eitaa logo
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
511 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
136 فایل
🔺کانال شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهـــــــواز 🔹ارتباط با مدیر کانال @SeyedAmirhosseinHosseini #تصاویر_شهدا #زندگینامه_شهدا #خــــاطــرات_شهــدا #وصیت_نامه_شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 1️⃣ قسمت اول 🍃 الی بیت المقدس 🍃 🔺 در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ جهت آزادی سازی خرّمشهر آغاز شد و نیروهای عمل کننده تیپ ۲۷ محمد رسول الله(ص) در قالب دو محور عملیاتی با نام‌های و ؛ کار خود را آغاز کردند. پس از انتقال کلیه‌ی گردان‌ها از کرانه شرقی به کرانه غربی رود ؛ ابتدا پیشروی پنج گردان تحت امر محور عملیاتی سلمان به سمت جاده‌ی آسفالت اهواز _ خرّمشهر آغاز می‌شود. این نیروها می‌بایست مسیر ۱۸ کیلومتری دشت طاهری را طی کرده و خود را به جاده‌ی آسفالت اهواز _ خرّمشهر برسانند. 🔺احمد متوسّلیان با حضور در سنگر فرماندهی قرارگاه عملیاتی نصر ۲؛ هدایت نیروهای سپاهی؛ بسیجی و ارتشی (تیپ ۲؛ لشگر ۲۱ حمزه) تابع این قرارگاه را بر عهده می‌گیرد. او لحظه به لحظه با تماس‌های مکرر بی‌سیمی و هم‌چنین اعزام پیک‌های خبررسان از آخرین وضعیت نیروها کسب اطلاع می‌کند. وی هم‌چنین در لحظات مقتضی؛ خود در صحنه‌ی نبرد حضور پیدا می‌کند تا از نزدیک شاهد تحوّلات حین عملیات باشد. پس از تصرّف برق‌ آسای جاده‌ی اهواز _ خرّمشهر توسط گردان‌های محور سلمان؛ گردان‌های محور محرّم نیز؛ به سمت این جاده به حرکت درآمدند. 🔺شرایط پیش آمده که ناشی از پاتک‌های سنگین واحدهای زرهی دشمن و عدم الحاق یگان‌های مجاور با تیپ ۲۷ بوده؛ باعث می‌شود تا ادامه‌ی نبرد برای نیروهای این تیپ سخت‌تر شود. در چنین شرایطی احمد متوسلیان با هدایت نیروها سعی در کنترل اوضاع دارد؛ امّا فشار دشمن زیاد است و امکان مقابله با آن‌ها کم. 🔺در ساعت‌های اوّلیه‌ی صبح روز جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ با شهادت و ؛ فرمانده و جانشین محور عملیاتی محرّم؛ اوّلین ضربه‌ی کاری به احمد متوسلیان وارد می شود. ... اردیبهشت ۱۳۶۱ - سالگرد عملیات الی بیت المقدس(آزادسازی خرمشهر) کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
💠 7️⃣ قسمت هفتم 🍃 الی بیت المقدس 🍃 🔺علی صیّاد شیرازی؛ در خصوص چگونگی طرح‌ریزی مرحله‌ی چهارم می‌گوید: … برای پیدا کردن طرح؛ من و آقای رضایی؛ فرمانده سپاه تنها شدیم. دو تایی حالت عجیبی پیدا کرده بودیم؛ از بس فشار روحی و روانی بر ما وارد شده بود. ی گان‌هایی که در اختیار داشتیم؛ همه از رمق افتاده بودند. در این جا خداوند یک امداد عظیم نصیب ما دو نفر کرد. برای من؛ این امداد؛ از عظیم‌ترین امدادهایی است که در سراسر مدّتی که در جبهه بودم؛ از آن بالاتر را احساس نمی‌کردم. در این امداد؛ به یک طرح رسیدیم. وقتی که با هم در میان گذاشتیم؛ بین ما یک ذره بحث هم در نگرفت که نقطه نظر مختلفی داشته باشیم. اصلاً دو مسؤولی بودیم که یک فکر و یک طرح واحد داشتیم. این نشان می‌داد این یاری خداوند نصیب‌مان شده است؛ البته به سعی و برکت اخلاق رزمندگان اسلام؛ چون ما پشت سر آن‌ها بودیم و جلویشان نبودیم. چشم‌‌هایمان از خوشحالی درخشید؛ مثل این‌ که کار تمام شده بود. حالت جالبی است که فرماندهی مطمئن باشد طرحی که می‌خواهد به اجرا دربیاورد؛ در این طرح اطمینان به پیروزی هست؛ یعنی ما پیروزی را در آن جرقه‌‌ی ذهنی که به وجود آمد، دیدیم. مشکل کار این بود که این طرح را چطور به فرماندهان یگان‌های تحت امر قرارگاه مرکزی کربلا ابلاغ کنیم. با آنان؛ بحث‌های دیگر کرده بودم و نمی‌شد یک دفعه این طرح را مطرح کنیم در ذهن‌مان بود که می‌گویند: پس مشورت‌های‌مان چطور شد؟! مخصوصاً بچّه‌های سپاه؛ اهل بحث و مشورت و این چیزها بودند و فکر می‌کردیم اگر یک موقع چیزی را فی البداهه بگوییم؛ ممکن است برایشان سنگین باشد. بنده مسئولیت ابلاغش را به عهده گرفتم. آقای محسن رضایی هم قبول کرد و گفت: اشکالی ندارد؛ از طرف من هم شما به سپاه و ارتش بگویید. از قرارگاه‌مان که در خضریه؛ در شرق کارون بود؛ آمدیم به طرف غرب کارون. خودمان را رساندیم به قرارگاه عملیاتی نصر که نزدیکی‌های خرّمشهر بود؛ قرارگاه موقتی بود. به فرماندهان ابلاغ کردیم که سریع بیایند و جمع شوند. ... اردیبهشت ۱۳۶۱ _ سالگرد عملیات الی بیت المقدس(آزادسازی خرمشهر) کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
ما هنوز شهادتی بی‌درد می‌طلبیم. غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی‌دهند ... پس از مجروح شدن در خرداد ۱۳٦۱ در عملیات "الی بیت المقدس" چند روز قبل از آزادی خرمشهر؛ هنگامی که حمید با بولدوزر مشغول احداث خاکریز بود؛ مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت و مجروح شد که البته پس از چند ساعت با بدن مجروح؛ دوباره به خط مقدم نبرد بازگشت. ژنرالی از لشگر امام حسن(ع) معاون‌ مهندسی‌ رزمی‌ تیپ‌ امام‌ حسن(ع) شهادت جزیزه‌ مجنون سال ۱۳۶۳ کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
... آرزو می کنم یک زمان دیگری هم برسد که با هم صحبت بکنیم؛ موقعی که را آزاد کرده باشیم. موقعی که مان را آزاد کرده باشیم. موقعی که را؛ را؛ عزیز را رها کرده باشیم. چرا که این اماکن نمودار سه چهره اند: کربلای ما و نجف ما در دست ؛ مدینه و مکۀ ما در دست و قدس عزیز ما در دست ؛ یعنی سه چهره ای که ما با آن [ها] در جنگیم ...🚩 📚 برگرفته از کتاب ارزشمند ؛ صفحه ۳۳۰ 🎙مصاحبه راوی دفتر سیاسی با در مورد ۹ و ۱۱ خرداد ۱۳۶۱ _ مقر انرژی اتمی دارخوین کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
همسایه‌های جنگ و صلح ✍ عنایت صحتی شکوه سوم خرداد ۱۳۶۱؛ رزمندگان اسلام موفق شدند در اِشغالگران بعثی ارتش صدام را از خرمشهر اخراج کنند. در اولین ساعت بعد از آزادی خرمشهر؛ بچه‌های که پاییز ۱۳۵۹ بیش از ۳۴ روز دلیرانه جلوی صدامی‌ها کرده بودند؛ با ذوق و شوق فراوان وارد شهر شدند. ؛ به محض ورود به شهر؛ یاد چیزی افتاد. چند تا از نیروها را با خود همراه کرد و به طرف میدان فرمانداری رفت. از قدیم؛ نرسیده به میدان؛ کتابخانه‌ای قرارداشت. بهروز با اضطراب وارد ساختمان یک طبقۀ کتابخانه شد. به محض ورود؛ همه در جا خشکشان زد. تعدادی اسکلت؛ وسط سالن کتابخانه دور هم افتاده بودند. کتاب‌های قفسه‌ها؛ روی آن ها ریخته بودند. بهروز با بغض و اشک گفت: آبان ۱۳۵۹ که عراقی‌ها داشتند خرمشهر را اِشغال می‌کردند؛ این ها ۱۲ نفر از تکاوران نیروی دریایی ارتش مستقر در خرمشهر و چندتایی هم بچه‌های سپاه بودند که در کتابخانه پناه گرفته بودند و نمی‌گذاشتند عراقی‌ها به پل خرمشهر نزدیک شوند. آن موقع یکی دو بار آمده بودم پیش آن ها. بعداً شنیدم گلولۀ خمپارۀ بعثی‌ها به سقف کتابخانه خورده و همۀ آن ها شهید شده‌اند. از آبان ۵۹ تا امروز(سوم خرداد ۱۳۶۱) منتظر بودم تا بیایم و ببینم چه بر سر این ها آمده است. بچه‌ها؛ آرام و با احترام؛ کتاب‌ها را کنار زدند و استخوان‌ها را از میان آوار سقف درآوردند تا برای خانواده‌های شان که بیش از یک سال و نیم دنبال بچۀ خود می‌گشتند؛ بفرستند. آن کتابخانه امروز نوسازی شده است. نمی‌دانم آیا در سالن کتابخانه نوشته‌اند: ۱۲ رزمندۀ غیرتمند ارتشی و سپاهی که هر کدام از یک نقطۀ ایران برای دفاع از وطن خویش به خرمشهر آمده بودند؛ در این کتابخانه؛ بیش از یک سال با "جنگ و صلح"؛ "بینوایان" و "پیرمرد و دریا" همسایه بودند؟! بهروز مرادی؛ رزمنده؛ عکاس؛ نقاش؛ خبرنگار و نویسندۀ اهل خرمشهر ۴ خرداد ۱۳۶۷ آخرین روزهای جنگ؛ در به شهادت رسید و در خرمشهر به خاک سپرده شد. ✍ بازنوشتۀ حمید داودآبادی کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra