دانشمندی وصیت کرده که بر روی سنگ قبرش این جملات را بنویسند:
کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم،
وقتی بزرگ تر شدم، دیدم دنیا خیلی بزرگه، بهتر است کشورم را تغییر بدهم:
در میانسالی تصمیم گرفتم شهرم را تغییر بدهم.
آن را هم بزرگ یافتم در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را تغییر بدهم.
اینک در آستانه مرگ فهمیدم که باید از روز اول به فکر تغییر خود می افتادم آنگاه شاید می توانستم دیگران و بلکه دنیا را تغییر دهم…
وصیت دانشمند
😱زلزله مرگبار اما غیرواقعی؛
این زلزله ٩.١ ریشتری را هوش مصنوعی خلق کرده است
🔹کاربران با مدل هوش مصنوعی Midjourney درحال ساخت وقایع تاریخی غیرواقعی هستند که یکی از واقعیترین آنها، زلزله بزرگ ۹.۱ ریشتری کاسکادیا در ۲۰۰۱ است.
🔹این فاجعه در واقعیت رخ نداده، اما تصاویرش بهاندازهای واقعی هستند که بسیاری از افراد را به شک انداخت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
᪥✨•﷽•✨᪥࿐
@SiaSiAjtma
᪥✨•••••••✨᪥࿐
🌙 بجای روزهگرفتن به فقرا کمک کنید، بهتره🩸
🎤پاسخ از : استاد مرتضی کهرمی
┄┅═✧❁🌼❁✧═┅┄
تقدیمی اندیشکده «پاسخ بسوالاتِ اجتماعی، سیاسی و دفاعی» وابسته به «دانشگاه ملی مجازی»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این باز هم مسیر خود را گم کرد😂
🔹جو بایدن رئیس جمهور آمریکا روز گذشته در جریان بازدید از یک کارخانه در شهر دورهام در ایالت کارولینای شمالی هنگام خروج، مسیر خود را گم کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 افطاری مسلمانان در کلیسای جامع منچستر
🔹بعد از باشگاه چلسی و برایتون انگلیس، نوبت به برگزاری مراسم افطاری مسلمانان در کلیسای منچستر رسید.
در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند مرد عارفی از کوچه ای می گذشت غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است .
به او گفت چه طور در چنین وضعی می خندی و شادی می کنی ؟
جواب داد که من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می دهد پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟
آن مرد عارف که از عرفای بزرگ ایران بود گفت: از خودم شرم کردم که غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم.
چشمان شهدا
در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند مرد عارفی از کوچه ای می گذشت غ
بسیار زیبا و پند آموز بود 🌺🌸