『 🕊! 』
اونجاییکہیہآدم ..؛
بہدرجہیشھادتمیرسہ ..؛
خدابراشمیخونہ ..:
یہجورےعاشقتمیشم ؛
صداشدنیاروبردارھ . . .🌿!
#اینجوریاس((:✨!
مدیـونیــن الشهـــــدا🇵🇸
#کتاب_تنها_گریه_کن🌹🍃 🌷🕊#روایت_زندگی_اشرف_سادات_منتظری #مادر_شهید_محمد_معماریان #نویسنده_اکرم_اسلامی
#کتاب_تنها_گریه_کن🌹🍃
🌷🕊#روایت_زندگی_اشرف_سادات_منتظری
#مادر_شهید_محمد_معماریان
#نویسنده_اکرم_اسلامی
فصل ششم...( قسمت ششم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
تا یک جایی می شد؛ ولی یک جاهایی حساب می کردم تا بخواهم بگویم خودم دست مس اندازم و تمام می شود. من هم که بچه اولم نبودم نمی دانستم کی استراحت کنم کی و چطور کار کنم که طفل معصومی که در راه نداشتم آسیب نبیند مدارا کردم دی ماه سال ۱۳۶۰ زهرا به دنیا آمد. حاج حبیب چند روز بیشتر توی خانه نمی ماند قبل از جنگ مدام برای کار این شهر و آن شهر می گشت با شروع جنگ هم مقصد مسافرت های همیشگی اش شد جبهه هر گوشه که کاری داشتند از ساخت نانوایی و تنور و سرویس بهداشت عمومی بگیر تا تدارکات و رساندن کمک های مردمی حاج حبیب و دوستانش خودشان را می رساندند از سرمای کوه و گرمای دشت و بیابان گریزی نداشتند اسم و رسم منطقه برایشان فرقی نمی کرد فقط می خواستند برای رزمنده ها قدمی بردارند.
بعد از به دنیا آمدن زهرا هم همین بود. کمی که خیالش راحت شد ساکش را برداشت و رفت من هم به بهانه زایمان خودم را تک و تا نینداخته یک بار به صرافت افتادم سرکه بیندازم این چیز عجیبی نبود ان زمان برای مصرف خانه خودمان اندازه دستم بود اما وقتی آستين هایم را بالا زدم و گفتم برای جبهه ترشی بگذاریم و سرکه اش را هم خودمان آماده کنیم بقیه یک طوری نگاهم کردند که منظورشان این بود هم کشمش را حرام می کنم هم زحمتمم را چند برابر هی همسایه ها گفتند اشرف سادات نکن کار ما نیست سرکه حاضری می خریم حرف یکی دو تا و ده تا شیشه نبود اصلا حرف شیشه نبود رفتم خمره های بزرگ سرکه اندازی ننه آقا را در آوردم از بازار کشمش خریدم برای ننه آقا فاتحه خواندم با وضو بسم الله گفتم ک یک مشت کشمش ریختم داخل خمره. خمره ها که پر از کشمش شدند اب ریختم ان قدر که یک وجب بالاتر از سطح کشمش ها را آب بگیرد آخرش هم در خمره ها را محکم کردم و رو به آسمان گفتم خدایا تا اینجاش از دست من بر می اومد. باقیش توکل به خودت.
#حاج_قاسم 🌷🕊
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
گیج کنندهترین اقدامی که علیه خویش میتوانیم بکنیم
این است که بکوشیم قلبمان را به چیزی قانع کنیم که مغزمان میداند، یک دروغ بزرگ است...
ⓙⓞⓘⓝ↡
🦋|↬❥ @shohadaiy1399
#میلاد_امام_حسین
🌸برخیز که نور ازلی می آیـــــد
🌸بر عالم ایجــــاد ، ولی می آیـــــد...
🌸مجموعه حُسن وعشق وایثار و کرم
🌸یعنی که حسیـن بن علـی می آید...
🌱میلاد باسعادت خطِ سرخِ عشق، سومین پرچم دار قله امامت و دیانت، اربابمان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را به محضر مولایمان #امام_زمان ارواحنا فداه و شیعیانشان تبریک و تهنیت می گوییم.🌹
#ماه_شعبان
#پیشاپیش_روزت_مبارک_حاج_قاسم🌹
یادت همیشه جاودان است
ای پاسدار دین و عزت!
در هر کجا از تو نشان است
تو پرچم سبز شجاعت
در هر زمان و هر مکانی
با دستهایت لالهای سرخ
در جان و دلها مینشانی
ای سبز پوش کشور ما
رفتی و داغت مانده برجا
روزت مبارک حاج قاسم!
گلهای باغت مانده بر جا
این باغ با نام تو زیباست
ای باغبان جاودانی!
در اوج عالم میدرخشی
عزتنشین آسمانی!
تو تا همیشه زنده هستی
در قلب تاریخ ای دلاور!
تو رستم هم عصرمایی
ای مرد میدانهای باور!
✋🏻#سلام_بر_شهـــــداء✨
🌹شادی روح تمام شهــدا، و امام شهدا و سلامتی وتعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج #5صلـــوات🍃♥️
❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️
🌷شهیــــــــــــــــــــدانہ🕊