eitaa logo
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
1هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
7.4هزار ویدیو
18 فایل
ابرگروه( براهین )پاسخگویی به شبهات‌مذهبی وسیاسی روز در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/925368339Ca1732dd521 کانال《 براهین 》👈 @barahin کانال همراه باشهدا تا آسمان @shohadabarahin_amar آیدی مدیران @Sotoudeh2 @Janemanoseyedali
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ — سالروزشهادت سردار وفادار امام (ره) شهید دکتر مصطفی چمران ، بنیانگذار ستاد جنگ های نامنظم می باشد. یاد و نامش را گرامی داشته و روایتی از روز شهادت این بزرگ مرد نقل می کنیم. 🕊🕊 به سوی قربانگاه در سحرگاه سی ‏ویکم خردادماه سال ۶۰، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکترچمران به شدت از این حادثه ناراحت شد. غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، به ویژه رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. دسته‏ ای از دوستان صمیمی او می‏‌گریستند و گروهی دیگر مبهوت فقط به هم می‌نگریستند. از در و دیوار، ‌از جبهه و شهر، بوی شهادت می‏‌وزید. چمران، یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند و در لحظه حرکت وی، یکی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: همانند روز عاشورا که یکایک یاران حسین(ع) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او (رستمی) هم به شهادت رسید و اینک خود او همانند ظهر عاشورای حسین(ع) آماده حرکت به جبهه است. به طرف سوسنگرد به راه افتاد و در بین راه مرحوم آیت‏‌الله اشراقی و تیمسار فلاحی را ملاقات کرد. برای آخرین‏ بار یکدیگر را بوسیدند و بازهم به حرکت ادامه داد تا به قربانگاه رسید. همه رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت ایرج رستمی فرمانده‌‏شان را به آنها تبریک و تسلیت گفت. همچنین گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگر ما را هم دوست داشته باشد، می‏‌برد». 🌷 شهادت سخنش تمام شد، با همه رزمندگان خداحافظی و دیده‏‌بوسی کرد. به همه سنگرها سرکشی کرد و در خط مقدم، در نزدیک‏ترین نقطه به دشمن، پشت خاکریزی ایستاد و به رزمندگان تأکید کرد که از این نقطه که او هست، دیگر کسی جلوتر نرود، چون دشمن به خوبی با چشم غیرمسلح دیده می‏‌شد و مطمئناً دشمن هم آنها را دیده بود. آتش خمپاره که از نخستین ساعات بامداد شروع شده بود و علاوه بر رستمی قربانی‏‌های دیگری هم گرفته بود، باریدن گرفت و دکتر چمران دستور داد رزمندگان به سرعت از کنارش متفرق شوند و از هم فاصله بگیرند. یارانش از او فاصله گرفتند. خمپاره‌ای در اطراف او به زمین خورد و ترکش خمپاره به پشت سر دکتر چمران اصابت کرد و ترکش‏‌های دیگر صورت و سینه دو یارش را که در کنارش ایستاده بودند، شکافت و فریاد و شیون رزمندگان و دوستان و برادران باوفایش به آسمان برخاست. در بیمارستان سوسنگرد که بعداً به نام شهید دکترچمران نامیده شد، کمک‏‌های اولیه انجام شد و آمبولانس به طرف اهواز شتافت، ولی افسوس که فقط جسم بی‏جانش به اهواز رسید و روح او سبکبال و با کفنی خونین که لباس رزم او بود، به دیار ملکوتیان و به نزد خدا پرواز کرد و ندای پروردگار را لبیک گفت که: «ارجعی الی ربک راضیه مرضیه ». ... 🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اختراع شگفت‌آور وسط میدان جنگ!! ♨️ اختراعات دانشمند نابغه، در دورانی که ایران سیم خاردار هم نداشت! 🔹 برشی از سخنرانی به مناسبت ۳۱خرداد‌ماه، سالروز شهادت 💠 اندیشکده راهبردی ... 🌴
💌 همیشه می‌خواستم که شمع باشم، بسوزم، نور بدهم و نمونه‌ای از مبارزه و کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم. می‌خواستم همیشه مظهر فداکاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم. می‌خواستم در دریای فقر غوطه بخورم و دست نیاز به سوی کسی دراز نکنم. ... 🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
20.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت عاشقی؛ وقتی شهید چمران در دهلاویه به شهادت رسید ۱۰ روز از آزادسازی دهلاویه می‌گذشت و هرشب نیرو‌های بعثی حمله می‌کردند. شب شهادت دکتر چمران نیز دشمن به شدت حمله می‌کرد و ما به این طرف و آن طرف می‌زدیم. روی خاکریزی در دهلاویه ایستاده بود، البته خاکریزی نبود، چون از کرخه عبور کرده بودیم و امکان بردن وسایل سنگین برای زدن خاکریز را نداشتیم، آن بلندی سیل‌بند رودخانه سابله بود. چمران روی خاکریز ایستاده بود و مقدم پور را توجیه می‌کرد، کنارش محمد حدادی هم ایستاده بود، بقیه بچه‌ها در اطراف دکتر بودند که آتش خمپاره دشمن باریدن گرفت. چمران دستور داد همه بروید توی سنگرها، در واقع شیار‌هایی که نه سقف داشت نه مانع دیگری، بچه‌ها رفتند و با فاصله نظامی سنگر گرفتند، اما خود دکتر روی خاکریز ایستاده بود. او هیچ گاه روی خاکریز پنهان نمی‌شد. بارش خمپاره‌ها شدت گرفت، متاسفانه خمپاره‌ای که آن‌ها را به شهادت رساند خمپاره ۶۰ بود که صدای سوت هم نمی‌داد و برای همین کسی پنهان نشد و درست پشت پای آن‌ها روی خاکریز اصابت کرد. ترکش خمپاره به پشت سر چمران در نقطه‌ای حساس برخورد کرد و او به خاک شهادت افتاد. صورت و چانه مقدم پور و سینه حدادی هم ترکش خورد که هر سه به شهادت رسیدند. البته چمران لحظاتی نفس داشت تا به آمبولانس منتقل شود، اما پس از چند لحظه چشمانش برای همیشه بسته شد.» ... 🌴