#خاطره_ای_از_شهید_میثمی
راوی : سردار فضلی
شهید میثمی نماینده حضرت امام (ره) در قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) بود. این بزرگوار، بنده و شهید کلهر را به اسم کوچک صدا میزد.
وقتی ایشان به ما رسیدند، من از نفربر پیاده شدم و بعد از سلام و احوالپرسی ایشان را به داخل نفربر بردم. حاجیدالله کلهر به احترام شهید میثمی برخاست و شهید میثمی و حاجیدالله با هم روبوسی کردند.
شهید میثمی رو به حاجیدالله کلهر کرد و گفت: چی شده حاج یدالله؟ چرا گرفتهای!؟
حاجیدالله هیچ چیز نگفت و سکوت اختیار کرد. بنده گفتم که حاج یدالله بهخاطر شهادت میررضی ناراحت است.دیدم شهید میثمی دستهایش را روی شانههای شهید کلهر گذاشت و گفت:
چرا ناراحتی؟ آنان فقط مزد خودشان را گرفتند. آنها ثواب کارشان را دریافت کردند. ما باید غبطه بخوریم که چرا جا ماندهایم. فقط همین.
بعد صورتش را نزدیک صورت حاج یدالله کرد و در گوش ایشان چیزی گفت. البته من نفهمیدم که شهید میثمی به شهید کلهر چه گفت. اما یک ضربالمثل معروف است که میگویند: شهیدان، شهیدان را میشناسند. و چون آنها در نوبت شهادت قرار داشتند، بنده نفهمیدم.
از نفس گرم شهید میثمی، حاجیدالله بسیار خوشحال شد و چهرهاش برگشت و یک تبسم کوچک کنار لبش پدیدار شد
✅ #شهید_میثمی در نهمین روز از بهمن ماه، در منطقه عملیاتی شلمچه از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و سه روز بعد یعنی در ۱۲ بهمن ۱۳۶۵ و مصادف با شب شهادت حضرت صدیقه کُبری (س)، به آسمانها پر کشید و ندای «ارجعی» را لبیک گفت.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
#خاطره_ای_از_شهید_میثمی
راوی : سردار فضلی
شهید میثمی نماینده حضرت امام (ره) در قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) بود. این بزرگوار، بنده و شهید کلهر را به اسم کوچک صدا میزد.
وقتی ایشان به ما رسیدند، من از نفربر پیاده شدم و بعد از سلام و احوالپرسی ایشان را به داخل نفربر بردم. حاجیدالله کلهر به احترام شهید میثمی برخاست و شهید میثمی و حاجیدالله با هم روبوسی کردند.
شهید میثمی رو به حاجیدالله کلهر کرد و گفت: چی شده حاج یدالله؟ چرا گرفتهای!؟
حاجیدالله هیچ چیز نگفت و سکوت اختیار کرد. بنده گفتم که حاج یدالله بهخاطر شهادت میررضی ناراحت است.دیدم شهید میثمی دستهایش را روی شانههای شهید کلهر گذاشت و گفت:
چرا ناراحتی؟ آنان فقط مزد خودشان را گرفتند. آنها ثواب کارشان را دریافت کردند. ما باید غبطه بخوریم که چرا جا ماندهایم. فقط همین.
بعد صورتش را نزدیک صورت حاج یدالله کرد و در گوش ایشان چیزی گفت. البته من نفهمیدم که شهید میثمی به شهید کلهر چه گفت. اما یک ضربالمثل معروف است که میگویند: شهیدان، شهیدان را میشناسند. و چون آنها در نوبت شهادت قرار داشتند، بنده نفهمیدم.
از نفس گرم شهید میثمی، حاجیدالله بسیار خوشحال شد و چهرهاش برگشت و یک تبسم کوچک کنار لبش پدیدار شد
✅ #شهید_میثمی در نهمین روز از بهمن ماه، در منطقه عملیاتی شلمچه از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و سه روز بعد یعنی در ۱۲ بهمن ۱۳۶۵ و مصادف با شب شهادت حضرت صدیقه کُبری (س)، به آسمانها پر کشید و ندای «ارجعی» را لبیک گفت.
#روحش_شاد_یادش_گرامی_باد.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
#خاطره_ای_از_شهید_میثمی
راوی: سردار فضلی
شهید میثمی نماینده حضرت امام (ره) در قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) بود. این بزرگوار، بنده و شهید کلهر را به اسم کوچک صدا میزد.
وقتی ایشان به ما رسیدند، من از نفربر پیاده شدم و بعد از سلام و احوالپرسی ایشان را به داخل نفربر بردم. حاجیدالله کلهر به احترام شهید میثمی برخاست و شهید میثمی و حاجیدالله با هم روبوسی کردند.
شهید میثمی رو به حاجیدالله کلهر کرد و گفت: چی شده حاج یدالله؟ چرا گرفتهای!؟
حاجیدالله هیچ چیز نگفت و سکوت اختیار کرد. بنده گفتم که حاج یدالله بهخاطر شهادت میررضی ناراحت است. دیدم شهید میثمی دستهایش را روی شانههای شهید کلهر گذاشت و گفت:
چرا ناراحتی؟ آنان فقط مزد خودشان را گرفتند. آنها ثواب کارشان را دریافت کردند. ما باید غبطه بخوریم که چرا جا ماندهایم. فقط همین.
بعد صورتش را نزدیک صورت حاج یدالله کرد و در گوش ایشان چیزی گفت. البته من نفهمیدم که شهید میثمی به شهید کلهر چه گفت. اما یک ضربالمثل معروف است که میگویند: شهیدان، شهیدان را میشناسند. و چون آنها در نوبت شهادت قرار داشتند، بنده نفهمیدم.
از نفس گرم شهید میثمی، حاجیدالله بسیار خوشحال شد و چهرهاش برگشت و یک تبسم کوچک کنار لبش پدیدار شد.
✅ #شهید_میثمی در نهمین روز از بهمن ماه، در منطقه عملیاتی شلمچه از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و سه روز بعد یعنی در ۱۲ بهمن ۱۳۶۵ و مصادف با شب شهادت حضرت صدیقه کُبری فاطمه زهرا(س)، به آسمانها پر کشید و ندای «ارجعی» را لبیک گفت.
#روحش_شاد_یادش_گرامی_باد.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani