eitaa logo
『‌شُھداۍِدهه‌هشتـٰادۍ』
1.7هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
34 فایل
در ایــن کـانـــال یاد میگیریم کـــ چگونھ #شہیدانــھ زندگے کنیم ٵندَکے شࢪٵیِــِطٓ @sharaete80
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحه 67 ʝơıŋ➘ |❥ @shohadae80 《🥀شهدای دهه هشتادی🥀》
•• دلی را نشکن ڪه اگر شکسته شد قابل التیام نیست، چنانچه اگر ظرف سنگینی شکست، با لحیم اصلاح نمیشود...
شهید مدافع حرم «محمد رضا دهقان امیری» متولد ۲۶ فروردین ۱۳۷۴ در استان تهران دیده به جهان گشود. در تاریخ ۲۱ آبان ماه سال ۱۳۹۴ با عنوان بسیجی تکاور راهی سوریه شد و همزمان با آخرین روز های ماه محرم الحرام در نبرد با تروریست های تکفیری در حومه حلب طی عملیات محرم شهید و در تاریخ ۲۵ آبان در امام زاده علی اکبر چیذر به خاک سپرده شد. محمد رضا دانش آموخته ی دبیرستان علوم و معارف اسلامی امام صادق (ع) و دانشجوی سال سوم فقه و حقوق اسلامی در مدرسه عالی شهید مطهری بود.کتاب زندگی‌نامه داستانی شهید مدافع حرم محمد رضا دهقان امیری به قلم فاطمه سلیمانی، توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار می‌شود.
. . میـگفت : شـما سراغ خـواب نروید!!✖️ اونقـدر کار و مطالعـہ کنید تا خستـه بشید و خـواب به سـراغ شما بیاید :))📖... . . ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها مسیر 1_جلسه دوم پارت 4.mp3
1.9M
🌱 راهبردِ اصلے در نظامِ تربیتِ دینے 🔔 پارت 4 + روضه امام حسین (ع) ✨رفقا امروز جلسه نسبت به روزهای قبل طولانی تره چون روضه ی کوتاهی هم داره از روضه استفاده کنید 🌹
میگفت:🌱 سـربازامام‌زمان"عج" 💚 اهل‌توجیه‌نیست...🙂 راست‌میگفت...✨ یه‌عمـرخودمون‌رو‌باسـرباربودن ازسـربازبودن‌تبرعه‌کردیم💔 توجیه‌کافیه🍂 بایدبلندشیم...🙃 وقتِ‌یاعلی‌گفتنه...💚 وقتِ‌عمل‌کردن...😊 وقت‌اینکه‌شعاررو‌بذاریم‌کنار...🙂 بیاازهمین‌امـروزشروع‌کنیم🦋 یه‌شروع‌دوباره...☺️ حواسمـــون‌باشه‌🙂‌ما‌‌نسل‌ظهوریم‌اگـــــربـــــرخیزیــــم🤞 |✨| 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«چشم» «تو بالاخره از طریق همین چشم‌هایت شهید می‌شوی» این را همسر شهید همت گفته بود به او و این روایت ماجرا در کتاب «نیمه پنهان ماه»: چشم‌هایش زیبا بود و از حرف او در آن‌ها دلواپسی‌ای نشست. خواست سر به سر حاجی بگذارد... اما از دهانش پرید که «تو بالاخره ازطریق همین چشم‌هایت شهید می‌شوی». چشم‌های حاجی درخشید. پرسید «چرا؟» و در نگاهش چنان انتظاری بود که او دلش نیامد، بگوید:«ولش کن! حرف دیگری بزنیم.» دلش نیامد، بگوید:«من نماز می‌خوانم، دعا می‌کنم که تو بمانی، شهید نشوی». آه کشید. گفت: «چون خدا به این چشم‌ها هم جمال داده هم کمال. این چشم‌ها در راه خدا بیداری زیاد کشیده، اشک هم زیاد ریخته.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا