لباس شهید با حروف درشت نوشته شده بود حنظله. با خوشحالى فراوان توام با آه و درد كه در سینه ام شعله ور بود همان منطقه را زیر و رو كردیم ولى متاسفانه بعد از ۱۰ روز دیگر شهیدى پیدا نشد دیگر از غصه دلم داشت مى تركید مطمئن بودیم كه تمام شهداى گردان در همین اطراف هستند و احساس مى كردم كه خیلى به آنها نزدیكم خیلى به خدا و شهدا توسل جستیم بعد از ۱۲ روز به تنهایى در همان اطراف به دنباله نشانه اى از كانال بودم بى نهایت فكرم خراب بود منطقه را كه نگاه مى كردم به یاد شب عملیات مى افتادم كه چطور بچه ها در قتلگاه توسط مزدوران بعثى كه شدیداً مست بودند قتل عام مى شدند. در همین افكار غوطه ور بودم و آرام آرام از روى سیم خاردار رد شدم و وارد میدان مین شدم ناگهان چشمم به یك تكه از لباس سبز سپاه افتاد كه قسمتى از آن بیرون زده بود. با دست هایم خاك را كنار زدم دیدم شهید است در حالى كه لباس سبز سپاه بر تن داشت، فریاد زنان به طرف بچه ها دویدم در حالى كه با چشمان اشك بار فریاد مى زدم پیدا كردم، پیدا كردم به سید میرطاهرى مسوول گروه گفتم: سید! گردان حنظله را پیدا كردم. بچه ها همگى به آن منطقه حركت كردند. شهیدى را كه زیر خاك بیرون آورده بودم نشان دادم و گفتم این شهید برادر حسین یارى نسب است. سید گفت: شما از كجا مطمئن هستید؟ گفتم چون تنها كسى كه در شب عملیات لباس سپاه را بر تن داشت و قدش هم بلند بود. یارى نسب بود آن روز تا شب ۱۵ شهید را از زیر خاك بیرون آوردیم و با احترام در معراج شهدا جا دادیم و هنگامى كه همان شهیدى كه لباس سبز سپاه را به تن داشت استعلام كردیم، اعلام كردند برادر حسین یارى نسب فرمانده گردان حنظله است و این باعث شد كه همه به یقین و اطمینان برسیم كه كانال گردان حنظله را پیدا كردیم. با همت بچه ها، شهداى گردان حنظله را كه در یك گروه دسته جمعى مدفون شده بودند پیدا كردیم، حسین رجبى هم در میان سایر شهدا بود. روز دیگر كه به دنبال شهداى گردان بودیم در كنار همان میدان مین كه قبلا گفتم هر كسى از بچه ها كه در شب عملیات مى خواست رد شود عراقى ها مى زدند یك خاكریز كوچك كنار میدان مین پیدا كردیم كه همه شهدا را جمع نموده و دفن كرده بودند و گروهى از بچه هاى گردان حنظله بودند و گروهى از گردان كمیل. پیكر شهیدى تنها در وسط میدان مین افتاده بود و وقتى كاملا پیكرش را از زیر خاك بیرون آوردیم به دنبال پلاك و یا مشخصاتى از او بودیم. وقتى دست در جیب شهید بردم دستم به شیشه برخورد نمود تا آن را از جیب شهید بیرون آوردم دنیا بر سرم خراب شد و از خودم بى خود شدم و شدیدا گریستم. تمام صحنه آن شب ( لرزیدن شیخ عطار) جلوى چشمم آمده بود. آن چیزى نبود جز شیشه قرص شیخ عطار كه در شب عملیات به من نشان داد و سفارش كرده بود كه در صورت نیاز بر دهان او بگذارم…
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
جانبار شهید حاج على محمودوند
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🕊❤️🕊❤️🕊❤️🕊🌹
بیاد شهید والامقام فرمانده مخلص
🌹 #حسینعلی_علییاری_نسب 🕊
#فرمانده_ای_محبوب_همرزمان
از دلاوریهای حاج علی محمودوند در کانال حنظله تا پیدا کردن
#فرمانده_محبوبش در دل فکّه
پهلوان کانال حنظله برای پیدا کردن فرماندهاش سر از پا نمی شناخت، او را پیدا کرد و خودش نیز پس از 8 سال بی تابی در منطقه فکه با یاران تخریبچی والفجر مقدماتی اش همراه شد.
در مراسم گرامیداشت شهید تفحص حاج علی محمودوند، دلاوری ها و حماسه آفرینی های فراوانی از شهدای تفحص شنیدیم. مادر شهید بهروز صبوری هم آمده بود و برای حاج علی های پیشگام در عرصه ساماندهی مفقودین و همه شهدایی که همواره برای شاد کردن دل مادرانی که چشمانشان را به در دوختهاند و منتظر تکه های استخوان فرزندانشان هستند تا آنها را ببوسند و به خاک بسپارند. دعا می کرد.
چه زیباست آن فرمایش رهبر معظم انقلاب که پیرامون پیدا کردن پیکر مفقودین دفاع مقدس می فرمایند:” برای مادران مفقودالاثر هر شب، شب عملیات است”؛ مفهوم این جمله را شهدای تفحص به خوبی دریافتند.
حاج علی محمودوند با توجه به پای قطع شده، جراحت کلیوی، دست مالامال از ترکش و فرزند معلول، دست از تفحص شهدا بر نداشت.
سیداحمد میرطاهری مسئول اسبق تفحص لشکر ۲۷ حضرت رسول ص از #اصرار_زیاد حاج علی محمودوند برای پیدا کردن #فرمانده_خودش ، گفت:
علی محمودوند با تحمل 70 درصد جانبازی و داشتن یک فرزند معلول نابینا پا به عرصه سخت تفحص گذاشت. به او اصرار می کردیم بیشتر متوجه فرزندش باشد اما او به ما گفت مادرانی را می شناسم که روزها را به شوق دیدن فرزندشان به شب می رسانند.
یکی از صحنه هایی که برایم جالب بود پافشاری زیاد حاج علی از ابتدای آمدن به جبهه تفحص برای #پیدا_کردن
#شهید_حسینعلی_یاری_نسب
#فرمانده_اش_در_کانال_حنطله بود. خوشبختانه پس از دلاوری های فراوان به این موفقیت دست یافت.
همرزمانش محمودوند را پهلوان کانال حنظله می نامند او که در گردان حنظله مجروح شده بود و در اغلب عملیات های پس از آن، شرکت داشت و در عملیات والفجر هشت در فاو پای خود را تقدیم اسلام کرد و جانباز شد و در تاریخ 22 بهمن ماه سال 79 پس از 8 سال بی تابی در تفحص شهداء در خاک های جنوب در منطقه فکه بر اثر انفجار مین در جرگه شاهدان قرار گرفت.
#روحشان_شاد_یادشان_گرامی_باد
#نثار_روح_ملکوتی_اش_صلوات
#اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
.
♻️ آقا خودش گفت: تو شهید میشی...
چون کر و لال بود، خیلی جدی نمیگرفتنش.
یه روز کنار قبر پسر عموی شهیدش با انگشت یه قبر کشید، نوشت "شهید عبدالمطلب اکبری!"
خندیدیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و نوشتهاش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و رفت.
فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش.
۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن.
دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و ما مسخره بازی درآورده بودیم!
وصیت نامهش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
یک عمر هر چی گفتم؛ به من میخندیدن!
یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخرهم کردن!
یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم
اما مردم! ما رفتیم
بدونید هر روز با آقام امام زمان(عج)حرف میزدم.
آقا خودش گفت: تو شهید میشی...
#روحش_شاد_یادش_گرامی_باد
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#شهیدانه
خـدایـا...
بگیـر از مـن آن چـه که #شهـــادت را می گیـرد از مـن ...
این روزهــا عجیب دلم به سیم خـاردار هـای #دنیــا گیـــر کرده است ...
#ابو_تـراب را گفتنـد :
یا علـی ما فعلتَ حتی نصیرَ علیـاً ؟!
چه کردی که #علـی شدی !؟
فرمود :
إنّی کنتُ بوابّــــــاً لقلبــی!
نگهبـــان #دلــــــم بودم...
#شلمچه
حتی اگـر بـه #آخـر خط هـم رسیدی، آنجـا بـرای #عشـق شـروعی مجـدد اســت...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🇮🇷❤️🇮🇷🌹
یاد و نام و خاطره شهیدان جاودانه باد.
تصاویر تعدادی از شهدا و رزمندگان گرانقدر نیروی انسانی در عملیات بیتالمقدس
33.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹شهید حسن اصغری:
چرا عکس های ما رو برداشتید؟!
شهید بزرگوار هشت سال دفاع مقدس، شهید والامقام بسیجی دلاور حسن اصغری که بعد از عید فطر امسال سه شب متوالی به خواب مدیر مدرسه دخترانه فرقانی ۱
ناحیه یک استان قم
سرکار خانم محبی پور آمد
و از اینکه تصاویر شهدا را از محیط مدرسه جمع آوری کرده بودند دلخور بود.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani