✅ 2️⃣معبری که باز شد... و مهران آزاد شد
🔷سیم خاردارهای توپی رو کنار کشیدم. اما هنوز مسیر کاملا باز نشده بود. دشمن بعد از سیم خاردار توپی تا رسیدن به سنگرهاش ، زمین رو هم با سیم خاردار فرش کرده بود. عمق سیم خاردار فرشی حدود 6 متری می شد.
ما قبل از عملیات برای رد شدن از سیم خاردار فرشی تدبیر کرده بودیم که به محض رسیدن به اون با انداختن برانکارد روی سیم خاردارها نیروها رو عبور بدهیم. چون قطع کردن اون ها زمان زیادی می برد.
تا بچه ها برانکاردها رو بیارند و روی سیم خاردارها بیاندازند من از زیر سیم خاردار فرشی سینه خیز عبور کردم تا چک کنم موانعی دیگه ای جلوی راهمون هست یا نه ...
جلوتر که اومدم دیدم دشمن منطقه وسیعی رو با سیم خاردار توپی به صورت عمودی پوشش داده است. ترس ورم داشت و گفتم خدایا از این سیم خاردارها چه جوری رد بشیم ...
شروع کردم ذکر گفتن و دور اطراف خودم رو به دقت نگاه می کردم. یک چند قدمی جلوتر رفتم ... دیدم سیم خاردارها تموم شد و چشمم خورد به بسته های سیم خاردار که روی زمین رها شده بود.
مثل اینکه نیروهای مهندسی دشمن مشغول کشیدن سیم خاردار بودند که با شنیدن سر وصدای ما کارشون رو رها کرده بودند..
من سریع برگشتم سمت بچه ها و دیدم برانکاردها رو روی سیم خاردار انداخته اند و تازه صمد و بی سیم چی هاش دارند رد میشند. قرقره طناب معبر رو از حاج موسی گرفتم و مسیر رو وارسی کردم که مین نباشه و طناب معبر رو کشیدم تا انتهای سیم خاردار ، و به یک نبشی که سیم خاردار رو مهار کرده بود محکم بستم و باز برگشتم به سمت بچه ها ....
صمد با یک تعداد از بچه های گردان المهدی (ع) آماده بودند... به اونها گفتم مسیر کاملا باز شده و شما مسیر طناب سفید معبر رو بگیرید و کارتون رو انجام بدید...
نیروها آرام آرام پا روی برانکارد می گذاشتند و از روی سیم خاردارهای فرشی رد می شدند.
حاج موسی و علیپور هم دو طرف سیم خاردارها ، بچه ها رو هدایت می کردند. من به حاج موسی گفتم شما دو تا جلوی معبر باشید و من هم می روم وسط معبر تا نیروها رو هدایت کنم.
سریع خوابیدم زیر سیم خاردار فرشی و به صورت سینه خیز خودم رو عقب کشیدم. هنوز بدنم کامل از زیر سیم خاردار فرشی بیرون نیومده بود که یه خمپاره 60 کنار معبر زمین خورد.
ادامه دارد👇
✅ 3️⃣معبری که باز شد... و مهران آزاد شد
🔷 حاج موسی دوید به سمت من و گفت چیزی شد . گفتم نه کارت رو بکن.. ترکش های خمپاره چند جای بدنم رو سوراخ کرده بود. به هر زحمتی بود از زمین بلند شدم . دیدم میتونم راه برم. مشغول هدایت رزمنده ها داخل معبر بودیم که دو تا گلوله خمپاره اومد رو برانکارد ها و داخل سیم خاردارهای فرشی به زمین خورد . همه بچه ها توی معبر دراز کشیدند . من برگشتم و نگاهم افتاد به محل انفجار که با من چند متری بیشتر فاصله نداشت دیدم یکی دو نفر روی برانکارد دارن می سوزند.
یکی از اونها آرپی جی زن بود که خرج گلوله های آرپی جی اش آتیش گرفته بود. بلند شدم و دویدم سمت بچه ها و نگرانی ام این بود که نیروها در این شرایط داخل میدون مین پخش شوند.. دشمن هوشیار شده بود معبر ما مقابل کمین های دشمن بود. دشمن آتش تیربارها و خمپاره ها را روی معبر گرفت و جهنمی بپا کرد.
نیروها با دیدن آتیش توی معبر کپ کردند و هرلحظه داشت تلفات بالا می رفت. برانکارد ها با آدم هایی که روش بودند داشت می سوخت. گلوله های خمپاره ای که روی برانکاردها خورد تقریبا سیم خاردارهای فرشی رو متلاشی کرده بود. تعداد زیادی از بچه ها روی زمین افتاده بودند .
علیپور شهید شده بود و موج انفجار حاج موسی رو روی سیم خاردار انداخته بود اما هنوز زنده بود ولی تمام بدنش از آتش کاملا سوخته بود. بوی سوختن گوشت و استخون میومد. بدن بی جان حاج موسی که هنوز داشت می سوخت و دود ازش بلند می شد از روی سیم خاردار کنار کشیدم.
با سختی یکی از نبشی های مهار کننده سیم خاردار رو بیرون آوردم و به اندازه ای که یک نفر رد بشه مسیر سیم خاردارهای فرشی رو باز کردم و برگشتم سمت نیروهایی که داخل معبر خوابیده بودند و با داد و فریاد اونها را بلند کردم و گفتم مسیر بازه و فرماندهاتون انتهای معبر منتظر شما هستند.
خیلی جیگر می خواست زیر آتش تیربارهای سنگین و انواع و اقسام خمپاره دشمن ، سینه از خاک بلند کردن..
باقی مانده بچه های گردان المهدی(ع) دلیرانه جلو رفتند و با دشمن درگیر شدند ....
با بی سیم اتفاقات داخل معبر و شهادت بچه ها رو به قرارگاه لشکر خبر دادم و تقاضای نیروی کمکی کردم.
#شهید_داوود_حیدری مسوول محور بود و چند دقیقه بعد هم بچه های گردان حضرت علی اکبر علیه السلام به فرماندهی شهید علی آملی اومدند کمک؛ و کمین ها رو خاموش کردند.
این معبر مسیر اصلی حمله لشگر ده سیدالشهدا علیه السلام در مرحله اول عملیات کربلای یک بود خط اول دشمن که شکست یک تیم دیگه از بچه های تخریب ماموریت عریض (گشادکردن) کردن معبر رو داشتند تا دستگاههای مهندسی برای خاکریز زدن عبور کنند. هوا که روشن شد معبر کاملا باز شده بود و دستگاههای مهندسی و خودروهای پشتیبانی در آن تردد می کردند ..
اما کنار سیم خاردار فرشی تعدادی بدن سوخته و مچاله شده را به کناری کشیده بودند تا بچه های تعاون برسند و به عقب منتقل کنند که شهید حاج موسی انصاری و حمیدرضا علیپور هم جزء اونها بودند.
🔶معبر گردان المهدی(ع) با شهادت این دو شهید کاملا باز شد و با هجوم رزمندگان گردان های المهدی(ع) ، حمزه سیدالشهداء(ع)، حضرت علی اصغر و علی اکبر علیهما السلام به دشمن بعثی، مسیر کربلا گشوده شد و بالاخره شهر مهران آزاد و قلب امام شاد شد.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
شهدای تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا ع
#حاج_موسی_انصاری
#شهید_حمید_رضا_علیپور
نام عملیات: کربلای1
محل شهادت : مهران 9 تیرماه 1365
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌸🇮🇷 #سالروز_تولد* 🇮🇷🌸
🌹 سلام بر شهیدان راه حق🌹
🌹سلام بر شهیدان دفاع مقدس🌹
🌹سلام بر شهیدان خانواده نیروی انسانی🌹
🌸🌺 دهم تیر ماه 🌺🌸
🌼 #طلوع_ستاره 🌼
🍀 #آسمان_نشین_شهرمان 🍀
🌺 #شهید_والامقام 🌺
🌸 حمیدرضا فرجی 🌸
🌺🌸 #تولدت_مبارک* 🌸🌺
🍀 #کادوی_تولدش*
🍀 #شادی_روحش
🍀 #صلوات*
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد #و_عجل_فرجهم
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🇮🇷🕊🇮🇷🌹
*🍀 السلام علیک یا اباصالح المهدی عج🍀*
🌹 #یاد_شهیدان_جاودانه_باد🌹*
فَاقْرَءُوا مَا تَيسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ
(مزمل/ ۲۰)
#برنامه_تلاوت_قرآن_کریم*
📖 امروز صفحه ۵۴۸
عزیزانی که برنامه جزء خوانی دارند،
📖 امروز جزء ۱۲ قرآن کریم*
#هدیه_به_ارواح_طیبه_و_ملکوتی*
🌹 #شهدای_مظلوم_کربلا*
🌹 #شهدای_راه_حق*
#انبیاء_الهی_و_ائمه_معصومین_ع
#امام_خمینی_ره
#پدران_و_مادران
#مومنین_و_مومنات
*ان شاءالله در دنیا با قرآن مانوس و در آخرت با قرآن محشور شوید.*
🌺🍃🌸🍃🌺
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani