eitaa logo
یادواره شهدا
923 دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
187 فایل
یاد و خاطره شهدا و ایثارگران شهرستان بروجن برای عضویت در کانال #یادواره_شهدا و معرفی به دوستان، نشانی زیر را انتخاب فرمایید: https://eitaa.com/shohadab ارتباط با ستاد مردمی یادواره شهدا: @DrHosseini .
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ مروری کوتاه بر شهید🌷    شهيد صفرعلی آزاده دل در روز سه شنبه بیستم فروردين سال ۱۳۴۲ در روستای قدیم و شهر فعلی بلداجی از توابع شهرستان بروجن در يك خانواده مستضعف چشم به جهان گشود. پدرش محمدعلی کشاورزی و کارگری می کرد و مادرش گلبس خانه دار بود. دوران طفوليت در دامان پرمهر و محبت پدر و مادری با ايمان و معتقد به موازين اسلامی پرورش يافت. دوران تحصيلات ابتدایی را در تنها مدرسه بلداجی که آن موقع روستا بود آغاز كرد و با شور و اشتياقی كه در نهاد ضمير هر كودك فطرتاً و ذاتاً موجود است، به تحصيلات خود ادامه داد. پس از اتمام دوران ابتدایی به علت فقر و تنگدستی كه خانواده با آن روبرو بود، مجبور به ترك تحصيل شد و همراه با پدر خود برای کمک به تامین معاش زندگی به کار ساختمانی و کشاورزی مشغول شد. پس از چند سال تلاش همراه پدر، راهی اصفهان شد و در يك كارگاه تعمير موتور سيكلت مشغول به كار شد. سه سال در تعمیرگاه کار کرد تا زمان خدمت سربازی ایشان فرا رسید. با مراجعه به ژاندارمری وقت، خود را معرفی و دفترچه آماده به خدمت دریافت کرد. پس از گذراندن دوره آموزش نظامی، به استان كردستان اعزام شد. در كردستان به عنوان نيروی داوطلب برای پاكسازی مناطقی كه به چنگال عناصر ضدانقلاب افتاده بود، در گردان جندالله كردستان ثبت نام و اعلام آمادگی کرد تا دوشادوش برادران جان بر كف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیجیان غیور، مناطق سقز و حومه رااز لوث وجود اشرار، گروهک های ضدانقلاب و منافقين پاكسازی نمايند. 👈 سرانجام در روز پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۶۱ با سمت تکاور در سقز هنگام درگیری با گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به فیض شهادت🌷 رسید. 📍 مزار این شهید🌷 عزیز در شهرستان بروجن، بخش بلداجی، گلزار شهدای شهر بلداجی (رضوان شهدا) 🌷 قرار دارد. 🍃 روحش شاد، یادش گرامی و و راهش پر رهرو باد. 🍃 📚 تهیه و تدوین توسط ستاد مردمی یادواره شهدای شهرستان بروجن با بهره گیری از منبع زیر 👇 https://shahrekord.navideshahed.com/fa/news/438875/ 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ معرفی و مروری کوتاه بر دانش آموز بسیجی، شهید 🌷 گندمانی 👈 اعزامی از شهرستان بروجن، بخش گندمان، روستای سناجان (سناگان) ⏰ مدت ۳ دقیقه و ۳۱ ثانیه 💾 حجم حدود ۱۹ مگابایت 📚 شبکه جهانبین، برنامه 《سلامی به بهشت》 📚 رسانه مجازی نگاه - شهید رمضانعلی اژدهایی (سعید قائمی) - دين و معارف اسلامی www.negahmedia.ir/media/show_video/95686 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
✅ متن دانش آموز بسیجی، خواهر متعهد و نوجوان شهیده🌷 شهید🌷 سیده طاهره هاشمی در اول خرداد سال ۱۳۴۶ در روستای شهیدآباد شهرستان آمل، در خانواده ای متدین و انقلابی به دنیا آمد و تحت تربیت پدر و مادر بزرگوارش که هردو از سادات بودند، رشد و پرورش یافت. وی از کودکی با قرآن، نهج ابلاغه و سایر کتب اسلامی انس و الفت خاصی پیدا کرده بود و به دلیل جو فرهنگی و مذهبی خانواده، روح تشنه اش با عمیق ترین مفاهیم دینی و معنوی سیراب شد. سیده طاهره از وقتی که نخستین گام ها را برای آموزش در مدرسه برداشت، لحظه ای از مطالعه غافل نبود. عشق به مطالعه در کتب اسلامی و اندیشه های متفکران بزرگ انقلاب، از او دختری با شعور و با درکی بالاتر از سنش ساخته بود. او بینش و بصیرت سیاسی بسیار قوی داشت، به طوری که در محیط مدرسه علاوه برکسب علم،به انجام  فعالیت های سیاسی و تربیتی  نیز می پرداخت. حضورش در صف مقدم راهپیمایی ها  و تجمعات ضد رژیم پهلوی، او را با مواضع انقلاب اسلامی و آرمان های امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) 🌺 آشنا کرده بود. او همچنین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی  یکی از اعضای موثر انجمن اسلامی مدرسه و عضو فعال پایگاه بسیج محله بود. او دختر مهربان، دلسوز و دانش آموزی نمونه و موفق و درس خوان بود و هرگز در ادای تکالیف واجب دینی کوتاهی نمی کرد و مستحبات را تا جایی که می توانست به جا می آورد. به حجابش خیلی مقید بود. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هم با چادر به مدرسه می رفت. حتی سرکلاس هم چادر را از سرش برنمی داشت. مسئولان مدرسه به او گفته بودند اینجا روسری هم حق نداری سرکنی، چه برسد به چادر! اما زیر بار نرفته بود. سیده طاهره لحظه شهادت🌷 هم چادرش را بر روسری اش سنجاق کرده بود. سیده طاهره در کارهای هنری چون خطاطی، طراحی، گلدوزی، نگارش مقاله، تهیه روزنامه دیواری و نیز اداره برنامه های فرهنگی بسیار موفق و بسیاری از برنامه های فرهنگی، اجتماعی  و حرکت های سیاسی مدرسه برعهده او بود او بسیار خوش فکر بود و طرح های زیبا و آموزنده ای را برنامه ریزی کرده و به بهترین شکل ممکن اجرا می کرد. برگزاری انتخابات نمادین برای بچه ها، راه اندازی کتابخانه مدرسه و اجرای نمایشنامه های انقلابی در قالب بازی های کودکانه ازاقدامات به یادماندنی اوست. او همچنین مفاهیم سیاسی و انقلابی را در طرح های هنری و گرافیکی اش به تصویر می کشید. 👈 "طاها" تخلصی بود که با آن آثار خود را امضا می کرد. تخلصی که خیلی ظریف و دقیق از ابتدای اسم و فامیلش گرفته شده بود (طا هره). حتی در برخورد با دانش آموزانی که تحت تاثیر تبلیغات گروهک های منحرف قرار گرفته بودند، بسیار مهربان، با حوصله و دلسوز بود و از فرط مهر و دوستی، آن ها را به خود جذب می کرد. کارش را هرگز گردن کسی نمی انداخت. همیشه خودش کارهایش را انجام می داد، دقیق و سر وقت. عبادت و نمازهایش هم همین طور بو د، نماز سروقتش ترک نمی شد. همیشه چهره خندان و شادابی داشت و پر جنب و جوش  بود. همراه آراستگی ظاهر و رفتار های معقول و مودبانه، بسیار وقت شناس بود. وقتی با کسی قرار ملاقات داشت، سروقت می رفت و او را معطل نمی کرد. اگر قول می داد کاری را انجام دهد، امکان نداشت زیر قولش بزند. وقتی کاری را به او می سپردند، با اینکه فرصت کافی داشت، بلافاصله مشغول آن می شد .می گفت: کار را نباید معطل گذاشت، ممکن است بعداً فرصت پیش نیاید. تکالیف درسی اش را پاکیزه و منظم می نوشت.برای همین سر درس ریاضی، مدام معلم از او می خواست برود پای تخته و تمرین ها را حل کند. 🌷 روز ششم بهمن سال ۱۳۶۰ گروهک های معاند با انقلاب اسلامی با اشغال شهر آمل با نیرو های بسیجی و مردمی درگیر شده بودند. آن روز درست مصادف با مراسم عقد خواهرش بود. شب تا صبح درگیری شدیدی بین اعضای ملحد اتحادیه کمونیست های ایران و نیرو های مسلح شهر به خصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اتفاق افتاده بود. مدارس تعطیل شده بود و سیده طاهره با جمع آوری دارو، رساندن نان به مدافعان شهر و...در کمک به بسیجیان و پاسداران تلاش می کرد. 👈 سرانجام در غروب روز ششم بهمن سال ۱۳۶۰ در سن چهارده سالگی، در حال کمک به نیرو های مدافع شهر در اثر اصابت دو گلوله به گردن و قلبش به فیض شهادت🌷 نایل آمد. 🍃 روحش شاد و راهش پررهرو باد.🌷 📚 اطلاعات تکمیلی 👇 https://mosafere-man.tebyan.net/post/2 https://hasheme.blog.ir 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
✅مروری کوتاه بر و شخصیت والای سردار رشید اسلام، بسیجی عارف، شهید🌷 بروجنی 👇 «علی» معروف به «نوروزعلی» در سال ۱۳۳۹ در شهرستان «بروجن» در استان «چهارمحال وبختیاری» پا به عرصه وجود نهاد. دوران طفولیت را در خانواده ای مذهبی سپری کرد. از همان ابتدای کودکی جلوه تقوا و خصوصیات بارزی در وی وجود داشت. پس از گذشت این دوران، قدم به دبستان گذاشت و تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان های «ضرغام» و «شهید حبیبی» (جمال الدین سابق) به پایان رساند. تحصیلات دوران راهنمایی را در مدرسه «ارشاد» (کورش سابق) گذراند و همزمان در «داروخانه نوین بروجن» به کار مشغول شد. تحصیلات دوران متوسطه را در دبیرستان های «شهداء بروجن» (خشایار سابق) و «ادیب اصفهان» گذراند. در فرصت های آزاد و زمان فراغت، در بیمارستان «عسکریه» اصفهان فعالیت می کرد تا هم به تجاربش بیفزاید هم کمک هزینه ای برای تحصیل خود فراهم نماید. در سال ۱۳۵۷ موفق به اخذ دیپلم ریاضی شد. این سال که اوج مبارزات مردم ایران برعلیه حکومت ستمشاهی پهلوی بود، فرصت مغتنمی برای «علی» پیش آمد تا با فراغت بیش تری به مبارزاتش بپردازد. در اعتصابات و مبارزات دانش آموزی نقش فعالی در شهر اصفهان و بروجن داشت. هنگام درگیری ها در اصفهان، مجروحین را در زیرزمین های بیمارستان «عسکریه» مداوا می نمود که به همین دلیل یک بار توسط ساواک دستگیر و پس از مدتی آزاد شد. در تظاهرات و مبارزات مردم «شهرستان بروجن» نیز شرکت تاثیرگذار داشت. در انتقال اعلامیه های حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) از «نجف آباد» و دیگر شهرها فعالیت می نمود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در اصفهان با دوستان همرزمش از جمله شهید🌷 حاج «مصطفی آذریان» و برادرش حاج «حسین آذریان» در کنار روحانیت معظم این شهر به فعالیت های دینی و سیاسی مشغول بودند. «علی» در درگیریهای کردستان با ضدانقلاب چهل روز در محاصره بودند که پس از آزادی به ادامه مبارزه پرداخت و به هیچ وجه در راه اسلام و قرآن احساس خستگی نکرد. بعد از بسته شدن دانشگاه ها روانه خدمت سربازی در ارتش شد. دوره آموزشی سربازی را در پادگان «دوآب» در استان «مازندران» گذراند و سپس برای ادامه خدمت به واحد بهداری ارتش در «سنندج» اعزام شد. او دوران احتیاط را در بهداری پادگان «شهید حنیف نژاد» به پایان رساند و پس از پایان خدمت به همراه برخی از همرزمانش در بیمارستان «عسکریه» مشغول به کار شد. پس از پایان دوران خدمت وظیفه به پیروی از سنت رسول الله ازدواج کرد. در سال ۱۳۶۲ وارد سپاه منطقه دو کشور در «اصفهان» شد و در بیمارستان شهید آیت الله «صدوقی» مشغول خدمت شد. پس از مدتی مسئولیت امور دارویی و تجهیزات پزشکی سپاه دوم به وی محول شد که امور توزیع دارو بین داروخانه های سپاه دوم به عهده ایشان بود. بعد از آن مسئولیت اداره بهداری رزمی سپاه دوم نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنوب به ایشان سپرده شد. او با اینکه فرماندهی بهداری سپاه دوم نیروی زمینی سپاه را به عهده داشت و نوع مسئولیتش اقتضاء می کرد در پشت جبهه باشد و بر ماموریت نیروهای تحت امرش در یگان های تحت فرماندهی سپاه دوم نظارت کند؛ در چند سال حضور در جبهه ها و با شرکت در عملیات ها، با حضور در خط مقدم جبهه به صورت مستقیم بر کار نیروهای تحت امر خود نظارت می کرد. ایشان در سمت های خود در جبهه و پشت جبهه فداکاری های بی شماری نمود. شهید 🌷«علی آذریان» درآماده سازی و ارسال امکانات پزشکی و اعزام نیروهای پزشکی به جبهه نقش بسزایی داشت. او از ارتباط نزدیک و صمیمی اش با مقامات مسئول در استان اصفهان مانند امام جمعه وقت اصفهان و سردار «سیف الهی» فرمانده وقت سپاه دوم سید الشهداء که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برقرار شده بود ،استفاده می کرد و از آنها برای پیشبرد امور پزشکی و امدادگری در جبهه ها یاری می جست. او شخصاً بر کار بیمارستان های صحرایی در طول خط مقدم جبهه و رساندن امکانات لازم به آن ها نظارت داشت. «علی» پس از سال ها مجاهدت خستگی ناپذیر در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۶۵ در عملیات «کربلای ۵» به همراه تنی چند از همرزمانش ازجمله دکتر «احمد صادقیان» به درجه رفیع شهادت نائل آمد تا اجر زحمات بی دریغ خود را در طول عمر بابرکت خود از خداوند متعال بگیرد، وعده ای که آفریدگار هستی به بندگانش داده. از ایشان دو فرزند به نام های میثم و مائده به یادگار مانده است. آری شهید 🌷 آذریان از جمله مؤمنانی بود که به عهد خود با خدا وفا کرد و صدق خود را به اثبات رساند. 🍃یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.🍃 📚 اطلاعات تکمیلی 👇 www.shohada-charmahal.ir/ https://shahrekord.navideshahed.com/fa/news/425894/ www.isaar.ir/fa/news/343469/ http://ch-b.ir/mandegar/ http://chb.irib.ir/ 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
✅ مروری بر شهید  بسم الله الرحمن الرحيم شهيد نجفقلی صفيان در يكي از روزهاي بهار سال ۱۳۳۵ در سبزكوه بختياري در منطقه ای بنام گگ تپه بدنيا آمد. تا سن ۵ سالگي در عشاير زندگي كرد و سپس به بلداجي آمد و در دبستان بختيار شروع به تحصیل نمود. هوش، استعداد و علاقه در دوران ابتدایی بسيار و در حد تحسين بود تا جايي كه بسياري از روزها از شدت علاقه صبح زود در هواي تاريك و سرما و برف و بوران زمستان به مدرسه مي رفت. كلاس ششم قديم را به پايان رساند و براي ادامه تحصيل در دبيرستان با همه مشكلاتي كه وجود داشت عازم اصفهان شد و در دبيرستان حكيم نظامي اصفهان وارد و با علاقه فراوان در رشته طبيعي شروع به تحصيل نمود. در مدت دبيرستان طبق اظهارات همكلاسي ها هميشه جزء شاگردان ممتاز از لحاظ درسي و اخلاقي كلاس بود. علاقه مندي او به اسلام باعث شد كه مطالعاتي در كتاب هاي مذهبي داشته باشد و تا حد ممكن در جلسات مذهبي شركت مي نمود. از همان اوايل در مورد امامان و رهبران ديني ارادت خاص به حضرت مهدي (علیه السلام) داشت و اين علاقه تا حدي بود كه بعضي از شب ها به صحرا مي رفت و مشغول راز و نياز با خداي خود مي شد. در دبيرستان صائب اصفهان دیپلم گرفت و در همان سال در دانشگاه قبول شد. بر اساس آگاهي از وضعيت دانشگاه هاي آن زمان و با داشتن وضع اقتصادي تقريباً نامساعد نتوانست به دانشگاه برود. از خصوصيات اخلاقي او يكي اين بود كه هميشه از خوردن چند نوع غذا خودداري مي نمود و در جواب مي گفت رهبران ديني ما يك نوع غذا مي خوردند و من يك مسلمان هستم چگونه مي توانم چند نوع غذا در يك مرحله بخورم و هميشه در فكر فقرا و مستمندان بود. در سال ۱۳۵۴ به خدمت سربازي رفت و دوران آموزشي خود را در جهرم گذراند و پس از آموزش، به درجه گروهبان سومي ارتقاء یافت و به پادگان جنديان مشكين شهر تقسيم شد. در طي سربازي با اخلاق خوبي كه نسبت به سايرين داشت سبب شد كه رفقاي خوب و در رديف خود داشته باشد كه خوشنودي رفقاي وي از او دليلي بر حسن اخلاق او بود، ‌از جمله يكي از دوستان صميمي وي كه با شهيد نجفقلی با مكاتبه رابطه داشتند وقتي چند ماه بعد از شهادت نجفقلي كه نامه اي به او نرسيده بود با تلفن تماس گرفت و گفت چه شده است كه نجفقلي ديگر نامه نمي نويسد و بعد از و بعد از چند دقيقه سكوت و فكركردن از اينكه چه جوابي دهيم به اين دوست صميمي شهيد نجفقلي كه چند سال در سربازي و بعد از سربازي با هم بودند از سكوت ما ناراحت شد و گفت چه بر سر دوست من آمده؟ در جواب گفتيم كه او شهيد شد و شهادت او همزمان با آخرين نامه اي بود كه به آن دوست صميمي اش نوشته بود. اين دوست بسيار ناراحت شد و در جواب با گريه گفت نجفقلي با علاقه اي كه داشت به اين راه مي رفت. سرانجام در سال ۱۳۵۶ خدمت سربازي را به پايان رساند و بعد از مدتي در امتحان گزينش معلم آموزش و پرورش شيراز شركت كرد و قبول شد و در حوزه ياسوج در محلي به نام 《دره قاعد گيري》 به صورت پيماني مشغول تدريس شد. در تعطيلات تابستاني مجدداً‌ در امتحان گزينش معلم آموزش و پرورش شهرستان بروجن شركت كرد و قبول شد و در بخش اردل مشغول به درس دادن شد. پس از گذشت يك سال ازدواج كرد. شهيد 🌷 با حقوق معلمي كه مي گرفت به فقرا كمك مي نمود و از جيره غذايي خانواده خود شب ها به در خانه مستمنداني كه مي شناخت مي رفت و آن مواد غذايي را درب خانه مي گذاشت و زودتر برمي گشت تا مبادا او را بشناسند و اين امر بعد از مدتي براي ما روشن شد. اين امر خود دليلي بر عظمت و وسعت روح اين شهيد 🌷 است. پس از گذشت ۳ سال خدمت در اردل، همزمان با شروع جنگ تحمیلی، منقضیان ۱۳۵۶ به خدمت فرا خوانده شدند و اين شهيد 🌷 فوراً‌ خود را معرفي كرد و دوران آموزش تکمیلی را در نيروي هوايي تهران به پايان رسانيد. چون نيروي هوايي تهران اعزام به جبهه نداشت بنا به درخواست خود شهيد 🌷 به مركز پياده شيراز انتقال يافت و از آنجا به جبهه عزيمت يافت. بعد از مدتي در تاريخ ۷ بهمن ۱۳۵۹ در جاده آبادان ماهشهر در بمباران هوايي زخمي شد و بعد از عمل جراحي در جبهه به مشهد انتقال يافت. به خانواده شهيد 🌷 اطلاع داده شد كه نجفقلي زخمي شده است. براي عيادت وي پدر، ‌عمو و برادران و خانواده خود شهيد 🌷 و فرزند يگانه و ۶ ماهه او به بيمارستان دكتر شريعتي مشهد رفتيم. در اتاق شهيد تابلوي كوچكي بود كه روي او نوشته شده بود يا مهدي (عج) و اين دليل بر ارادت خاصي بود كه اين شهيد به حضرت مهدي (عج) داشت تا جايي كه دوستانش او را مهدي صدا مي كردند. تنها سخنش اين بود كه من به آرزوي خود رسيدم و مصطفي تنها فرزندم بايد راه مرا ادامه دهد و يكي از ياران و سربازان مهدي (عج) باشد، در غير اين صورت از او راضي نخواهم بود. سرانجام نجفقلی در روز ۱۶ بهمن ۱۳۵۹ ساعت ۱۲ ظهر به آرزویش فیض شهادت🌷 نائل شد. 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
✅ سرباز وظیفه، شهید🌷 🗓 ولادت 🌺 ۱۴ اردیبهشت ۱۳۴۴ 👈 جمعی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 🗓 شهادت 🌷 ۶ اسفند ۱۳۶۴ 🔹 اصابت گلوله به پهلو 📌 منطقه استان ایلام، ارتفاعات مرزی میمک 📍 مزار شهرستان بروجن، بخش بلداجی 👈 شهرستان جدید کیار، گلزار شهدای روستای قلعه ممکا 🌷🍃🌷 📝 مروری کوتاه بر شهید🌷 شهید🌷 فریبرز رمضانی در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۳۴۴ در روستای زوردگان، در همان سال هایی که حضرت امام خمينی 🌺 فرمودند: سربازان و ياران من در گهواره ها هستند، به دنيا آمد. خانواده او به روستای قلعه ممکا مهاجرت نمودند. او در دامن مادری مهربان (ماه بی بی) و زیر سایه مهر پدری در روستای قلعه ممکا دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود را سپری نمود. تحصيلات ابتدایی را در مدرسه روستا به پايان رساند. سپس به کار و کسب روزی حلال برای کمک به خانواده خود پرداخت. ایشان جوانی آراسته، خوش اخلاق، پاک و خندان بود که دوستان و اهالی همه بر این ادعا گواهند. با شروع جنگ تحميلی، فریبرز احساس وظيفه نمود و يک بار داوطلبانه به جبهه های حق عليه باطل اعزام شد. بعد از آن به خدمت سربازی رفت و پس از گذراندن آموزش نظامی در ارتش جمهوری اسلامی 🇮🇷 به منطقه ميمک اعزام شد. تا اين که در مورخ ۶ اسفند ۶۴ در همان منطقه پروردگارش دعایش را مستجاب نمود و به درجه رفيع شهادت🌷 نائل شد. 🌺روحش پرفتوح و راهش پررهرو باد.🌷 http://ajashohada.ir/Home/MartyrDescriptive/38406/1/ http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/38406 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
✅ مروری کوتاه بر سردار شهید🌷 حاج نقنه در اول خرداد ۱۳۳۳ در روستای قدیم نقنه از توابع شهرستان بروجن در یک خانواده مذهبی و ساده زیست، کودکی چشم به جهان گشود که نام او را محمد گذاشتند. شغل پدرش کشاورزی بود. دوران کودکی و نوجوانی اش را همراه با سه خواهر و برادر بزرگترش سپری کرد و همزمان با درس خواندن در مقطع ابتدایی به کار شاگردی مغازه تأسیساتی نیز مشغول بود. در اوقات فراغت و بعد از اتمام کار کشاورزی و کمک به پدر، به مغازه می رفت و به کار مشغول شد تا این که توانست در سن ۱۸ سالگی در کار تأسيسات مهارت خوبی کسب کند. با کسب مهارت جدید همراه تعدادی از دوستان برای کار به اصفهان عزیمت  نمود. این دوران همزمان با مبارزات انقلابی مردم علیه رژیم ستمشاهی پهلوی بود. ایشان همراه با دوستانشان و سایر مردم به فعالیت های انقلابی پرداختند، درراهپیمای ها شرکت می کردند و به پخش اعلامیه های حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) 🌺 به صورت مخفیانه فعالیت داشتند. دو مرتبه شناسایی و مورد ضرب و شتم قرار گرفتند ولی موفق به فرار شدند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با فرمان امام خمینی 🌺 مبنی بر تشکیل سپاه پاسداران، ایشان به عضویت این نهاد مقدس درآمدند و به مدت ۲ سال در سپاه شهرستان بروجن خدمت کردند. بعد از آن با تعدادی از برادران اصفهان، خمینی شهر، بروجن و ۸ نفر از برادران نقنه به تشکیل سپاه پاسداران بخش قدیم و شهرستان فعلی لردگان اقدام کردند. بخش لردگان به دلیل داشتن روستاهای زیاد از حساسیت خاصی در آن زمان برخوردار بود و از طرف دیگر افرادی از سوی دشمنان انقلاب سعی می کردند مردم به خصوص عشایر آن منطقه را نسبت به انقلاب اسلامی شورش دهند. با توجه به این شرایط، شهید🌷 و دوستانش به تشکیل سپاه آن منطقه اقدام کردند و از آنجا به جبهه های حق علیه باطل اعزام شدند. سردار شهید🌷 محمد الله وردی برای اولین بار همزمان با شروع عملیات پیروزمندانه فتح المبین در تاریخ ۳ فروردین ۱۳۶۱ همراه با حدود ۱۰۰ نفر از رزمندگان شهرستان بروجن و حدود ۲۰۰ نفر از اصفهان در قالب یک گردان به فرماندهی سردار جانباز حاج مظفر غفاری 🌺 به جبهه اعزام شد و مسئولیت منشی گردان را پذیرفت. ایشان در عملیات های های مختلف از جمله "الی بیت المقدس"، رمضان، والفجر چهار و کربلای پنج شرکت داشتند. ایشان در عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر قهرمان) مجروح شدند که پس از طی دوره درمان، دوباره به جبهه بازگشتند و در عملیات رمضان شرکت کردند. مجدداً در عملیات والفجر چهار در منطقه مرزی مریوان کردستان از ناحیه کمر و دست مجروح شدند. حکم مسئولیت شهید🌷 به عنوان 《مسئول تدارکات و آماد و پشتیبانی سپاه لردگان》 مستقیماً از طرف سرلشگر محسن رضایی (فرمانده وقت کل سپاه) صادر شد. یکی از کارهای خوب و منحصر به فرد شهید 🌷 که خود از طراحان آن بود، اعزام کاروان پیاده رزمندگان اسلام در اسفند ۱۳۶۴ از شهر لردگان به خوزستان که اولین کاروان پیاده در ایران بود. 👈 سرانجام حاج محمد در تاریخ ۷ اسفند ۱۳۶۵ در عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه در اثر اصابت ترکش خمپاره به فیض شهادت🌷 نائل آمدند. ایشان بارها به همرزمان خود گفته بودند که من در این منطقه (شلمچه) به شهادت🌷 خواهم رسید. از خدا خواسته بود که اسیر نشود و مجروح بازنگردد و فقط شهادت🌷 را از خداوند طلب کرده بود. قبل از شهادت 🌷 چهره ایشان نورانی و بهشتی شده بود. ایشان قبل از شهادت🌷 ساعت خود را به یکی از همرزمانش هدیه می دهد و می گوید یادگاری از طرف شهید🌷 باشد.   👈 همیشه لفظ کلام شهید 🌷 این بود: 🍃 خدایا اگر قرار باشد آخر بمیرم  🍃 نمی خواهم که در بستر بمیرم 🍃 همی خواهم که در فصل جوانی 🍃 میان جبهه و سنگر بمیرم 🍃🌷🍃 ✅ برخی از خصوصیات بارز اخلاقی شهید🌷: 👈 از اخلاق خوب و با نشاطی برخوردار بود 👈 کمتر کسی بود که ایشان را دیده و شیفته او نشده باشد. 👈 در منطقه لردگان وقتی اسم ایشان بیاید، آنهایی که او را می شناسند، اشک می ریزند. 👈 ایشان از نعمت صدای خوش بهرمند بودند و همیشه در مجالس عزاداری امام حسین (علیه السلام) 🌷 مداحی و تعزیه خوانی می کردند. 👈 فردی سخاوتمند، گره گشا، مهمان نواز، شوخ طبع و مهربان بودند. 👈 در خصوص پیگیری ازدواج جوانان  نهایت تلاش را داشتند و خود از بانیان خیر برای هر ازدواج بودند. 👈 نسبت به افراد زیردست و نیازمند، مهربان و دلسوز بودند. 🌺 روحش شاد، یادش گرامی و راهش پررهرو باد.🌷 🍃شادی ارواح طیبه شهدا 🌷 و امام شهدا 🌷 صلوات🍃 📚 تهیه و تدوین توسط ستاد مردمی یادواره شهدای شهرستان بروجن با همکاری خانواده معظم و همرزمان شهید 🌷 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
✅ مروری کوتاه بر سردار رشید سپاه اسلام، سرلشکر پاسدار، شهید🌷 حاج دهکردی حاج ”حسین خرازی” در سال ۱۳۳۶ در یک خانواده مذهبی در اصفهان چشم به جهان گشود و هم‌زمان با شروع تحصیلات ابتدایی در جلسات مذهبی و قرائت قرآن شرکت می‌کرد. در سال ۱۳۵۴ اواخر دوره تحصیلات در مقطع دیپلم، با سیاست آشنا شد. ایشان در سال ۱۳۵۵ در رشته علوم طبیعی دیپلم گرفت، سپس به خدمت سربازی اعزام شد. در سال ۱۳۵۷ به فرمان حضرت امام امت خمینی کبیر (رضوان الله تعالی علیه) 🌺 از خدمت سربازی فرار کرد و به خیل عظیم امت اسلام در انقلاب پیوست. با پیروزی انقلاب شکوه‌مند اسلامی و شروع غائله کردستان، از اولین رزمندگانی بود که برای سرکوبی اشرار به این منطقه اعزام شد. در همان مأموریت زخمی شد و ۵ کیلومتر در حالت سینه‌خیز خود را کشید تا نجات یافت. سردار سپاه اسلام حاج حسین خرازی مسئولیت را از فرماندهی گروهان شروع کرد و نهایتاً مؤسس تیپ و فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (علیه السلام) شد. حاج حسین خرازی حدود ۳۰ بار بر اثر ترکش زخمی شد و در عملیات خیبر دست راستش را تقدیم اسلام کرد. ایشان تقریباً در همه حملات و عملیات‌ها حضور فعال داشت، از منطقه “حاج‌عمران” در شمالی ترین تا “فاو” در جنوبی ترین منطقه، تمامی جبهه‌ها را زیر پاهای استوار خود درنوردیده بود. از خصوصیات شهید🌷 بزرگوار خرازی، روح بلند، تقوی عمیق و اخلاص شدید بود که همه بسیجیان و نیروهای لشکر ۱۴ امام حسین (علیه السلام) به ایشان عشق می‌ورزیدند. سردار خرازی از توان مدیریت و فرماندهی بالایی برخوردار بود و در تمامی رده‌ها و در سازمان‌دهی و هدایت عملیات نقش بسزایی داشت. شهید🌷 خرازی به توصیه حضرت امام امت، 🌺 اوایل سال ۱۳۶۵ ازدواج کرد. (۱)  🌷 نحوه شهادت روز جمعه ۸ اسفند ۱۳۶۵ حاج حسین خرازی پس از جلسه هماهنگی در قرارگاه قدس و کربلا به خط مقدم منطقه عملیاتی کربلای ۵ رفته بود تا از نزدیک لشکر را هدایت نماید. یکی از هم‌رزمان شهید🌷 در مورد نحوه شهادت ایشان گفت: «در ساعت ۱۰ صبح به طرف خط مقدم حرکت کردیم و چند ساعت بعد به سنگر “حاج‌حسین” رسیدیم که نیمه شب به خط آمده بود. من به اتفاق مسئول مهندسی منطقه و چند تن دیگر از برادران در کنار ایشان به صحبت در مورد وضعیت منطقه مشغول شدیم و شهید🌷 خرازی از اوضاع منطقه سؤال می‌کرد و برای جلوگیری از نفوذ دشمن، دستورات لازم را به بچه‌ها می‌داد. یکی از برادران خبر داد که ماشین غذا مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفته و نتوانسته است برای برادران رزمنده غذا ببرد. حاج‌حسین به‌شدت ناراحت شد و دستور داد به هر ترتیبی شده آب و غذا را به جلو برسانند. نیم ساعت بعد یکی از برادران گفت: ماشین غذا آماده است. شهید خرازی از جا بلند شد و به بیرون سنگر رفت. بچه‌ها می‌خواستند به طریقی ایشان را از تصمیمش منصرف نمایند، اما خجالت می‌کشیدند. یکی از برادران گفت: “شما به داخل بروید و ما ماشین را خواهیم فرستاد”. اما ایشان به کنار ماشین آمد و توصیه‌هایی را به راننده کرد که چگونه و از کجا برود. من در آن لحظه در نیم متری حاج‌حسین بودم یک مرتبه دیدم که فرمانده به زمین افتاد. اصلاً باورم نمی‌شد. حتی درست متوجه صدای خمپاره‌ای که در کنارمان به زمین خورد، نشدم. بلافاصله سر حاجی را بلند کردم، ترکش‌های بزرگی به سر و گردن این بزرگوار اصابت کرده بود. سایر برادران هم جمع شدند ولی هیچ کس نمی‌توانست باور کند. 👈 بی‌اختیار فریاد زدم “حاج‌آقا شهید🌷 شد”. حس می‌کردم از چشمانم نه اشک، بلکه خون می‌بارد و بی‌اختیار زار زار گریه می‌کردم».(۲)  📚 مراجع (۱) روزنامه اطلاعات، ۱۳۶۵/۱۲/۱۲، صفحه ۱۰ (۲) روزنامه کیهان، ۱۳۶۵/۱۲/۱۲، صفحه ۱۸ http://eheyat.com/?p=207975 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
Yadvareh 99-12-21 Moarefi Shohada Sh Jahani Hamdollah.pdf
19.52M
📝 مستند مکتوب و مصور دانشجوی بسیجی، غواص و فرمانده شهید🌷 👈 شامل خلاصه ای از شهید 🌷حمدالله جهانی از ولادت تا شهادت🌷 ➕ خاطرات دوستان و همرزمان ➕ متن کامل ➕ عکس های منتخب از شهید🌷 و همرزمان 💾 فایل پی دی اف با حجم حدود ۱۹ مگابایت 🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadab .
✅ سردار رشید سپاه اسلام، شهید🌷، استاد حاج فرزند مرحوم مشهدی حسینعلی 🗓 ولادت 🌺 ۳ شهریور ۱۳۲۱ (خراسان رضوی، شهرستان تربت حیدریه، روستای گلبوی کدکن) 👈 کشاورز و استادکار بنا 👈 طلبه افتخاری حوزه علمیه 👈 متأهل (ازدواج در سال ۱۳۴۷) 👈 دارای ۸ فرزند 👈 از مبارزان و زندانیان سیاسی در دوران ستمشاهی پهلوی 👈 عضو رسمی سپاه مشهد 👈 حضور در جبهه های دفاع مقدس از اولین روزهای شروع جنگ تحمیلی 👈 از فرماندهی دسته تا گردان در لشکر ۵ نصر مشهد 👈 فرمانده تیپ ۱۸ جواد‌الائمه (علیه السلام) 🗓 شهادت 🌷 ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ 👈 عملیات بدر 📌 منطقه غرب هورالعظیم، شرق دجله 🗓 شناسایی و تشییع سال ۱۳۸۸ 👈 ۲۵ سال جاویدالاثر 📍 مزار مشهد مقدس، گلزار شهدای بهشت رضا (علیه السلام) 🌺 📚 اطلاعات تکمیلی، و شهید 🌷 عبدالحسین برونسی 👇 📗 کتاب خاک های نرم کوشک www.hamshahrionline.ir/amp/133299/ https://article.tebyan.net/Article/AmpShow/163440 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
✅ خلاصه شهید🌷 نقنه 👈 اعزامی از شهرستان بروجن، شهر شهیدپرور 🌷 نقنه 🔸 شهيد🌷 قربانعلی ملكپور در تاریخ دوم خرداد ۱۳۲۸ در خانواده ای مذهبی در روستای قدیم و شهر فعلی نقنه از توابع شهرستان بروجن در استان چهارمحال و بختیاری به دنيا آمد. پدرش مرحوم مشهدی محمدعلی، كشاورز بود و مادرش کوکب خانم نام داشت. حدود شش ماه بعد از تولد، از مهر مادری محروم شد. خواندن و نوشتن را از طریق نهضت سوادآموزی آموخت و به خدمت سربازی رفت. در سن ۲۳ سالگی يعنی در سال ۱۳۴۹ ازدواج كرد و صاحب چهار فرزند دختر و دو پسر شد. فرزند کوچک شهید به نام علی چهار ماه بعد از شهادت🌷 پدر به دنیا آمد و اصلاً صورت بابا را ندید. قربانعلی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عضويت بسيج در آمد. با شروع جنگ تحمیلی همكاری خود را با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شروع کرد و خدمات زیادی را در جبهه به عنوان آرپی جی زن در خط مقدم و تدارکات در پشت جبهه داشت. در عملیات (والفجر ده) در منطقه شيخ صالح در بمباران دشمن بعثی بر اثر مواد شيميایی مصدوم و برای درمان به تهران منتقل شد. 👈 سرانحام در روز هشتم فروردین ۱۳۶۷ در بیمارستان بر اثر عوارض شیمیایی به فیض شهادت🌷 نائل شد. ❤️ همسر مکرمه، مقاوم و مؤمن شهید 🌷؛ نه تنها دوری قربانعلی را در دوران دفاع مقدس صبورانه تحمل کرد، بلکه در اداره زندگی و تربيت فرزندان با تمام توان تلاش نمود و در ادامه راه شهید 🌷 پایدار و ثابت قدم باقی ماند. 🍃 یاد شهید 🌷 گرامی و راهش پررهرو باد. 🌺 http://shahrekord.navideshahed.com/fa/news/429093 http://naghneh.ir/post/21 www.picuki.com/media/2009337352102919897 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
Yadvareh 1400-01-27 Moarefi Shohada Sh Mirzaie AbasAli.pdf
5.92M
✅ مستند مکتوب و مصور 📸 👈 معرفی دانش آموز نخبه عشایر، شهید🌷 👈 شامل متن ، برخی از ویژگی ها، فرازها و متن کامل ➕ تصاویری از شهید عباسعلی میرزایی 🌷 🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
✅ مروری بر خواهر فداکار، پزشک متخصص و جهادگر شهیده 🌷 خانم دکتر منیژه گرایش نژاد 🔹 شهید منیژه گرایش نژاد دوران طفولیت را با رنج و عذاب فراوانی که وصفش مقدور نیست گذراند و در سن حدود ۵-۶ سالگی کلاس اول دبستان را شروع کرد. نام دبستان او مهرگان زرگنده بود که در ده زرگنده آن زمان قرار داشت و او می بایست از محله قلهک تهران، فاصله دو کیلومتری را برای رسیدن به مدرسه طی می کرد. بالاخره کلاس اول را با درجه ممتاز گذراند و از کلاس دوم به مدرسه ای به نام فرشته در ده قلهک رفت و تا ششم دبستان را در همین مدرسه درس خواند و تصدیق ششم ابتدایی را گرفت و چون شاگرد ممتاز شده بود توانست در مدرسه سهيل ثبت نام کند. او سيكل خود را در این دبیرستان به پایان رساند و سپس برای سیکل دوم در دبیرستان پیشرو تهران ثبت نام کرد. بالاخره پس از این دوره سه ساله دیپلم خود را گرفت. 🔹 در سال اول کنکور موفق شد در رشته تکنولوژی مدیکال (فناوری پزشکی) دانشکده پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شود ولی او مایل بود پزشکی بخواند. یک سال بدون وقفه درس خواند و دوباره برای دومین بار در کنکور شرکت کرد. این بار در 《دانشگاه اصفهان در رشته پزشکی، دانشگاه اهواز رشته پزشکی، دانشگاه ملی رشته شیمی، دانشگاه تهران رشته داروسازی، مدرسه عالی پارس رشته شیمی و مدرسه عالی علوم ارتباطات》 قبول شد و بالاخره دانشگاه اصفهان را از بین همه انتخاب کرد. 🔹 شهید گرایش نژاد در سال اول پزشکی شاگرد اول شد و به همین دلیل او را از پرداخت شهریه معاف کردند که کمکی برای تأمین زندگی اش و کمک به خانواده او بود و در سال های بعد هم از همین معافیت در پرداخت شهریه برخوردار شد. 🔹 پس از فارغ التحصیلی برای خدمت به روستاهای اطراف اصفهان رفت و با درآمد خود به مردم مستضعف کمک می کرد. پس از آن تصمیم گرفت که در شیر و خورشید آن زمان کار کند و محل خدمت او شهر انزلی شد. او شب و روز در آن جا با تمام توان جسمی و مالی خود به مردم محروم منطقه کمک می کرد، ولی به علت مشاهده نابسامانی ها و چپاولگری ها، در آن مؤسسه طاقت نیاورد و پس از ۶ - ۷ ماه استعفا داد و برای تخصص دوره رادیولوژی مجدداً وارد دانشکده پزشکی دانشگاه اصفهان شد. 👈 از آن پس ضمن تحصیل در این دوره، خدمت به روستاهای مختلف کشور به خصوص منطقه بلوچستان، سمیرم، شهرکرد، بروجن، لردگان و کوهستان های اطراف آن را به عهده گرفت. 👈 او تمام درآمد خود را خرج محرومان می کرد، حتی لباس ها و کیف و کفش خود را به آن ها بخشیده بود و پس از شهادت 🌷 چیزی نداشت، مگر کتاب هایش و مقدار کمی پول که در صندوق قرض الحسنه بیمارستان باقی مانده بود. او این خدمات را قبل از انقلاب شروع کرد و بالاخره با همکاران و هم یارانش ادامه آن را در نهادهای انقلابی به خصوص جهاد سازندگی پی گرفت. او کمتر به دیدار خانواده می آمد و وقتی خانواده از او می پرسیدند چرا به دیدار ما نمی آیی می گفت که ما باید اول در خدمت خدا درآییم؛ یعنی دیدار محرومان، دستگیری مستضعفان و معالجه بیماران و سپس به دیدار خانواده خود آمده و در خدمت آن ها درآیم. او عاشق شهادت 🌷 بود و به مقصد و مقصود خودش رسید. 📚 تهیه و تدوین توسط ستاد مردمی یادواره شهدای شهرستان بروجن با بهره گیری از منبع 👇 http://shohadayedaneshjoo.ir/fa/index.php?Page=definitionmartyr&UID=1381603 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ معرفی و مروری کوتاه بر پاسدار شهید 🌷 ➕ فرازهایی از شهید 🌷 👈 اعزامی از شهرستان بروجن ⏰ مدت ۱ دقیقه و ۳۱ ثانیه 💾 حجم حدود ۷ مگابایت 📺 شبکه جهانبین، برنامه 《سلامی به بهشت》 📚 رسانه مجازی نگاه - شهید🌷 حسن اسماعیلی - دين و معارف اسلامی، ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ www.negahmedia.ir/media/show_video/58377 🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadab .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ معرفی و مروری کوتاه بر استادکار بسیجی، شهید 🌷 👈 اعزامی از شهرستان بروجن ➕ فرازهایی از شهید 🌷 ⏰ مدت ۳ دقیقه و ۳۷ ثانیه 💾 حجم حدود ۱۹ مگابایت 📺 شبکه جهانبین، برنامه 《سلامی به بهشت》 📚 رسانه مجازی نگاه - شهید🌷 غلامعلی رضائیان - دين و معارف اسلامی، ۳ آذر ۱۳۹۵ www.negahmedia.ir/media/show_video/96606 🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadab .
✅ مروری 📝 بر حضرت 🌺 سلام الله علیها نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر علیه السلام 🌺 و مادر مكرمه‌اش حضرت نجمه خاتون سلام الله علیها است. آن بانو مادر امام هشتم نیز هست. لذا حضرت معصومه سلام الله علیها با حضرت امام رضا علیه السلام 🌺 از یك پدر و یک مادر هستند. 🌺 ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال ۱۷۳ هجرى قمرى در مدینه منوره واقع شده است. دیرى نپایید كه در همان سنین كودكى مواجه با مصیبت شهادت 🌷 پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت امام على بن موسى الرضا علیه السلام قرار گرفت. در سال ۲۰۰ هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى، سفر تبعیدگونه حضرت رضا علیه السلام به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این كه كسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند، راهى خراسان شدند. یك سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه سلام الله علیها به شوق دیدار برادر، ادای رسالت زینبی و تبلیغ پیام ولایت به همراه عده‌اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حركت كرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى‌شد. این جا بود كه آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب سلام الله علیها پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى‌رساندند و مخالفت خود و اهل‌بیت علیهم السلام را با حكومت حیله‌گر بنى‌عباس اظهار مى‌كرد. وقتی كاروان حضرت به شهر ساوه رسید، عده‌اى از مخالفان اهل‌بیت كه از پشتیبانى مأموران حكومت برخوردار بودند، سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان كاروان به شهادت 🌷 رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت معصومه سلام الله علیها را نیز مسموم كردند. به هر حال، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها بیمار شدند و چون دیگر امكان ادامه راه به طرف خراسان نبود، قصد شهر قم را نمودند. حضرت پرسیدند: از این شهر «ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمودند: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم كه مى‌فرمود: شهر قم مركز شیعیان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند؛ و در حالى كه «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى‌كشید و عده فراوانى از مردم پیاده و سواره گرداگرد كجاوه حضرت در حركت بودند، در روز ۲۳ ربیع الاول سال ۲۰۱ هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى كه امروز «میدان میر» نامیده مى‌شود شتر آن حضرت در مقابل منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد. آن بزرگوار به مدت ۱۷ روز در این شهر زندگى كردند و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بودند. محل عبادت آن حضرت در مدرسه سِتّیه به نام «بیت النور» هم اكنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است. سرانجام در روز دهم ربیع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربیع الثانى» سال ۲۰۱ هجرى قمری پیش از آن كه دیدگان مباركش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فرو بست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند. مردمان قم با تجلیل فراوان پیكر پاكش را به سوى محل فعلى كه در آن روز بیرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشییع نمودند. همین كه قبر مهیا شد در این كه چه كسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشكل شدند، كه ناگاه دو تن سواره كه نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پیدا شدند و به سرعت نزدیك آمدند و پس از خواندن نماز، یكى از آن دو وارد قبر شد و دیگرى جسد پاك و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاك نهان سازد. آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن كه با كسى سخن بگویند بر اسب‌هاى خود سوار و از محل دور شدند. بنا به گفته بعضی از علما به نظر مى‌رسد كه آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت امام رضا 🌺 و امام جواد 🌺 علیهماالسلام باشند چرا كه معمولاً مراسم دفن بزرگان دین با حضور اولیاء الهی انجام شده است. پس از خاکسپاری حضرت معصومه سلام الله علیها، موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز مزار شریفش قرار داد تا این كه حضرت زینب فرزند امام جواد علیه السلام در سال ۲۵۶ هجرى قمرى اولین گنبد را بر فراز مزار شریف عمه بزرگوارش بنا كرد و تربت پاك آن بانوى بزرگوار، قبله‌گاه قلوب ارادتمندان به اهل‌بیت علیهم السلام و دارالشفای دلسوختگان شد. 🌺 📚 تهیه، تصحیح و تدوین با استفاده از منبع 👇 http://article.tebyan.net/29592/زندگینامه-حضرت-معصومه-سلام-الله-علیها 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
Sh Hatami Gobad 41246.mp3
1.21M
📹 نواهنگ، صوت معرفی و مروری کوتاه بر شهید 🌷 👈 اعزامی از شهرستان بروجن، بخش بلداجی ⏰ مدت یک دقیقه و ۱۵ ثانیه 💾 حجم حدود یک مگابایت 📺 شبکه جهانبین، برنامه 《سلامی به بهشت》 📚 رسانه مجازی نگاه - شهید🌷 قباد حاتمی - دين و معارف اسلامی، ۱ اول دی ۱۳۹۲ www.negahmedia.ir/media/show_podcast/41246 🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadab .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ معرفی و مروری کوتاه بر و شهید 🌷 👈 اعزامی از شهرستان بروجن، بخش مرکزی، روستای قدیم (شهر جدید) نقنه ⏰ مدت یک دقیقه و ۱۳ ثانیه 💾 حجم حدود ۷ مگابایت 📺 شبکه جهانبین، برنامه 《سلامی به بهشت》 📚 رسانه مجازی نگاه - شهید🌷 حجت الله آقابابا - دين و معارف اسلامی، ۱ اول اسفند ۱۳۹۷ www.negahmedia.ir/media/show_video/125105 🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadab .
✅ مروری کوتاه بر سرباز وظیفه، شهید🌷 👈 اعزامی از شهرستان بروجن، بخش مرکزی، روستای شهیدپرور دهنو 🍃بسمه تعالی🍃 قربانعلی (نوربخش) احمدزاده در روز ششم اردیبهشت سال ۱۳۴۳، در خانواده ای متدين و کشاورز در روستای دهنو، از توابع شهرستان بروجن، استان چهار محال و بختياری، ديده به جهان گشود. دوران کودکي را در دامان پرمحبت مادري فداکار و نوازش پدري دلسوز سپري نمود و تحت تربيتي صحيح قرار گرفت. پس از گذشت حدود هفت سال، باب نويني در زندگي او گشوده شد، يعني به مدرسه رفت و مشغول به تحصيل شد. ضمن فراگرفتن خواندن و نوشتن و آشناشدن با محيط و تماس با همکلاسي هايش، طعم تلخ فقر و تهيدستي را چشيد و خود را با آن شرایط وفق داد. چون خانواده او از نظر مالي بسيار تهيدست و مستضعف بودند، لذا دوران ابتدايي را در روستا پشت سر نهاد و با آن که استعدادي شايان براي ادامه تحصيل داشت، نبودن امکانات براي تحصيلات بالاتر در روستا، از همه مهمتر فقر مالي، مانع از ادامه تحصيل وي شد. چون فرزند ارشد خانواده بود، احساس کرد در اين موقعيت که پدرش از درد روماتيسم ناشي از زحمات طاقت فرسا رنج مي برد، اداره نمودن خانواده چند نفري مشکل است، لذا تصميم گرفت مشغول کار شود. بنابراین پا به پاي پدرش در کشاورزي مشغول و با کار كردن مدام، کمک به امرار معاش خانواده می نمود. شهيد احمد زاده، چنان در کار و کسب و درآمد بيشتر، آبديده شد که در تابستان ها و مواقع کار کشاورزي دوش به دوش پدرش فعاليت و در فصل زمستان در کوره پز خانه ها کار مي کرد. همزمان نهضت انقلاب اسلامي ايران به رهبري حضرت امام خميني 🌺 شروع شد. قربانعلی، از همان بدو شروع انقلاب، عاشق اسلام و امام بود، در تمام مجالس و محافل مذهبي شرکت مي کرد و فداکارانه در راهپيمايي هاي دوران قبل از پيروزي، استوار و ثابت قدم بود. قربانعلی شخصي بود بسيار نجيب، اصيل، مذهبي و در بين جوانان نمونه و اسوه بود،. در کنار پدر، مرد کار و در خانه انيس و ياور مادر. تا اين که براي خدمت نظام وظيفه احضار، و بدون فوت وقت خود را معرفي و اعزام شد. دوران آموزشي را در پادگان سرآسياب کرمان پشت سر نهاد و راهي کردستان شد. در آنجا در دو سنگر، مبارزه واقعي و جهاد في سبيل الله را شروع کرد، سنگر مبارزه با ضدانقلاب داخلي و سنگر مبارزه با کافران بعثي. سرانجام قربانعلی احمدزاده در تاريخ ۱۴ خرداد ۱۳۶۳ به آرزوي ديرينه خود، يعني فيض شهادت🌷 نائل آمد و جنازه مطهرش از بروجن با عظمت خاصي تشيیع شد و در زادگاهش، روستاي دهنو در کنار همرزمانش در بهشت اکبر به خاک سپرده شد. 🍃 یادش گرامی و راهش پررهر باد. 🌷 📚 تهیه و تدوین توسط ستاد مردمی یادواره شهدای شهرستان بروجن با استفاده از متن ارسالی توسط خانواده معظم شهید 🌷 https://ajashohada.ir/MartyrDetails/32828/ https://shahrekord.navideshahed.com/fa/news/425576/ 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
✅ مروری کوتاه بر شهید🌷 باصیری معروف به شیرخان فرزند حاج محمود وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ (سوره آل عمران، آیه ۱۶۹). ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﺒﺮید ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﻭﺯی ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ. شهید🌷 علی احمد باصیری در تاریخ ۴ بهمن ۱۳۴۱ در یک خانواده مذهبی و مستضعف در بروجن به دنیا آمد. پدر و مادر شهید🌷 احمدی از راه دامداری و دیگر رشته های مربوط به آن امرار معاش می کردند و مخارج زندگی خود را تأمین می نمودند. در سن چهار سالگی به علت بیماری مرموزی، یکی از چشم های علی از نظر بینایی دچار اختلال شد ولی معالجات پزشکان در این راه به جایی نرسید. علی تحصیلات دوران ابتدایی و راهنمایی را در محله اردوبار بروجن به پایان رساند. در طی این دوران علاوه بر تحصیل، در اداره زندگی به پدر خود کمک می کرد. خانواده این شهید🌷 شدیداً پایبند به اسلام و مذهب تشیع بودند، لذا علی نیز از دوران کودکی در انجام فرائض دینی اهتمام کامل داشت و در کلیه مراسمات مذهبی که در مساجد و تکایا برگزار می شد، فعالانه و با اشتیاق تمام شرکت می جست. در طول ۱۸ سال عمر کوتاهش ذره ای از مسیر اسلام منحرف نگشت و از همان نوجوانی نشانه های ایمان و تقوا در او نمایان بود. در سال ۱۳۵۷ شانزده ساله بود که وقایع انقلاب اسلامی پیش آمد و او فعالانه در تمام تظاهراتی که بر علیه رژیم منحوس پهلوی برپا می شد، شرکت داشت. به دنبال پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری قاعد اعظم حضرت آیت الله العظمی امام خمینی 🌺 و برقراری حکومت جمهوری اسلامی 🇮🇷 در کشور، علی از جمله کسانی بود که در امور پاسداری و تأمین امنیت شهر و نیز در کارهای جهاد سازندگی از قبیل برداشت محصول کشاورزان مستضعف و محروم منطقه شرکت داشت. حدود یک سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، علی تحصیل را رها کرد و به اشتغال در امور ساختمانی در بروجن و مدتی در اصفهان پرداخت. اوایل خرداد ۱۳۶۰ برای اعزام به جبهه، در بسیج مستضعفین شهرستان بروجن ثبت نام نمود و پس از دیدن آموزش های لازم، در اواخر خرداد در حالی که صادقانه و خالصانه در جستجوی شهادت🌷 بود، بی تابانه راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل در جبهه کردستان شد. سرانجام در تاریخ ۱۴ تیر ۱۳۶۰ در جادۀ سنندج- سقز در یک حملۀ غافلگیرانه به دست مزدوران ضدانقلاب وابسته به ابرقدرت های شرق و غرب به شرف شهادت🌷 نائل آمد. 🍃روحش شاد، یادش گرامی و راهش پررهرو باد‌. 🌺 📚 تهیه و تدوین توسط ستاد مردمی یادواره شهدای شهرستان بروجن با بهره گیری از متن نوشته شده توسط خانواده معظم شهید🌷 در تاریخ «۸ دی ۱۳۶۰» 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
✅ مروری کوتاه بر شهید🌷 بیژگردی اعزامی از شهرستان بروجن، بخش‌ گندمان، روستای سناجان 🍃بسم الله الرحمن الرحيم🍃 با سلام و درود به پيشگاه ولي عصر (عج)🌺 و نائب بر حقش خمينی🌺 بت شكن و سلام بر روان پاك شهيدان🌷 اسلام و انقلاب اسلامی ايران و رحمت و بركات خداوند بزرگ بر خانواده اي كه چنين فرزنداني برومند و ايثار گر را پرورش دادند و رحمت بر مادراني كه اين انسانهاي وارسته و دلاور را در دامن پرمهر و محبت خود پروراندند و تحويل جامعه اسلامي دادند تا براي آزادي انسانهاي در بند و ستمديده و احياء احكام الهي رشادتها و جانفشاني ها كنند و با تزريق خون خود به پيكر بي جان اجتماع، روح و جان بخشيدند و خون پاك آنان براي ملت به پا خاسته ايران اسلامي عزت و حريت و آزادگي و آقايي به همراه آورد. و سلام بر رزمندگان حقجو و كفرستيز اسلام كه براي پاسداري از اسلام و خون سرخ شهدا🌷 به صحنه هاي نبرد حق عليه باطل شتافتند و راه سرخ و پربار شهدا🌷 را ادامه مي دهند. و سلام بر پدراني كه حسين وار فرزندان و جگرگوشه هاي خود را براي ياري اسلام به ميدان هاي نبرد نور عليه ظلمت مي فرستند و اينگونه بر شهادت🌷 آنها افتخار مي كنند. قربانعلي عاشقي از ديار دلباختگان حسين (علیه السلام)🌷 و سربازي از سربازان جان بركف امام زمان (عج)🌺 و پيروي از پيروان راستين روح الله و جانبازي همچون جانبازان ولي الله و ايثارگري از ايثارگران حزب الله و جنبشي از ميان جندالله و حماسه آفريني از حماسه گران ثارالله و شاگردي از شاگردان مكتب سرخ شهادت🌷 و ايثار بود. قربانعلی در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۴۰ در روستايي به نام سناگان از بخش گندمان از توابع شهرستان بروجن در استان چهارمحال و بختياری در خانواده اي مستضعف و مسلمان ديده به جهان گشود و در دامان پرمهر و محبت مادر پرورش يافت. در سن ۷ سالگي براي درس خواندن به دبستاني كه در روستا بود رفت و چند سالي درس خواند اما به عللي نتوانست درس را ادامه دهد و در كار كشاورزي پدر را ياري مي كرد. از سن كودكي زحمت ها، رنج ها و ناهمواري هايي را متحمل مي شد و در مقابل آن ها چون آهن آبديده شده بود. ايشان تا رفتن به خدمت مقدس سربازي در نظام جمهوري اسلامي ايران🇮🇷، كار کشاورزی را افتخاري بزرگ براي خود مي دانست. به كاركردن در امور ساختمانی در روستا و شهر ادمه داد تا بتواند در اداره امور زندگي به خانواده خود كمك كند. يكي از صفات بزرگي كه در ايشان بود، تواضع و فروتني بود. يك صفت ديگر شهيد اين بود كه به كوچك و بزرگ احترام مي گذاشت. قربانعلی در تاريخ ۱۵ تیر ۱۳۶۰ براي دفاع از اسلام وحريم جمهوري اسلامي🇮🇷 به خدمت پرافتخار سربازي رفت و در اول خدمت هميشه در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل بود و در حمله هاي طریق القدس، بیت المقدس، رمضان و محرم شركت فعال داشت و مردانه جنگيد. ایشان از روحيه بالايي برخوردار بود و آنچنان شوق جنگيدن در راه خدا را داشت كه سر از پاي نمي شناخت. شهید🌷 در وصيتنامه خود سفارش كرده بود كه روحانبت را تنها نگذاريد كه به قول امام شكست روحانيت، شكست اسلام است و از همه حلاليت طلبيده و نوشته هر روز جمعه بر روي مزارم بياييد وطلب آمرزش كنيد و گلی سرخ بر روي مزارم بگذاريد تا آن گل خاري باشد در چشم دشمنان اسلام و دشمنان رهبر انقلابمان و خواهرم و برادرانم را آنچنان تربيت كنید كه حضرت فاطمه "حسن، حسين و زينب" را تربيت كرد. ايشان در تاريخ ۱۴ تیر ۱۳۶۲ در حاليكه روزهاي آخر خدمت سربازي را طي مي كرد در سه راه دهلران به درجه شهادت🌷 نائل شد. ما خانواده شهيد قربانعلی نصيری با ایشان ميثاق مي بنديم كه راه مقدسش را ادامه دهيم و هرگز در خود سستي راه ندهيم و همچنين از خط امام🌺 كه خط اسلام و پيغمبر اكرم (صلوات الله علیه)🌺 است، دفاع خواهيم كرد و به دشمنان اسلام و جمهوري اسلامي🇮🇷 اعلام مي كنيم كه فكر نكنيد با دادن بهترين عزيزانمان در راه اسلام سست مي شويم بلكه استوارتر، مقاوم تر و محكم تر خواهيم شد و مصمم هستيم كه تا آخرين قطره خون در راه اسلام بايستيم و نگذاريم كه دشمنان اسلام به مقصد پليد خودشان برسند. و تا ما خانواده شهدا🌷 هستيم اسلام و امام🌺 نبايد احساس تنهايي بكنند و بدانند كه ما هستيم و خواهيم بود و با دشمنان نبرد بي امان خواهيم كرد و پوزه آنها را به خاك ذلت خواهيم ماليد و پيام خون شهدايمان🌷 را به دنيا خواهيم رساند. 🍃روحش شاد، یادش گرامی و راهش پررهرو باد‌. 🌺 📚 تهیه و تدوین توسط ستاد مردمی یادواره شهدای شهرستان بروجن با بهره گیری از متن نوشته شده توسط خانواده معظم شهید🌷 https://ajashohada.ir/MartyrDetails/32907/ http://shohadasenajan.blogfa.com/post/3 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
✅ مروری کوتاه بر و خصوصیات اخلاقی دیده بان شهید🌷، بیژگردی 👈 اعزامی از شهرستان بروجن، بخش‌ گندمان، روستای سناجان 🍃بسم الله الرحمن الرحيم🍃 🔹 دوران کودکی و نوجوانی شهید🌷 عنایت الله خلیلی در تاریخ دوم تیر ۱۳۳۸ در خانواده ای مقیّد به احکام اسلام در روستای سناجان واقع در بخش گندمان از توابع شهرستان بروجن دیده به جهان گشود. از همان کودکی خیلی هوشیار و چابک بود. در سن شش سالگی به دبستان رفت و علاقه فراوانی به مدرسه داشت. در فراگیری علم و دانش بسیار با استعداد بود. دوره ابتدایی را در روستای سناجان به پایان رساند و برای ادامه تحصیل عازم شهر بروجن شد. تا پایان دوره متوسطه (دبیرستان) در رشته طبیعی (علوم تجربی) درس خواند و دیپلم گرفت. روزهای تعطیل در مزرعه در امر کشاورزی به پدر کمک می کرد. در زمان طاغوت به خدمت سربازی نرفت. معتقد بود که در زمان طاغوت به خدمت نرود زیرا که خدمت رفتن را در آن زمان بیگاری و تلف کردن عمر می دانست. همین امر باعث شد که به هیچ وجه خود را به پاسگاه ژاندارمری معرفی نکند و به دنبال راهی رود که مخالفت خود را  هر چند کم باشد، به نحوی ابراز دارد. بارها در منزل می گفت که حکام رژیم پهلوی با هزار جنایت و خیانت خود را به این مردم تحمیل کرده اند و همین طور بی بند و باری را در این مملکت رواج داده اند. سرگرمی های مردم شده، دانسینگ، مشروبات الکلی و قماربازی و هزاران عمل زشت دیگر. 🔹 اهل مطالعه بود. عنایت الله ضمن فراگیری دروس، کتاب های غیردرسی هم مطالعه می کرد. کتابهای زندگی امام حسین (علیه السلام)، زندگینامه و سرگذشت پیامبران و نهج البلاغه که حتی در گفتارش از سخنان گهربار مولای متقیان به کار می برد. 🔹 مبارزه با خاندان پهلوی او معتقد بود که از زمان رضاخان خاندان پهلوی می خواهند به هر دلیلی اسلام را از بین ببرند و باید با چنین حکومتی مبارزه کرد و تصمیم جدی گرفت، در این میان مبارزات خود را شروع کرد. او در تمام مجالس و شب نشینی ها با دوستان  و رفقایش در سناجان، از خیانت پهلوی صحبت می کرد و هرج و مرج بودن اطراف، رشوه گیری ها و از بین بردن حق طبقه محروم اجتماع را افشا می نمود تا سرانجام زد و خوردها و راهپیمایی های کوچه خیابان شروع شد و ایشان استقبال و تبلیغ می کرد. 🔹 علاقه به ورزش عنایت الله علاوه بر اینکه به مطالعه روزنامه و کتاب مشتاق بود، به ورزش نیز علاقه زیادی داشت. دوست داشت از لحاظ بدنی قوی ترین فرد اجتماع باشد و این امر باعث شده بود که ایشان را فردی متحرک  بار آورد. 🔹 عشق به امام🌺 و روحانیت  عنایت الله به زیارتگاه ها  و مکانهای مقدس علاقه مند بود و به شخصیت های روحانی عشق می ورزید. ابتدا از آیت الله گلپایگانی تقلید می کرد و ایشان را مرجع تقلید خود می دانست تا  زمانی که راهپیمایی ها به حمایت از امام خمینی 🌺 انجام شد و در شعار ها خواسته شد که مرجع تقلید ما باید به وطن باز گردد، او نیز گرایش به امام 🌺 پیدا کردند. در تمام راهپیمایی ها در هر جایی که بود شرکت فعال داشت تا روزی که امام🌺 به ایران آمدند  که تصمیم گرفت به دیدن امام🌺 برود. چند بار متوالی به دیدن امام🌺 رفت و از دیدار امام🌺 لذت می برد. با فرار شاه خائن، زمانی که امام🌺 در پاریس بودند، با کمک دیگر برادرانش، مجلسی در مسجد روستای سناجان ترتیب دادند و همه مردم را برای وحدت و یکپارچگی و روشن شدن دیدگاه انقلاب، تا حد توان دعوت می کردند و این مجلس تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. 🔹 اخلاق نیکو شهید🌷 عنایت الله خلیلی در برخورد با اشخاص، افراد و دوستانش خیلی متواضع و فروتن بود. هیچ وقت با کسی شوخی بی مورد نمی کرد و سر هیچ کسی داد نمی کشید. به افراد مؤمن و بی ریا علاقه مند بود. در دوستی و برخورد آن قدر مهربان بود که توجه همگان را به خود جلب می کرد. همین امر سبب شد که بعد از شهادتش🌷 همگان حسرتش را بخورند. 🔹 میهمان نوازی و از خود گذشتگی در میهمان نوازی و از خود گذشتگی، بی نظیر بود، از افراد فقیر و بیچاره دلجویی می کرد.  بارها اتفاق افتاده بود که اگر از اقوام کسی کسالتی داشت به عیادتش می رفت و در طایفه خیلی محبوبیت داشت. 🔹 شهادت 🌷 به عنوان سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 در جبهه حضور یافت. پانزدهم تیر ماه ۱۳۵۹ با سمت دیدبان در گردنه مروارید سنندج بر اثر اصابت گلوله به فیض شهادت🌷 رسید. 🍃روحش شاد، یادش گرامی و راهش پررهرو باد‌. 🌺 📚 تهیه، تکمیل و تدوین توسط ستاد مردمی یادواره شهدای شهرستان بروجن با بهره گیری از مصاحبه و متن نوشته شده توسط خانواده معظم شهید🌷 https://ajashohada.ir/MartyrDetails/28952/ https://shahrekord.navideshahed.com/fa/news/482877/ http://shohadasenajan.blogfa.com/post/12 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
🔰 اطلاع نگاشت (اینفوگرافی) 👆 ✅ مروری بر و وقایع مهم زندگی آیت الله سید جواد حسینی خامنه ای، پدر گرانقدر ولی امر مسلمین حضرت آیت الله امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) 🌺 🗓 ولادت 🌺 سال ۱۲۷۴ 🗓 رحلت 🏴 ۱۵ تیر ۱۳۶۵ 📚 اطلاعات تکمیلی 👇 https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/37092/index.html 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
✅ مروری کوتاه بر زندگینامه استادکار بسیجی، شهید 🌷 حبیب الله آقابابا نقنه فرزند مرحوم حاج نعمت الله 👈 اعزامی از شهرستان بروجن، بخش مرکزی، روستای قدیم و شهر فعلی نقنه 🍃 «بسم الله الرحمن الرحيم» 🍃 حبيب الله آقابابا اول مهر سال ۱۳۳۴ در روستای نقنه از توابع شهرستان بروجن در خانواده ای مذهبی، کشاورز و متوسط چشم به جهان گشود. پدرش نعمت الله و مادرش ربابه نام داشت. در سن هفت سالگی به دبستان رفت و تحصيلاتش را در همان روستا تا سال ششم نظام قديم به پايان رسانيد. سپس به علت فقر خانواده که مخارج کمی داشتند ناچار به ترک تحصيل شد و تا سن ۱۶ سالگی برای تامین معاش خانواده به کار کشاورزی و کمک به پدر پيرش پرداخت. وقتی این کار هم نتوانست مخارج زندگی را تامین کند به اصفهان رفت و تا ۱۸ سالگی در مغازه ای مشغول به کار شد. خدمت سربازی را در ارتش پشت سر گذاشت و بعد از سربازی در کارگاه مکانيکی خودرو مشغول به کار شد. 👈 او آیینه تمام نمای اخلاق و رفتار برای همنوعان خود بود و زمانی که از کار برمی گشت واقعا رفتار عجيبی داشت و با الگوگیری از پيامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (صلوات الله علیه)🌺 به اعضاء خانواده خود نيکی می کرد و نسبت به زيردستان احسان داشت. 👈 به غذای ساده بسنده می کرد و سعی می کرد به افراد نیازمند کمک کند. او علاقه مند به قرآن بود و از کودکی توانست قرآن را بیاموزد. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود که پدر گرامی و عزيزش را از دست داد. با اوج گیری انقلاب همراه و همدوش دیگر مردم آزاده ایران به رهبری حضرت امام خمين 🌺 در صحنه انقلاب حضوری فعال داشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بنا بر سنت پیامبر و به پيشنهاد مادرش ازدواج کرد. در تاريخ ۱۴ فروردين ۱۳۶۱ عازم جبهه های جنگ حق عليه باطل شد. در عمليات ظفرمندانه الی بیت المقدس که منجر به آزادسازی شهر خون و قيام خونين شهر به دست نيروهای اسلام شد شرکت داشت. در این عملیات پسرعموی خود شهید 🌷 را که از دوستان صمیمی وی بود از دست داد. شهادت حجت الله اراده حبیب الله را مصمم تر کرد تا با حضور در میادین نبرد انتقام او را از دشمن بگیرد. 👈 توصیه شهید🌷 به دوستان و خانواده این بود که امام را دعا کنيد و قدر او را بدانيد. او نیز مانند سایر شهدا علاقمند به کربلا و زیارت قبر شش گوشه امام حسين (علیه السلام) 🌺 بود. پس از حدود ۳ ماه حضور  در جبهه بیست و چهارم تیر ۱۳۶۱ در عملیات رمضان براثر اصابت ترکش خمپاره به سر شهید🌷 شد. مزار این شهید🌷 عزیز در گلزار (گلستان) شهدای زادگاهش (شهر نقنه در شهرستان بروجن) قرار دارد. 🍃روحش شاد و راهش پر رهرو باد.🍃 http://shahrekord.navideshahed.com/fa/news/435137 👈 ادامه در صفحه بعد 👇 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ معرفی و مروری کوتاه بر شهید 🌷 👈 اعزامی از شهرستان بروجن ⏰ مدت ۲ دقیقه و ۲۸ ثانیه 💾 حجم حدود ۶ مگابایت 📺 شبکه جهانبین، برنامه 《سلامی به بهشت》 📚 رسانه مجازی نگاه - شهید🌷 صفرعلی باباخانی - دين و معارف اسلامی https://what.sapp.ir/chb_irib/161185566717205745b521 🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadab .