eitaa logo
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
875 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
6هزار ویدیو
17 فایل
ابرگروه( براهین )پاسخگویی به شبهات‌مذهبی وسیاسی روز در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/925368339Ca1732dd521 کانال《 براهین 》👈 @barahin کانال همراه باشهدا تا آسمان @shohadabarahin_amar آیدی مدیران @Sotoudeh2 @Janemanoseyedali
مشاهده در ایتا
دانلود
نماز اول وقت سفارش مردان خدا 🌷🌷 🤲الهی من بی تو ناتوانم کمکم کن یاریم کن لا اله الا الله بگویم برای هر ترسی ...ماشاءالله بگویم برای هر غمی ... الحمدلله بگویم برای هر نعمتی ... شکر لله بگویم برای هر آسایشی ... استغفرالله بگویم برای هر گناهی ...و انا لله بگویم برای هر مصیبتی ... آمین یارب العالمین .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معرفی شهید 🌷🇮🇷🌷 بیژن دوران کودکی را پا به پای هم سن و سالانش در روستا پشت سر گذاشت و با رسیدن به سن 6 سالگی راهی مدرسه شد. وی پس از پایان مقطع ابتدایی به دلیل نبود امکانات تحصیلی در روستا از ادامه تحصیل بازماند و از همان دوران نوجوانی به کمک پدرش شتافت و او را در کشاورزی و دامداری یاری رساند. خصوصیات اخلاقی بیژن با وجود این که تحصیلات کمی داشت اما بسیاری از مسایل دینی واقف بود، او که دلداده اهل بیت علیهم السلام بود در تمامی مراسم دینی شرکت فعال داشت و عشق به ائمه و توجه به مسائل دینی باعث شده بود که خلق نیکو و پسندیده ای در میان اطرافیان داشته باشد. 🥀وی دوران پر شور نوجوانی و جوانی خود را با کار کردن به خاطر خانواده گرانقدرش طی کرد در واقع او بهترین دوران زندگیش را فدای اعضای خانواده‌اش کرده بود تا اینکه به سن خدمت مقدس سربازی رسید و به عضویت ارتش درآمد. پس از پایان دوره آموزشی به قصر شیرین اعزام گردید، سرانجام روز بیست و هشتم شهریور ماه سال 1375 در منطقه قصرشیرین، حین ماموریت تفحص در اثر انفجار مین دعوت حق را لبیک گفت و به سوی معبود خود شتافت. 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱پارجه لباس پلنگے خریده بود، به یڪ خياطها داد و گفت: يڪ دست لباس كُردي برايم بدوز، روز بعد لباس را تحويل گرفت و پوشيد، بسيار زيبا شده بود، از مقر گروه خارج شد، ساعتي بعد با لباس سربازي برگشت! پرسيدم: لباست كو!؟ گفت: يكي از بچه هاي كُرد از لباس من خوشش اومد من هم هديه دادم به او! ساعتش رو هم به یڪ شخص ديگر داده بود، آن شخص ساعت را پرسيده بود و ابراهيم ساعت را به او بخشيده بود! اين كارهاي ساده باعث شده بود بسياري از بچه ها مجذوب اخلاق ابراهيم شوند. 🚩♥️ 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
💥 #سپر_سرخ💥 🔻قسمت دوازدهم ▫️من نمی‌شناختم اما انگار نورالهدی به خوبی او را می‌شناخت و شاید انت
💥 💥 🔻قسمت سیزدهم ▫️عامر پوشیده در کت و شلوار مشکی دامادی و پیراهن سفید، چند قدم آن طرف‌تر با تلفن همراهش مشغول صحبت بود و شاید کسی از دوستانش برای تبریک تماس گرفته بود که صورتش هرلحظه از خنده شکفته‌تر می‌شد و سرانجام با هیجانی که به جانش افتاده بود، به سمت ما آمد. ▫️مادرم بالای سرم ایستاده و نورالهدی کنار من روی پله نشسته بود و عامر می‌خواست تنها با من صحبت کند که اشاره کرد نورالهدی برخیزد. ▪️هنوز نامحرم بودیم و فرهنگ سنتی خانواده‌ها اجازه نمی‌داد کنارم بنشیند که همان مقابل پله، روبرویم ایستاد و با چشمانی که از شادی برق می‌زد، مژده داد: «هدیه ازدواج‌مون قبل از عقد رسید!» ▫️و پیش از آنکه چیزی بپرسم، از خنده منفجر شد و با صدایی خفه فریاد کشید: «درخواستم برای دانشگاه میشیگان قبول شده!» ▪️مات و متحیر نگاهش می‌کردم و اصلاً نمی‌فهمیدم چه می‌گوید؛ فارغ‌التحصیل معماری بود و تا آن لحظه حتی یک کلمه از ادامه تحصیل در خارج از کشور حرفی نزده بود که به مِن‌مِن افتادم: «مگه... تو درخواست داده بودی؟... چرا به من چیزی نگفتی؟» ▫️صورت سبزه‌اش از شادی به کبودی می‌زد و نمی‌توانست هیجانش را کنترل کند؛ مدام دور خودش می‌چرخید و کلماتش از شادی می‌رقصید: «واسه اینکه باورم نمی‌شد قبول کنن! یعنی هنوزم باورم نمیشه! یعنی واقعاً می‌تونم برم آمریکا و دانشگاه میشیگان درسم رو ادامه بدم؟! یعنی خواب نمی‌بینم؟! یعنی واقعاً بیدارم؟» ▪️او از حرارت آنچه باورش نمی‌شد، تب کرده بود و قلب من مثل تکه‌ای یخ شده و سرما در تمام استخوانم‌هایم می‌خزید: «یعنی... یعنی می‌خوای بری؟» ▫️از اینهمه جنب و جوش و سر و صدا، توجه تمام اقوام به او جلب شده و من پلکی نمی‌زدم تا شاید حرف دیگری بزند و پاسخش، مسخره کردن من بود: «مثل اینکه نمی‌فهمی من چی میگم؟ مگه دیوونم که نرم؟ معلومه که میرم!» ▪️لباس عروس تنم بود و کنج صحن، منتظر خطبۀ عقدم بودم و نمی‌فهمیدم داماد این قصه چه می‌گوید که لب‌هایم به سختی تکان خوردند و از تمام حرف دلم، فقط دو کلمه بر زبانم جاری شد: «من چی؟» ▫️پیش از آنکه از اینهمه بی‌وفایی‌اش قالب تهی کنم، خندید و خواست پاسخم را بدهد که نورالهدی نزدیک‌مان آمد و با مهربانی خبر داد: «بلند شید! سید اومد.» ▪️بنا بود خطبۀ عقد توسط یکی از روحانیون سید آستان در همین اتاق کنج صحن خوانده شود و من هنوز منتظر پاسخ عامر بودم که خودش را کنار شانه‌هایم رساند و زیر گوشم نجوا کرد: «مگه میشه بدون تو برم؟» ▫️اقوام همگی وارد اتاق شده بودند، نورالهدی بی‌خبر از آنچه من از برادرش شنیده بودم، اصرار می‌کرد عجله کنیم و باید تکلیف این سفر همینجا مشخص می‌شد که مستقیم نگاهش کردم و مصمم پرسیدم: «اگه من نخوام بیام، چی؟» ▪️جریان زندگی در نگاهش متوقف شد و رنجیده‌تر از من بازخواستم کرد: «یعنی من همچین موقعیتی رو از دست بدم؟» ▫️تنها فرزند خانواده بودم که بعد از سال‌ها انتظار و یک دنیا نذر و نیاز و توسل، خداوند مرا به پدر و مادرم داده بود و می‌دانستم تا چه اندازه به حضورم وابسته هستند. ▪️دلبستگی خودم هم به خانواده و وطنم کمتر از آن‌ها نبود و نمی‌شد به این سادگی از همه چیزم بگذرم! ▫️حدود یک‌سال با عامر صحبت کرده بودم و در این مدت، حتی به اندازه یک کلمه به من اطلاعی نداده و حالا چند دقیقه مانده به عقد، خبر از سفری طولانی می‌داد و چطور می‌توانستم همراهش شوم؟ ▪️همان تماس تلفنی و خبر پذیرفته شدنش در دانشگاه میشیگان، سنگی بود که تمام آیینه‌های احساس و وابستگی‌مان را شکست و مراسم عقدمان به هم خورد. ▫️خانواده‌ها وساطت می‌کردند بلکه یکی از ما از خیر آنچه می‌خواهد بگذرد؛ اما نه او راضی می‌شد نه من! ▪️هر شب تماس می‌گرفت و ساعت‌ها صحبت می‌کرد؛ عاشقانه تمنا می‌کرد و ترجیع‌بند تمام غزل‌هایش یک جمله بود: «آمال! باور کن من یجوری دوستت دارم که هیچکس تو این دنیا نمی‌تونه کسی رو اینجوری دوست داشته باشه! باور کن من بدون تو نمی‌تونم!» ▫️یک ماه تا پروازش بیشتر نمانده بود، در دریای عشقش در حال غرق شدن بود و به هر چه واژه به دستش می‌رسید چنگ می‌زد تا مرا هم با خودش به آمریکا ببرد و اعتراف می‌کنم در به دست آوردن دل من، به شدت مهارت داشت. ▪️هر شب که تماس می‌گرفت، تیغ مخالفتم کُندتر می‌شد و شکستن قفل قلعه قلبم راحت‌تر تا تیر خلاصش را زد: «به جون خودت که از همه دنیا برام عزیزتره، اگه نیای نمیرم!» ▫️شاید بلف می‌زد تا تسلیمم کند و همین بلف، پای ماندنم را لرزانده بود؛ می‌ترسیدم دلبستگی‌ام به عزیزانم و اصرارم برای نرفتن، او را از پیشرفتی که شایستگی‌اش را دارد، محروم کند و همین عذاب وجدان قاتل مقاومتم شده بود تا یک شب که پیش از تماس او، خبری خانه خراب‌مان کرد... 📖 ادامه دارد... ✍ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد
برگی از خاطرات شهدا 🌷🌷 🥀آقارضا موتورسواری و رانندگی بلد نبود، ولی علاقه زیادی داشت می‌خواست با تمرین کردن یاد بگیره. روی این مسئله خیلی تأکید داشت که من باید وقتی این رو یاد بگیرم که به ماشین یا موتور بیت‌المال سازمان آسیبی نرسونم! برای تمرین کردن یا از دوستانش اجازه می‌گرفته یا مثلا بیرونی شده موتورسواری و رانندگی رو یاد بگیره تا آسیبی به ماشین و موتور سازمان که بیت‌المال هست نرسونه. همیشه می‌گفت:« ماشین سازمان بیت‌الماله! مال من نیست که استفاده کنم. اگه از دوستانم بگیرم، مشکلی نداره خودمون با هم کنار می‌آیم.» همه‌ی اوضاع و احوال کاریش رعایت بیت‌المال بود. راوی:همرزم شهید 🌘🍁شب و عاقبتمون شهدایی🍁🌘 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ وَ مُسْتَوْدَعَ حِكَمِ الْوَصِيِّينَ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که سینه مبارکت گنجینه علم اولین و آخرین است. سلام بر تو و بر روزی که به تمام جهانیان جرعه های حکمت را خواهی نوشاند 🌷🌴🌷🌴🌷 آلـــــــــوده ایم حضرت باران ظهور کن آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن همیشه دلم برای شما تنگ می شود  پیـــــــــداترینستاره ی پنهان ظهور کن امام خوب زمانم هر کجا هستی با هزاران عشق سلام 🌼السلام علیک یا بقبه الله 🌼اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ پیامبر اكرم (صلّی‌ الله‌ عليه‌ وآله) 🍀هر كه دوست دارد كه خداوند، در سختى‌ها و گرفتـارى‌ها دعايش را بپذيرد، در هنـگام آسايش و خوشى، بسيار دعا كند. نهج الفصاحه، ح 3023 (ص)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂کنون که راه ندارم از نزدیک؛ به حسین سلام میدهم از دور دَم به دَم به حسین 🍂من از قدیم خدا را چِنان که یادم هست همیشه وقت دعا داده ام قسم به حسین چگونه است که از کوچه های تنگِ خیال همیشه راه گریزیست لاجرم به حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارتنامه شهدا 🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَاءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُؤمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَ مَعَکُم. @shohadabarahin_amar
فکرش را نمی‌کردیم ادامه‌ی راهتان اینقدر سخت باشد..! مردان بی ادعای روزگار ما ... باشهدا تا خود خدا . روزتون‌ و مسیر و مرامتون شهدایی 🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🥀خدا شهیدا رو دونه به دونه انتخاب کرد شهیدا هم مهموناشون رو دونه به دونه انتخاب می‌کنن! 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️{بیاد عزیزانی که با شکم خالی وبا تکه ای نان از وطن دفاع کردن}🌱 تا ابد مدیون شهداییم. 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 💠 در میلاد فرخندۀ حضرت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله 🍃 راهی به‌جز تو نیست ای ماه مهرپرور و ای نور سرمدی ای منّت خدایی و ای فیض ایزدی در خلق نه، که بین رسل هم سرآمدی رضوان حق تویی، تو بهشت مخلّدی پیچید در جهان صلوات محمدی ای فخر کائنات، به دنیا خوش آمدی تا بر جمال آمنه چشم تو باز شد از خنده‌اش زمین و زمان غرق ناز شد ای احمدِ محمد و محمودِ مصطفی ای ختم و خاتم رسل ای خیرُالانبیا ای جلوۀ جمال تو جاری به هرکجا ای صافی صفای تو در جام اصفیا ای شاهد و شهید و شفیع و شِفای ما ما را طلوع طلعت تو بهترین عطا تا ماه تابناک رخت در جهان دمید از جلوۀ تو نور به هفت آسمان رسید روح حیات در تن این خاکدان تویی ما آفریدگان همه جسمیم و جان تویی مهر زمین و روشنی آسمان تویی دریای علم و معرفت بی‌کران تویی خون امید در شریان جهان تویی بوی خوش بهار به فصل خزان تویی خاک کویر از قدمت لاله‌زار شد با یک گل جمال تو عالم بهار شد ای که حبیب اول تو ذات کبریاست محبوب خالقی تو و محبوب تو خداست دین تو مهر و سنت تو وحدت و صفاست حقا که خاک کوی تو سرچشمۀ بقاست هرکس که دردمند تو شد ایمن از بلاست جایی که عبد توست علی، جای ما کجاست؟! عشاق تو خدیجه و زهرا و حیدرند حور و ملک به پای تو از خاک کمترند در قلب نازنین تو جز عشق دوست، نه روی لب تو نقش به‌جز نام اوست؟ نه در خلوت تو غیر همین گفت‌وگوست؟ نه جز عشق روی او به دلت های‌وهوست؟ نه ما را به‌جز محبت تو آبروست؟ نه غیر از شفاعت تو به دل آرزوست؟ نه در این جهان غمزده راهی به‌جز تو نیست ما را به روز حشر پناهی به‌جز تو نیست دل مرده بود و از دم لطف تو جان گرفت جان خسته بود و با نفس تو توان گرفت هر بلبلی به وصف جمالت زبان گرفت "حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت" از پرتوت که سیطره بر لامکان گرفت "خورشید شعله‌ای است که در آسمان گرفت" تابنده بود نور جمال تو از ازل ای خندۀ ملیح تو اَحلی مِن العَسل پیش از طلوع روی تو شب پادشاه بود روز بشر به ظلمت شام سیاه بود اندیشه و دعا و یقین بی‌پناه بود مهر و امید و عاطفه بی تکیه‌گاه بود اوضاع جهل و کین و ستم روبه‌راه بود عشق پدر به خندۀ دختر گناه بود تو آمدی و لشکر ظلمت عزا گرفت بازار نور و معرفت و عشق پا گرفت تو آمدی که سینۀ ما را حرا کنی دل را پر از محبت و نور خدا کنی از بند ظلم و جور، زمین را رها کنی مُلک وجود را حرم کبریا کنی ما را به درد عشق خودت مبتلا کنی دل‌های خسته را به نگاهی دوا کنی ای طاعت تو مایۀ ایمان مؤمنان قرآن تو شِفای دل و جان مؤمنان وقتی هنوز خلقت آدم نداشت خشت کلک قضا به لوح قدر از تو می‌نوشت ای قهر و مهر تو سند دوزخ و بهشت با آب مهر تو گِل ما را خدا سرشت ما را نوشت عاشق تو دست سرنوشت کس بی ولای آل تو خیری نکرد کِشت خورشید آسمان و زمین شد جمال تو ما بندۀ توییم و ثناگوی آل تو ما را طفیل هستی تو آفریده‌اند نقش تو را به لوح دل ما کشیده‌اند آنان که در الست جمال تو دیده‌اند جام بلای عشق تو را سرکشیده‌اند یارانت از تحیّر کثرت رهیده‌اند چون از خُم تو بادۀ وحدت چشیده‌اند ما اهل وحدتیم که امر امام ماست وحدت نه یک شعار، که رسم و مرام ماست ✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این حرفا چرا یادمون میره؟! باز یه عده از یه طرف صداشون بلند میشه .... 💐💐میلاد رسول مهربانیها و هفته وحدت مبارکباد . 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷حزب‌الله شهادت ۱۶ رزمنده خود را تایید کرد جنبش مقاومت اسلامی لبنان بامداد پنجشنبه اسامی و تصاویر ۱۶ نفر از رزمندگان خود که طی ساعات قبل توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند را منتشر کرد. 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar