⭕️چند روز قبل بچه دار شده بود. دم سنگر که دیدمش، لبهی پاکت نامه از جیب شلوارش زده بود بیرون.
گفتم: "هان، آقا مهدی خبری رسیده؟"
چشمهاش برق زد!
گفت: "خبر که... راستش عکسش رو فرستادن."
خیلی دوست داشتم عکس بچهش رو ببینم. با عجله گفتم: "خب بده ببینم."
گفت: "خودم هنوز ندیدمش." خورد توی ذوقم.
قیافهم رو که دید، گفت: "راستش میترسم؛ میترسم توی این بحبوحهی عملیات اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش."
نگاهش کردم. چی میتونستم بگم؟
گفتم: "خیلی خب، پس باشه هر وقت خودت دیدی، منم میبینم..."
#شهید_مهدی_زینالدین
#درس_اخلاق
⭕️برادرش فرمانده یکی از خطوط عملیات بود. رفته بودم پیشش برای هماهنگی. همون موقع یک خمپاره انداختن و من مجروح شدم.
دیدم که برادرش شهید شد. وقتی برگشتم، چیزی از شهادت حمید نگفتم؛ خودش میدونست.
گفتم: "بذار بچهها برن حمید رو بیارن عقب."
قبول نکرد.
گفت: "وقتی رفتن بقیه رو بیارن، حمید رو هم میارن."
انگار نه انگار که برادرش شهید شده بود. فقط به فکر جمع و جور کردن نیروهاش بود. تا غروب چند بار دیگر هم گفتم، قبول نکرد. خط سقوط کرد و همه شهدا همون جا موندن...
🔻کاش برخی مسئولین امروز هم میفهمیدن برادرشون هیچ فرقی با بقیه مردم نداره!
#شهید_مهدی_باکری
#درس_اخلاق
⭕️چند تا از بچهها کنار آب جمع شده بودند. یکیشون برای تفریح، تیراندازی میکرد توی آب.
آقا مهدی سر رسید و گفت: "این تیرها بیت الماله. حرومش نکنین."
جواب داد: "به شما چه؟" و با دست هلش داد.
🔸آقا مهدی که رفت، صادقی اومد و پرسید "چی شده؟"
بعد گفت: "میدونی کیو هل دادی اخوی؟"
🔹دویده بود دنبالش برای غذر خواهی که آقا مهدی جواب داده بود: "مهم نیست. من فقط امر به معروف کردم؛ گوش کردن و نکردنش دیگه با خودته."
#شهید_مهدی_زینالدین
#درس_اخلاق
@shohadaaaaa
آخرين باری که حميد را ديدم بعد از تصرف پل شیتات (عملیات خیبر) بود و حدود عصر. من مجروح شده بودم و مرا گذاشته بودند آنجا. حميد داشت نيروها را هدايت میکرد که يادش افتاد نماز ظهرش را نخوانده. سريع رفت وضو گرفت آمد جايی قامت بست و نماز خواند که در تيررس بود. هر لحظه امکان داشت فاجعه اتفاق بيفتد، و او با طمأنينه و آرامشی نمازش را میخواند که من دردم را فراموش کردم و فقط به او خيره شدم.
حتی وقتی بلندم کردند که ببرندم، برگشته بودم به آرامش #نماز خواندن حميد نگاه میکردم.
#شهید_حمید_باکری
#درس_اخلاق
@shohadaaaaa
⭕️ #درس_اخلاق
🔹راز موفقیت #سردار_سلیمانی از زبان سردار حسنی سعدی: خیلیها معتقدند خصوصیتی که ایشان را سردار سلیمانی کرد، احترام زیادی بود که به پدر و مادرش می گذاشت.
🔸ایشان پدرشان را به حمام می بردند و لباس می پوشاندند و در زمستان فرش و پتو می گذاشتند تا پدرشان استراحت کند.
👈 او دست و پای پدر و مادرش را می بوسید، دوستان می گفتند خدا هر چه به ایشون داده فقط به خاطر احترامی است که به پدر و مادرش می گذارد.
@shohadaaaaa
🔺 #درس_اخلاق
🔸 آیت الله ناصری:
«در اثر انجام واجبات و ترک محرمات، حالتی به انسان روی میآورد که از گناه بدش میآید و این حالت امکانپذیر است. همانگونه وقتی یک بیمار تب دارد، از لذیذترین غذا متنفر است، انسان با تقوا هم میلی به گناه ندارد. شکل دیگر این است که انسان متقی حقیقت این معصیت را میبیند، چشمش باز است و ترک گناه از سوی انبیاء و امامان معصومین به همین خاطر بود، و لذا مرتکب کوچکترین معصیت هم نمیشدند، چون اثرش را میدیدند در موارد دیگر هم اینگونه هست مثلاً یک پزشک هیچگاه به زنی که مرض مسری دارد، میل پیدا نمیکند یا شخص گرسنه به غذای سمی و آلوده میل پیدا نمیکند.»
@shohadaaaaa
گلزارشهدای نجف شهر
⭕️انواع روزه از زبان آیتالله مجتهدی(ره):
روزه عام،
روزه خاص،
روزه خاص الخاص.
#درس_اخلاق
#shohadaaaaa
⭕️همیشه حاضر بود!
هیچ وقت خودش رو کنار نمیکشید.
حتی وقتی بنی صدر خلع درجهاش کرد، با لباس بسیجی میرفت سپاه!
مثل یه بسیجی صفر کیلومتر کار میکرد!
طرح میداد و برنامه ریزی ستادی میکرد.
اصلا براش مهم نبود که تا دیروز سرهنگ بوده و امروز یه بسیجی ساده است!
فقط به خدمت فکر میکرد.
فقط خدمت...
#شهید_علی_صیادشیرازی
#درس_اخلاق
⭕️وقتی رسیدم دستشویی، دیدم آفتابهها خالی هستن. باید تا هور میرفتم. زورم اومد.
یه بسیجی اون اطراف بود. گفتم "دستت درد نکنه. این آفتابه رو آب میکنی؟" رفت و اومد. آبش کثیف بود.
گفتم "برادر جان! اگه از صد متر بالاتر آب میکردی، تمیزتر بود!"
دوباره آفتابه رو برداشت و رفت. بعدها شناختمش. زینالدین بود؛ فرمانده لشکر!!!
#شهید_مهدی_زینالدین
#درس_اخلاق