39.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واعتصموا به چادر بانو...
🏴🍁🏴🍁🏴
دم ز حیدر زدن از فاطمه، آموخته ام
مثل شمعی به ره عشق علی سوخته ام...
🌱شیعه هستم من اگر موهبت فاطمه است
گر محب علیام مرحمت فاطمه است...
🤲السَّلامُ عَليکَ يا اَميرالمؤمنين علي ابن ابى طالِب عليه السلام.
السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا سلام اللّه عَليها.
#فاطمیه
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
🌷🌷در خط جهاد همیشه گمنام شدند
با ذکر حسین و زینب آرام شدند
اینان نه فقط مدافعان حرم اند
امروز مدافعان اسلام شدند...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_میثم_مدواری
#مارامدافعان_حرم_آفریدند
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅🌷 نماهنگ بدمالمظلوم
با تصاویر اختصاصی از شهید حسن طهرانی مقدم و آزمایش و ساخت موشکهای ایران از ابتدا تا کنون و همچنین تصاویر رزمندگان و شهدای دفاع مقدس
شهید تهرانی مقدم: ما باید سپر این مردم باشیم بچه ها...
#فرزندایران 🇮🇷
#شهیدحسن_طهرانی_مقدم
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷آخرین مطلبی که شهید سید هاشم صفی الدین ساعاتی قبل از شهادت خطاب به امام زمان ارواحنا لتراب مقدمه الفداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف نوشت...
#سلام_خدابرشهیدان
#شهیدهاشم_صفی_الدین
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
🍂🍂رمان #سپر_سرخ 🍂🍂 قسمت 1⃣6⃣ ▫️چشمانم را گشودم و دیدم همانطور که کنارم نشسته، از گوشه پیشانی ت
📕رمان #سپر_سرخ
🔻قسمت 2⃣6⃣
▫️بهقدری با محبت نگاهم میکرد و طوری با احساس سوال کرد که دلم میخواست همه چیز را همینجا برایش بگویم و نمیدانم این حالم چه با دل او کرده بود که با هر دو دستش در آغوشم کشید و هرآنچه امشب در کوچه از دلم دریغ کرده بود، حالا همه را بیدریغ به پایم میریخت که مرا محکم میان دستانش گرفته و لحنش غرق عشق بود: «من بمیرم نبینم تو انقدر ترسیدی عزیزدلم! بگو من چی کار کنم تا آروم بشی، هر کاری بگی انجام میدم، فقط نترس!»
▪️همانطور که سرم روی قلبش بود، موهایم را نوازش میکرد و با آهنگ آرامشبخش صدایش زیر گوشم میخواند: «کسی تو خواب اذیتت میکرد؟ از دست کی فرار میکردی؟ چرا به من نمیگی از چی اینهمه میترسی؟» و سؤال آخرش، دست دلم را رو کرد: «عامر کیه؟ همسر سابقته؟»
▫️تپشهای قلبش درست زیر گوشم بود و نبض احساسم را خوب گرفته بود که عطر ملیح پیراهنش به صورتم میخورد و من میان دریای اشک دلم را رها کردم: «مهدی من خیلی از عامر میترسم، اون خیلی اذیتم میکرد. هر شب مست میومد خونه و تا وقتی جون داشت کتکم میزد. چهار سال تو خونهاش شکنجه شدم و هنوز خیلی شبها خواب میبینم داره کتکم میزنه...»
▪️با هرکلمه انگار جانش آتش میگرفت که حرارت نفسهایش بیشتر میشد و با لحنی غرق بغض گله کرد: «چرا تا حالا به من حرفی نزده بودی؟ من الان باید بفهمم تو انقدر اذیت میشی؟»
▫️خواستم صدایم را بهتر بشنود که از تنش فاصله گرفتم و او دیگر نمیخواست از آغوشش جدا شوم که دوباره سرم را به سینهاش چسباند، قطره اشکش روی پیشانیام چکید و آهسته زمزمه کرد: «بگو عزیزم! هر چی تو دلته برام بگو!»
▪️شاید سالها بود چنین آغوشی برای درددل میخواستم که با اشک چشمانم، زخمهای مانده بر دلم را نشانش دادم و او ناز اشکها و شکایتهایم را با هم میخرید و در آخر فقط یک جمله پرسید: «آخه چرا با همچین آدمی ازدواج کردی؟»
▫️سؤال سادهای پرسید که پاسخش بسیار سخت بود و من چه میتوانستم بگویم؛ عامر مرا به عشق مهدی متهم میکرد و با عکسی شیطانی آزارم میداد و نمیدانستم دوباره از جانم چه میخواهد که باز از گفتن حقیقت طفره رفتم و فقط به نورالهدی اشاره کردم: «برادر همون دوستم بود که با هم اومدیم ایران.»
▪️تا حدودی نورالهدی را میشناخت و باورش نمیشد برادر همسر ابوزینب چنین جانوری باشد که با حالتی عصبی نفس بلندی کشید و همزمان صدای اذان صبح از مأذنههای بغداد بلند شد.
▫️حال خراب من باعث شده بود حتی سحری خوردن فراموشمان شود و خواستم عذرخواهی کنم که سرشانههایم را گرفت و رو به چشمان خیسم خندید: «فدای سرت عزیزم!»
▪️روضۀ روزهای زندگیام در زندان عامر، کاسۀ چشمانش را از گریه لبالب کرده و لبهایش به رویم میخندید تا آرامم کند، با هر دو دستش ردّ پای اشک را از صورتم پاک کرد و خبر نداشت امشب دوباره با تهدیدی وحشتناک به جانم افتاده که با لحنی لبریز متانت، تلاش میکرد آرامم کند: «دیگه از هیچی نترس! هر چی بوده تموم شده، تو دیگه پیش منی، خودم مراقبت هستم و نمیذارم هیچکس اذیتت کنه!»
▫️دلم پَر میزد ماجرای پیامهای امشب را برایش بگویم اما حیا میکردم راز آن تصویر و قصۀ عشق قدیمیام به خودش را فاش بگویم که در سکوتی ساده فقط نگاهش میکردم تا دستم را گرفت و به شوخی گفت: «سحری که از دستمون رفت، تا نماز از دستمون نرفته بریم وضو بگیریم.»
▪️انگار وحشت امشب و حکایت تنهاییام، دل مهدی را که این روزها همیشه دور از من سرگردان بود، هوایی عشقم کرده و قفل قلبش را شکسته بود؛ حالت چشمانش تغییر کرده و عطر عشق در لحنش پیچیده بود اما میترسیدم اینبار من و او با هم قربانی جنون عامر شویم که بعد از نماز صبح، او از خانه رفت و من از ترس تهدید عامر، هر ثانیه هزار فکر بد میکردم.
▫️معمولاً روزها یکبار تماس میگرفت و امروز میخواست برایم سنگ تمام بگذارد؛ مرتب پیام میداد و زنگ میزد تا حالم را بپرسد که پیام آخر را به امید خواندن کلام شیرینش باز کردم و طعنه تلخ عامر حالم را به هم زد: «آقا تشریف بردن سر کار؟ الان تنهایی؟ آدرس بدم میتونی بیای ببینمت؟»
▪️حتی نگاهم از ترس میلرزید؛ فقط در ذهنم دنبال چارهای بودم و از سرِ ناچاری تصمیم گرفتم با نورالهدی تماس بگیرم که پیام بعدیاش امانم نداد: «من آمار تمام رفت و آمدهاتون رو دارم. مهدی دیشب از سوریه برگشته و امروز ساعت ۶:۲۰ از خونه رفت بیرون و تو الان تنهایی. پس بهتره خیلی منو معطل نکنی وگرنه یه کاری میکنم که روزی هزار بار آرزوی مرگ کنی!»
▫️باور نمیکردم اینقدر دیوانه باشد که پس از طلاق و با وجود عشق آن دختر عربِ اسرائیلی، باز دست از سر من برنمیدارد و خبر نداشتم کار دیوانگیهایش به بدتر از اینها کشیده که اینبار دیگر عشقم هدف بود نه خودم!...
ادامه دارد...
🌴الحمد الله ما کان احمده واستعینه و اتوکل و اتوب الیه
🌿حمد و سپاس مخصوص خداست، او را ستایش و از او استعانت میجویم و به او توکل کرده و به سوی او باز میگردم اکنون که دارم برای دفاع از حرم اهل بیت و قرآن به سوریه اعزام میشود و به یاد حدیثی از حضرت رسول اکرم (ص) افتادم که من در بین شما دو چیز گرانبها به یادگار می گذارم :
قرآن و عترت و اهل بیت عصمت و طهارت(سلام الله علیهم) به تمامی دوستان و آشنایان و برادرم و همه کسانی که بعد از شهادت من وصیت را از پدرم میشنوند اینگونه میگویم که از حریم اهل بیت و قرآن دفاع کردم که انشاالله خداوند از من بپذیرد.
🍂شاید بعضی افراد از مدافعین حرم بپرسند، انگیزه شما از حضور در سوریه و دفاع و جهاد چیست؟
باید گفت که اگر رزمندگان ما به سوریه نرفته بودند و دفاع را در سوریه و عراق از حریم ائمه و اهل بیت، حضرت زهرا(س) و زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) سه ساله امام حسین (ع) انجام نمیدادند دشمن تکفیری جنگ را به مرزهایمان و درون کشور میآوردند و نوامیس همچون نوامیس مردم سوریه و عراق به خطر میافتاد، پس ما در وهله اول از حریم اسلام و از نوامیس خود دفاع میکردیم...
والسلام علی من اتبع الهدی
ایمان خزائی نژاد
#برشی_ازوصیتنامه
#سالروزشهادت
#عاقبتمون_شهدایی🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️مولاتی یافاطمة
اُمّاه …
نحن ایتامک یا سیدتی
ونرجوا شفاعتک یازهرا…🖤
🤲السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده یا فاطمة الزهرا(س)
شبتون آروم به دعای حضرت مادر ...
#فاطمیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شبتون_فاطمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️قطعهتلاوتی فوقالعاده زیبا و آرامشبخش از استاد شحات بزرگ
📖سوره مبارکه غـافـر
🎶مـقـام: «بـیـات»
⏰مدتزمان : ۱:۱۱
🌺ببینید و بشنوید و لذّت ببرید
🖤
🖤🖤
🖤🖤🖤
🖤🖤🖤🖤
🖤🖤🖤🖤🖤
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤