❤️یاد واره پیروزی انقلاب
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💢خالصانه و بی ریا
🔹سید مصطفی از آن آدم هایی نبود که یقه پیراهنش را تا آخر ببندد. تسبیح به دست بگیرد و سرش را بیندازد پایین بیاید و برود و صلوات بفرستد یا درگوشه مسجد بنشیند و ساعت ها دعا و نیایش بخواند. با کسی کاری نداشته باشد. او از این جور آدمها بدش می آمد.
🔹او می گفت مسلمان باید پرتحرک و جستجوگر و کنجکاو باشد مسلمان باید ضمن انجام کامل فرایض دینی قادر باشد که با اعمال و کردار و تحرک وکار و تلاشش به برادران مسلمان خود کمک کند... یک حزب الله خوب کسی است که از لحاظ مادی و معنوی چه با قدم چه با قلم و چه با ایثار و فداکاری اسلام را یاری کند.
🔹 شهید سید مصطفی ادب دوست از رزمندگان دفاع مقدس نوزدهم آذرماه ۵۹ در درگیری با دشمن بعثی به شهادت رسید
➥ @shohadanaja
➥ @shohada_vamahdawiat