eitaa logo
『‌شُھداۍِدهه‌هشتـٰادۍ』
1.7هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
34 فایل
در ایــن کـانـــال یاد میگیریم کـــ چگونھ #شہیدانــھ زندگے کنیم ٵندَکے شࢪٵیِــِطٓ @sharaete80
مشاهده در ایتا
دانلود
فکرشوبکن . . . روبہ‌گنبدش‌نشستۍ💔 بہش‌نگاه‌میکنۍ " دست‌خودت‌نیست‌↓ یہو‌بغض‌میکنۍ💔 میبارۍ 🍃 هق‌هق‌میکنی :) یهو‌این‌وسط‌میخندی ! حرف‌میزنۍ بازگریت‌میگیره " اشکات‌میشن‌یادگاریت ‌بہ‌سنگ‌فرشاۍکربݪا قشنگہ‌نہ!؟💔
همینطورۍدارۍبراش‌دلبرۍمیکنی ! بارون‌میباره "💔 یادتہ‌آرزوت‌بودبارونِ‌کربلاروببیني !؟ مبارک‌باشہ ... بہ‌آرزوت‌رسیدۍ "💔
کربݪارفتہ‌هایادتونہ‌دیگہ "؟💔 خیݪۍهاتون‌مزه‌ی‌جمعہ‌شب‌کربݪارو چشیدید :)
آقایہ‌چیزۍبگم !؟ مااربعین‌سال پیش داغ‌ِحرم‌بہ‌دلمون‌موند "💔 بیچاره :)
ماکہ‌ندیدیم داریم‌ازحسرتامون‌حرف‌میزنیم(: ... حسرت‌سخت‌ترازاین‌نیست ؛ که‌نوکرت‌کربلآتوندیده‌ارباب💔
محفل‌تمآم‌است🌱✋ حلآل‌ڪنید‌پرحرفۍ‌کردم " میون‌دعآهآتون‌ اشڪآتون (:" دردودلآتون💔 التماس دعا داریم...🌱
نریمان پناهی 2.mp3
6.18M
🍃یه عالمه گریه به روضه بدهکارم 🎤کربلایی نریمان_پناهی 💔 🌱|Shohadae80
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحه 217 ʝơıŋ➘ |❥ @shohadae80 《🥀شهدای دهه هشتادی🥀》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°🌱 صاحب‌عصر.. دگر‌طاقت‌مان‌رفت‌به‌باد، تا‌محرم‌نشده‌گر‌به‌صلاح‌است‌بیا..💔! ... @shohadae80
•📒✨• ڪسایے‌ڪہ‌میجنگن،زخمۍ‌هم‌میشن... دیروز‌با‌گلولہ‌،امروز‌با‌حــرف...! شہـدا‌وقٺۍ‌ٺیࢪمیخوردن مـے‌گفتن‌فـدا‌سـر‌مہـدۍ‌فاطـمـہ:) ایݩ‌تـصور‌منہ ٺویۍ‌ڪہ‌دارۍ‌براۍ‌امام‌زمانٺ‌ڪار‌مۍ‌ڪنے شبُ‌روز...! وقٺۍ‌مـردم‌‌با‌حـرف‌هاشـون‌بہـٺ‌زخـم‌زدن; ٺو‌دلٺ‌با‌خودٺـ‌بگـو↓ "فــدا‌سـر‌مـہـدۍ‌فاطـمہ" آقا‌خودݜ‌بلده‌زخمـٺ‌رو‌درمـان‌ڪنہ ʝơıŋ➘ |❥ @shohadae80 《🥀شهداے دهہ هشتادے🥀》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 📣 تیــزࢪ برنامــه ۍ معࢪوفــی نــو! 💫 پاسخ به تمام ‌ درباره فریضه‌ۍ امربه معــروف و نهی ازمنکــر از ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۲۱:۱۵ 👇👇 https://www.telewebion.com/live/bushehr لینک تلویزیون شبکه بوشهر👆 به نهضت آمرین بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/1655439360C3ac9fe7eda این پیام را منتشر کنید...
『‌شُھداۍِدهه‌هشتـٰادۍ』
#ویدیو 📣 📣 تیــزࢪ برنامــه ۍ معࢪوفــی نــو! 💫 پاسخ به تمام ‌#شبهات درباره فریضه‌ۍ امربه معــرو
بسیار مهم حتما منتشر کنید در رابطه با واجب فراموش شده دینمان است که با احیای آن تمام کارهای نیک احیا خواهد شد.
ما هم خیلـے آمادگـے داریم تو فقط بگو کِـے و کجا دقیقا تا ماهم بیایم👊🏿👊🏿 🌱|@Shohadae80
『‌شُھداۍِدهه‌هشتـٰادۍ』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『‌شُھداۍِدهه‌هشتـٰادۍ』
#قسمت‌سی‌‌‌و‌سوم #مینویسم‌تا‌بماند🌿🌸 بعد از اینکه از پیچ کوچه گذشتیم و کمی در میان مردم رفتیم به ت
🌿🌸 که نور چراغ چشمانم را سوزانت با دست اشک هایم را پاک کرده و دوبره سرم را بالا اوردم و گفتم: اذان تموم شد؟! عقیله گفت: اره کجایی توع حواست نیست.. جواب دادم : یهو یاد مشهد افتادم لبخندی زد و گفت: نماز بخونم یادم بیار یهچیزی بگم.. سری تکون دادم و مهر رو جلوم تنظیم کردم و... سلام نماز مغرب را دادم و با یه نفس عمیق دور و بر را از نظر گذراندم . عقیله در حالی که تسبیح را با ذکر الحمد اللّٰه در دستانش میچرخاند. گفت ساعت رو میبینی فکر نمیکنی شبیه ساعت حرم امام رضا (ع) باشه؟ محدثه که هر پنج رکعت نماز را تمام کرده بود صورتش را به سمت ساعت بر گرداند و لب زد: اره انگار خوده خودش باشه دقت نکرده بود... عقیله در حالی که بلند میشد گفت: بشین تا وقتی میریم دقت کن بهش😐😂 تسبیح را از کنار مهر عقیله ورداشتم و رو به محدثه گفتم: - تو رفتی زیارت؟! +خیلی شلوغ بود تا نصفی رفتم نفسم گرفت برگشتم... -اهانی گفتم و تسبیح را روی زمین گذاشتم و دو رکعت نماز عشا را شروع کردم. تکیه به نرده آهنی پشت سرمان داده بودیم و به ضریحی که تقریبا چیزی ازش مشخص نبود چشم دوخته بودیم. امشب حرم مملو از جمعیت بود و هیچ جوره برای زیارت نمیشد رفت . رو مو طرف عقیله کردم و گفتم: راستی چیزی میخواستی بگی؟ اول با تعجب نگاهم کرد ولی بعد به خودش اومد و گفت : +اره ، گفتی یاد مشهد افتادم... -خب! +ما قبل از اینکه بیایم کربلا مشهد بودیم من و دختر عموم قصد رفتن ب کربلا رو داشتیم ولی برا اربعین، میخواستیم برا تولد حضرت معصومه (س)بریم مشهد وقتی رسیدیم اونجا و رفتیم حرم من همش از امام رضا کربلا رو میخواستم طوری که پای ضریح بودم امام رضا رو صدا میزدم امام حسین... اونموقع دختر عموم حبیبه حرف از رفتن ب کربلا رو میزد میگفت ک سمیه داره اسم مینویسه برا کربلا منم نوشتم پیشش خلاصه توی مشهد حبیبه وسایلی ک نیاز داشت و میخرید بعدش تو مشهد مامان معصومه هم هوایی کربلا شد ینی قصدشو داشت ولی اونم برا اربعین ،من و دختر عموم تازع برا پیاده روی کربلا کوله پشتی ام خریدیم توی راه برگشت عموم و بابام حرف میزدند ک یه روز بعد از رسیدن ب خونه منو و دختر عمومو میبرن ک کارای گذرنامه رو بکنیم وقتی ک رسیدیم خونه روز بعدش دختر عموم رفته بود ولی منو خبر نکرد . منم روز بعدش رفتم کاراشو کردم ولی بازم برا اربعین و خبر نداشتم گذرنامم برای همین چند مدت امضا شده.. وقتی اومدیم مامانم گفت حبیبه ک میخواد برع کربلا توهم دنبال اون برو ک پیاده رویی یکم برات سخته منم از خدام بود زودتر برم بابام زنگ زد ب حبیبه گفت شما کی میخوای برید کربلا گف یه چند هفته ی دیگه گفت دیگه جا دارید عقیله هم دنبالتون بیاد گفته بود تا دیروز سه نفر جا بود حالا زنگ بزنم جا هست یا نه بعد چند دیقه زنگ زد گف جا نیست نمیدونی اونموقع چ حالی داشتم تو ذوقم زدند😪 . دیگه هیچی منم دیگه بیخیال شدم از زود رفتن روز شماری برا اربعین میکردم ک چند روز گذشت حبیبه زنگ زد گف اگه گذرنامه ات اومده فردا بیار ک یه نفر جا هست ولی باید حتما تا فردا گذرنامه تو بیاری... دیگه استرس از اینکه جام بشه یا نه رفع شد موند گذرنامه ک هنوز نیومده بود چقدرررر دعا میکردم ک تا فردا بیاد همش گریه میکردم.. ‌😃- +شب شد من اون شب اصلا خواب نداشتم ک فردا چی میشه نزدیکای صبح بود ک کم کم خوابم برد صبح خیلی زود بیدار شدم وقتی بلند شدم بابام گفت بیا یه چیزی بهت بدم رفتم پیشش گذرنامو داد داشتم بااال در میاوردم -پس در نیووردی؟! +چیو؟! -بال رو دیگه... +اره فراتر از بال بود 😄- +😄سریع آماده شدم رفتیم خونه دختر عموم حبیبه. وقتی گذرنامه رو دادم اونم خوشحال شد ک منم دارم دنبالشون میرم . گفت بشرا دنبال من نماز میخوند و میگفت خدایا عقیله هم دنبال ما بیاد کربلا😂 خلاصه که امام رضا گذرناممو امضا کرد. سری تکون دادم و گفتم : - انشاءاللّٰه اربعین هم قسمتت بشه. + همه با هم انشاءاللّٰه.. خاله خدیجه غر غر کنان کنارمون نشست و گفت: چقدر شلوغ بود حرم مردم و زنده شدم شما بهتره نرین لهتون میکنن این جمعیت. محدثه گفت: همین که تو رفتی زیارت کردی واس ما بسه بلاخره دستت و چادرت به شبکه های ضریح خورده ، ما از دور از طریق تو ضریح رو زیارت میکنیم و شروع کرد به سبک خودش خندیدن😂 و ما رو هم وادار به خندیدن کرد...😂 شب وفات اونم تو حرم داشتیم چهار نفری میخندیدیم ...که خاله خدیجه گفت: خدا نکشتت محدث بجا خنده بیان نوحه بخونیم...البته اول من میخونم چون من یه نوحه رو بیشتر بلد نیستم شما هم منو همراهی کنین دیگه... موافقت کردیم و خاله خدیجه شروع به خواندن نوحه حضرت زهرا(س) کرد ای چراغ شب خانه مادر روشنی بخش کاشانه مادر و... ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحه 218 ʝơıŋ➘ |❥ @shohadae80 《🥀شهدای دهه هشتادی🥀》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿 یه بزرگـــے میگفــــــت: ماقراره با امام حسین (علیه السلام) محشور بشیم نه مشهور خیلــــے راست میگفــت محبوب‌حسین‌باش نه‌مشهورجماعت!!❗️ 🌱|Shohadae80