#تلنگر
رانندهٔ تاکسی ترمز کرد.
پیرمردی با دستان لرزان در هوای سرد، مسیرش را گفت.
راننده، حوصلهٔ سوارکردنش را نداشت. بهانه آورد و سریع دور شد.
نگاه پیرمرد به شیشهٔ تاکسی ماند که نوشته بود: اللهم عجل لولیک الفرج…
او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!😔
#منتظرواقعی_باشیم
#اللهم_عجل_بظهورالحجه