حاج اسماعیل مرد شبح اما در وسط میدان..
به فرمانده بدون ردًپا سلام کنید 😎🤚
سوزش و درد رسانه های معاند را اینروزها می بینیم که از غرًش و وجود یک شیرمرد سرزمین پارس چگونه واهمه دارند ...
وجودت از گزند هر بلا ودرد فتنه و تهمت دور باد سردار دلیر سرزمین مادری .
🍃🌹🍃
#حزب_الله_منتصر
#پایان_اسقاطیل
#وعده_صادق۲
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷حزبالله حقّاً ...«شجرهی طیّبه» است
حزبالله و رهبر قهرمان و شهید آن، عصارهی فضائل تاریخی و هویّتی لبنانند…
رهبر معظم انقلاب
📅۱۴۰۳/۰۷/۱۳
#راه_نصرالله
#حزب_الله_منتصر
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️سابقه درگیری تمدنی ایران و اسرائیل، قرنها قبلتر از اسلام
📌گوشهای از جنایات یهودیان در کشتار ایرانیان و رقم زدن #هولوکاست_ایرانی
🖇درباره جشن ایرانیکُشی #پوریم
https://jscenter.ir/?p=626
✅این مطلب را بفرستید برای کسانی که خاماندیشی میکنند اسرائیل و، دوست مردم ایران می پندارند
این رژیم جعلی صرفا دشمن جمهوریاسلامی است
#پایان_اسقاطیل
#حزب_الله_منتصر
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇮🇷 رونمایی از بانک اهداف سپاه پاسداران در عملیات وعده صادق ۳
حساب توییتری سپاه در شبکه اجتماعی ایکس با انتشار ویدیو فوق از بانک اهداف سپاه در عملیات احتمالی وعده صادق ۳ رونمایی کرد.
این حساب در پیامی به زبان عبری و فارسی نوشت:
הפעם סיוט נוראי יותר מחכה לכם
این بار کابوس وحشتناکتری در انتظار شماست.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
#وعده_صادق۳
#حزب_الله_منتصر
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لبیک یا حسین(ع) یعنی ....
سید مقاومت پاسخ میدهند...
🍃🌹🍃
#سیدالمقاومه
#حزب_الله_منتصر
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿🌿 «علیک بالصبر»مقاومت ..مقاومت
🎙 استاد رحیم پور ازغدی
سفارش #امام_حسن_عسکری (علیهالسلام) به شیعیان در دوران غیبت...
بمناسبت میلاد یازدهمین اختر تابناک امامت و ولایت 💐💐💐
#اللهم_عجل_بظهورالحجه
هدایت شده از 🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
🥀🥀شهدا مي خوانندت به برپایی فریضه الهی
حاج قاسمیک الگو و نمونه آشنا که به آن عمل کرده و به نتیجه اش رسیده
چه نمونهای زیباتر از سیدالشهدای مقاومت
شهیدی که هر که به او نزدیک شده، حتی در داغترین معرکههای نظامی، شاهد شبزندهداری و سوز و اشک آن سردار آسمانی در سحرها بوده....نماز اول وقت
و برپایی آنرا در هر شرایطی از شهدا بیاموزیم🌷🌷
🤲الهی یاریمان کن در مسیر شهدا گام بگذاریم
خدایـاتنهــا تـو را دارم تنهــایم مگذار...
گـاهی نـه گریـه آرامت می کند و نـه خنده
نـه فریـاد آرامـت می کنـد و نــه سکـوت
آنجاست که بـــا چشمانی خیس
رو بـــه آسمـان می کنی و می گویی
خدایا تنهـا تو را دارم تنهــایم مگـذار...
همدیگر را دعا کنیم در این لحظات مناجات ،و ظهور آرامش دل زمینیان را از خدا بخواهیم .
#التماس_دعای_ظهوروشهادت
#نمازرا_به_نیت_ظهور_میخوانیم
#نمازاول_وقت_سیره_مردان_الهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی و ربی من لی غیرک ...
🌷🌷شهید مدافع حرم بابک نوری:
ما اینجا هستیم تا داعشی های تکفیری وارد خاک ما نشن، ما اینجا هستیم تا از ناموس خودمون دفاع کنیم،
از اعتقادات خودمون دفاع کنیم، شما هم نگید مدافع بشار، ما مدافع حرمیم،
ما مدافعان ناموس کشورمونیم...
قسمتی از سخنان شهید سعید بابک نوری .
#سلام_خدابرشهیدان
#مدافعان_حریم_آل_الله
@shohadabarahin_amar
🥀شهیدبابڪنورۍهریس
😍ولادت (شمسی):21مهر 1371
🥲شهادت (شمسی):27 آبان 1396
(سالروز شهادت امام رضا{ع} به شهادت رسیدند)
😁محل تولد:گیلان
🥲محل شهادت:سوریه
✨دانشجوی ارشد رشته حقوق دانشگاه تهران بود هم بسیجی بود و هم هیئتی بود
✨اهل ورزش و تفریح بود و به ظاهرش میرسید اما از باطن خود غافل نبود
✨برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به زندگی در اروپا پشت پا زد و راهی سوریه شد..سپس به فیض شهادت نائل آمد🕊❤️🩹
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برادرشهید:
یه اخلاقی که داشت از هیچکس هیچ انتطاری نداشت...🙂🤍✨
سعی میکرد کارای خودش روخودش انجام بده..
اعتقادداشت چون انتظارندارم،ازدست کسی هم ناراحت نمیشم..♡(:
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇮🇷 قدرت نمایی ایران در آسمان بیروت زیر آتش صهیون / دکتر قالیباف در سفر به لبنان خودش خلبان پرواز بود
دکتر قالیباف: مثل همیشه کنار دولت و مردم لبنان هستیم
بهدعوت آقای نبیه بری به بیروت آمدهام تا پیام رهبر انقلاب و رئیسجمهور را به مردم لبنان و مقاومت برسانم.
#غزه
#لبنان
#راه_نصرالله
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نوای_مهدوی
من یار تو نه، سربار توأم
دائم سبب آزار توأم
#امام_زمان
#اللّهمعجِّللوليِّكالفرج
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتشار برای اولین بار
🌿نجوای اذان فرمانده جبهه مقاومت سردار حاج اسماعیل قـــــاآنی
در گوش زینب بانو ؛ فرزند شهید القـدس سردار علی آقازاده نژاد که چهل روز بعد از شهادت پدر به دنیا آمد...
هر جا هستی خدا پشت و پناه تو و همه مجاهدان مقاومت سردار ...🤲
#حزب_الله_منتصر
#حزب_الله_زنده_است
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
هدایت شده از 🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
نماز اول وقت سیره شهدا
🌴آیت الله حائری شیرازی میفرمایند:
دعا، و مناجات وسیلۀ کینهزدایی (ذغال روی فرش)
همۀ کسانی را که از آنها گله دارید، مثل دانۀ تسبیح ردیف کنید و یکییکی دعایشان کنید. نخستین اثر این دعا این است که حبۀ آتشی را که در دلتان بوده، بیرون میاندازید.
قدیمها که قلیان کشیدن مرسوم بود، گاهی ذغال گداخته از سر قلیان روی قالی میافتاد و فرصت اینکه بروند و انبر بیاورند، نبود؛ ناچار آن آتش را با دستشان برمیداشتند و دور میانداختند. اگر کسی از تو غیبتی کرده یا نسبت ناروایی به تو داده، این آتش افتاده روی دلت که از قالی گرانبهاتر است. تا بخواهی برایش ثابت کنی که تو تقصیرکار نبودهای، سوختهای!
پس دعایش کن.
اول خودت را نجات بده تا دلت بیشتر از این تاول نزند، بعدش خدا خودش میداند که چطور مسئله را حل کند.
کتاب تمثیلات اخلاقی
#نمازاول_وقت_سیره_مردان_الهی
#التماس_دعای_ظهوروشهادت
🌷🌷شهید مدافع حرمی که در روز تاسوعا با سربند یا زهرا (س) از ناحیه پهلو تیر خورد و به شهادت رسید .
"از خداوند میخواهم زمانی که امام زمان ظهور کرد دوباره ما را زنده کند و از خاک بلند کند تا در رکاب امام زمان (عج) دوباره
بجنگیم و به شهادت برسیم."
#شهیدحسینجمالی🌱
#یادشهداکمترازشهادتنیست
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#لَـیِّنقَـلبیلِوَلِیِّاَمرِک
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل....
#سیدخدوم_ما
#سلام_خدابرشهیدان
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🥀 فرمانده و سردار هستی؛ ولی روی درجهات را میپوشانی تا وقتی با سرباز صحبت میکنی، او احساس راحتی کند.
کجایند مردان بی ادعا؟
امنیت و اقتدار امروز مان چنین مردان مخلصی است.
شادی روح همهی شهدا صلوات
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
#شهیدحاج_احمدکاظمی
#شهادت_هنرمردان_خداست
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
📕رمان #سپر_سرخ قسمت 1⃣3⃣ ▫️در سرخی تنگ غروب، چشمانش بیش از آنکه عاشق باشد، وحشی شده و اینبار
📕رمان #سپر_سرخ
🔻قسمت2⃣3⃣
▫️نگاهم از وحشتِ نشسته در کلماتش به تپش افتاده بود و دیگر جرأت نمیکردم تصویر را باز کنم.
▪️نبض نفسهایم به تندی میزد و باید میدیدم این عاشق دیوانه باز چه هدیهای برایم تدارک دیده که با دستان لرزانم عکس را دانلود کردم و از آنچه دیدم، قلبم از تپش ایستاد.
▫️انگار جریان خون در رگهایم متوقف شده باشد، تمام تنم یخ زده و دندانهایم از ترس به هم میخورد.
▪️نگاهم از نفس افتاده بود، سرم از درد میسوخت، به مرگ خودم راضی شده بودم و او امانم نمیداد که پیام بعدی را فرستاد: «این چند روز که خبری ازت نشد، خیلی بهم سخت گذشت. مجبور شدم خودم رو با فتوشاپ سرگرم کنم!»
▫️و او با همین فتوشاپ میخواست آبروی من و مهدی را به باد دهد و امشب کاری جز کشتن من نداشت که پیدرپی پیام میداد: «فکر کن همین عکس رو بفرستم برای زنش!»
▪️تصاویر صورت ما را روی عکس زشتی که شاید از اینترنت پیدا کرده بود، تعبیه کرده و حاصل مهارت شیطانیاش به قدری طبیعی درآمده بود که حتی خودم شرم میکردم دوباره نگاه کنم.
▫️از شدت وحشت، به نفسنفس افتاده بودم و او ندیده، فهمیده بود چه بلایی سر دلم آورده که پس از چند لحظه تماس گرفت.
▪️انگشتانم بهشدت میلرزید، به زحمت تماس را وصل کردم و همین که نفسهای وحشتزدهام را شنید، صدایش از غصه آتش گرفت: «نترس آمال! من نمیخوام عذابت بدم، به شرطی که تو هم منو عذاب ندی!»
▫️دیوانگیاش به سرحدّ جنون رسیده بود که مثل کودکی به گریه افتاد و میان هقهق گریه التماسم میکرد: «آمال! من دوستت دارم، به خدا انقدر دوستت دارم که زندگیام رو بهخاطر تو نابود کردم! باور کن طوری عاشقت شدم که هرکاری ازم برمیاد!»
▪️و نیت کرده بود هرطور شده این طعمه را شکار کند که با تیغ تهدیدی جدید به جانم افتاد: «مطمئن باش اولین عکس رو تو فلوجه پخش میکنم، تو بیمارستان، بین همکارات! اونوقت ببینم روت میشه بازم بری سر کار؟ ببینم پدرت جرأت میکنه تو درمانگاه شهر بشینه و مریضا رو ویزیت کنه؟ مجبورتون میکنم از فلوجه آواره بشید! بعد این عکس رو با همه توضیحات میفرستم برای زن اون یارو !»
▫️روی تختم افتاده بودم، سرم را زیر پتو فرو کرده بودم تا پدر و مادرم صدایم را نشنوند و مثل کسی که در حال جان کندن باشد، ناله میزدم: «توروخدا تمومش کن! من دارم سکته میکنم، بسه عامر! آخه گناه من چیه که انقدر زجرم میدی؟»
▪️صدایش از گریه خیس خورده بود و به سختی شنیده میشد: «گناهت اینه که هفت ساله منو دیوونه خودت کردی! ایندفعه این قصه مثل همیشه تموم نمیشه؛ یا من تو رو بدست میارم یا زندگیات رو نابود میکنم!»
▫️او با هر چه تیر در چنتۀ بیرحمیاش داشت، قلبم را هدف گرفته و بین هر زخمی که به دلم میزد، عاشقانه به دست و پایم میافتاد تا هم خودم و هم او را از این معرکه نجات دهم اما با اینهمه جام زهری که جرعهجرعه در جانم پیمانه میکرد، چطور میتوانستم همراهش شوم؟
▪️نمیشد جایی شکایت کنم، میخواستم در برابرش مقاومت کنم و بهخدا هر روز هزار بار میمُردم و زنده میشدم تا یک شب در راه برگشت از بیمارستان راهم را بست.
▫️اینبار به قصد شلیک تیر خلاصش دوباره به فلوجه آمده بود که تا از بیمارستان خارج شدم، صدای بوق اتومبیلی نگاهم را به سمت خودش کشید.
▪️عامر با همان لبخند لبریز از درد به انتظارم نشسته بود و من از دیدن دوبارهاش، قدمهایم قفل زمین شد.
▫️بلافاصله از اتومبیل پیاده شد و خیال میکرد اینجا هم میشیگان است که با رفتاری متواضعانه به سمتم آمد و پیش از هر کلامی، جعبۀ کوچک جواهری را مقابلم گرفت.
▪️از هر حرکتش میترسیدم و او در برابر نگاه نگرانم جعبه را گشود؛ در تاریکی شب و نور چراغهای حاشیۀ خیابان دیدم برایم انگشتری پُر از نگین هدیه آورده و همزمان زبان ریخت: «اگه الان آمریکا بودیم، باید اینجوری ازت خواستگاری میکردم!»
▫️چشمانش از اشک پوشیده و لبهایش میخندید: «اینجا نمیشه از این کارها کرد، وگرنه زانو میزدم و دوباره ازت خواستگاری میکردم!»
▪️بیش از یک هفته بود که هر روز ملک عذابم شده بود، زندگی را برایم جهنم کرده و حالا با یک انگشتر میخواست از من خواستگاری کند که تمام خشم و وحشتم تا سرانگشتانم دوید و با یک ضربه، انگشتر و جعبه را با هم کف خیابان پرت کردم.
▫️آیینۀ چشمان خیسش در هم شکست، نگاهش تا مسیر پرتاب انگشتر روی زمین رفت و من فقط میخواستم از حضور این دیوانه فرار کنم که به سرعت به راه افتادم و او با تمام قدرت به چادرم چنگ زد و بیملاحظۀ خیابان و مقابل بیمارستان، فریاد کشید: «تا من نگفتم هیچجا نمیری!»
▪️با یک تکان مرا به سمت خودش چرخاند و با چشمانی که رنگ خون شده و از خشم آتش گرفته بود، خرناس کشید: «خودت خواستی!»...
ادامه داردانشاءالله ...