eitaa logo
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
532 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
218 فایل
🔺کانال شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهـــــــواز 🔹ارتباط با مدیر کانال @SeyedAmirhosseinHosseini #تصاویر_شهدا #زندگینامه_شهدا #خــــاطــرات_شهــدا #وصیت_نامه_شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
ما در حصارِ تن به جا ماندیم آنان شدند از تن رها رفتند ... بهمن ۱۳۶۱ فکه؛ حوالی پاسگاه طاوسیه شهادت دو تن از دلاور مردان لشگر ۳۱ عاشورا🌷 وداع یاران در کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
📆 بهمن مـــاه ۱۳۶۱؛ قائمشهر 📷 عکس خانواده با قهرمان که در ۲۲ ‌بهمن ۱۳۶۱ در جنوب در به درجه شهادت نائل آمد. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
خوشا آنان که بر بال ملائک نشستند و صفا کردند و رفتند ... فکه _ سال ۱۳۶۱ اطراف جنگل امقر محور تیپ قمر بنی هاشم کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
اگر مختصر بخواهیم از وضعیت جبهه برای این مردان کوچک بگوییم: خاکِ سرد؛ استراحتگاه‌شان بود فقط یک دست لباس خاکی را هفته‌ها بر تن داشتند..! غذایی که خیلی به‌شان؛ مزه می‌داد سیب‌زمینی و تخم‌مرغ آبپز بود..! 📸 این عکس اثری از مهدی جانی‌پور است که در بهمن ماه ۱۳۶۱ در ؛ طی از دو رزمنده نوجوان لشگر مقدس ۱۴ امام‌ حسین(ع) که در حال صرف غذا هستند؛ گرفته شده است. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
💢 شب بیستم بهمن ماه ۱۳۶۱؛ در ؛ گردان کوثر به عنوان گردان عمل کننده مرحله دوم و برای عبور از کانال های خط دوم وارد عمل شد. به عنوان معاون دسته و همچنین کمک آرپی جی برادر در عملیات حاضر شد. بنده کمک دوم وهاب بودم و کوله آرپی جی بر دوش در آخرین دسته گروهان به فرماندهی بودیم. در طول مسیر از حسین و وهاب عقب افتادم و در انتهای دسته در کنار به جلو رفتیم. امیر؛ عنوان ارکان دسته را داشت. یعنی اگر مثلاً زخمی داشتیم؛ بایستی برای حمل او وارد کار می شد و اگر اسلحه به دست می آورد؛ در نقش یک تفنگدار عمل می‌کرد. در همین اثنا؛ گردان جلویی ما که از لشگر ۸ نجف بود با خط دشمن درگیر شدند. مقرر بود که گردان کوثر پس از شکستن خط توسط برادران لشگر نجف؛ از خط عبور کرده و با عبور از دو کانال؛ خود را به خط عقبه دشمن رسانده و دشمن را مضمحل کند. به محض شروع درگیری گردان جلویی؛ هم زیر آتش شدید خمپاره ها و تیر تراش تیربارها قرار گرفت. بنده نگران از وجود کوله موشک های آرپی جی؛ روی زمین دراز کشیده بودم؛ یا بهتر بگویم به زمین چسبیده بودم. تیرها و گلوله ها با فاصله میلیمتری از کنار ما عبور می کرد و ما جان پناه نداشتیم؛ روی یک جاده گیر کرده بودیم. گرمای گلوله‌های تیربار را نزدیک صورتمان حس می کردیم. در همین حین؛ چیزی محکم به ساق پایم خورد؛ به شکلی که پایم مثل حالت پرتاب به عقب رفت. تا صدای آخ من درآمد؛ امیر به تمسخر و تقریباً با خنده؛ بلند گفت: آخ جون اسلحه گیرم اومد و همزمان چفیه خودم را از دور گردنم در آورد و ساق پایم را که خون از آن جاری بود را بست. بلافاصله اسلحه وخشاب ها و کوله آرپی جی را برداشت و به من گفت برو عقب. لنگان لنگان خودم را به عقب کشیدم تا به پشت خاکریز موازی مسیرمان برسانم و به سمت عقب برگردم؛ تا اینکه برادر به کمکم آمد و بنده را تا خاکریز اصلی؛ عقب آورد و مجدداً به جلو رفت. همان شب جمع کثیری از پاره های تن اهواز به اوج رسیدند و آسمانی شدند ... حسین و امیر هم از قافله عقب نماندند و رفتند و در اعلی علّیین جا خوش کردند ... سلام بر شهدا و مفقودین 🌺 راوی: قـــاسم پورعباس ┈••❈✿🌹🔷🌹✿❈••┈ ❇️ هدیه به ارواح طیبه شهدای هشت سال دفاع مقدس؛ به ویژه ۵ شهید مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) در این عملیات؛ صلواتی را هدیه بفرمایید. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🟢 قطعه ای از بهشت... 📷☝️تصویری دیده نشده از شهدای بخـون خفته کـانال آسمـانی و معروف کمیـل در جنوبی. ▫️این تصویر بعد از اتمام در بهمن ماه ۱۳۶۱ توسط دشمن ثبت شده ... کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
یاد مردان خطر کرده بخیر ... 📸 بهمن ۱۳۶۱ _ محور تیپ قمر بنی هاشم غروب عکاس: مرتضی اکبری کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
تـــو کنار منی و من از نزدیک می بوسمت این بخیـرتریـن شــب ممکن است... 🌷 فرمانده تیپ ذوالفقار لشگر ۲۷ حضرت‌ رسول(ص) شهادت: کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
11.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 لحظاتی از قرائت قرآن رزمندگان لشکر ۸ نجف اشرف _ سال ۱۳۶۱ نـگـذاریـد در قـیـامت قــــرآن از شـما شـکـایـت کـند... اگـر شـده روزی یـک آیـه از قـرآن را بـخـوانـیـد ولـی بـی قـرآن؛ روزتـان را سـپـری نـکـنـید. 🔺این فیلم در بهمن ماه سال ۶۱ و در آستانه در منطقه _ذلیجان(جنوب فکه و شمال چزابه) ضبط شده است. این رزمندگان که تعداد قابل توجهی از آن‌ها؛ جزء نیروهای میان‌سال و به اصطلاح ریش‌سفید هستند؛ در حیطه ساخت و تجهیز سنگر فعالیت دارند. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🗓 ۲۱ فروردین ۱۳۶۲ _ سالروز 🔹سه ماه پس از انجام ناموفق ؛ در منطقه شمال غربی تا بلندی های "حمرین" که هنوز قسمتی از آن ها با وجود از ۵ ماه پیش در دست عراق بود؛ طرح ریزی شد و در ساعت ۲۲/۱۰ دقیقه ۲۰ فروردین ۱۳۶۲ با رمز "یاالله" حمله یگان های سپاه و ارتش به فرماندهی سرهنگ _فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش_ آغاز شد. 🔹از زمان (ع) که به شکست محاصره انجامید؛ تا آغاز "عملیات والفجر یک" همواره برای درهم کوبین خط دشمن از تاریکی شب و ساعات استراحت نیروهای دشمن برای غافلگیری و گرفتن فرصت عکس العمل آن ها بهره گرفته می‌شد؛ اما در این عملیات روش "هجوم در پوشش آتش تهیه" برای درهم کوبیدن دشمن برگزیده شد. این روش را "آتش به جای خون" نیز نامیدند. 🔹بر این اساس؛ عملیات با اجرای آتش انبوه توپخانه شروع شد. ۶۰ هزار گلوله توپ بر مواضع عراق فرو ریخت و این تا آن زمان بی سابقه بود؛ البته دشمن نیز با ۱۰۰ هزار گلوله به استقبال توپ‌های ایرانی آمد. موقعیت منطقه عملیاتی والفجر ۱ بیشتر تپه ماهور(تپه های رملی و کوتاه) که کوهستانی بود و بلندی های مهم آن از ۱۸۰ متر تجاوز نمی‌کند و در منطقه جنوب شرقی کوه های حمرین قرار دارد. قرارگاه "خاتم الانبیا"(ص) عملیات را از دو محور شمالی و جنوبی به فرماندهی" قرارگاه کربلا" در جناح راست و "قرارگاه نجف" در جناح چپ پیش می‌برد. 🔹در این عملیات؛ ۸ لشگر از سپاه پاسداران و ۲ لشگر؛ ۳ تیپ و یک گردان از نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران مشارکت داشتند؛ به عبارت دیگر ۳۰ گردان از ارتش و ۸۰ گردان از سپاه. هر دو جناح کار پیشروی را –به‌خوبی_ تا سحرگاه فردا و تا اعلام دستور توقف انجام دادند. از صبح همان روز تا پایان ششمین روز عملیات؛ عراق بارها دست به پاتک زد و چندین مرتبه بلندی های منطقه در دست طرفین رد و بدل شد؛ اما نیروهای خودی توانستند اهداف به دست آمده را تثبیت کرده و حالت پدافند به خود بگیرند. 🔹در پایان این عملیات تعداد ۸۸۵۰ تن از نیروهای دشمن کشته؛ زخمی و اسیر شدند و ۹۸ دستگاه تانک و نفربر زرهی منهدم؛ ۵ فروند چرخبال ساقط و سه واحد ۵۵۰ نفری "جیش الشعبی"؛ سه گردان کماندویی؛ ۱۳ تیپ پیاده مکانیزه و ۴ گردان مکانیزه از میان رفت. همچنین بخشی از بلندی های حمرین؛ چندین روستا در حاشیه رودخانه "دویرج" و پاسگاه مرزی "پیچ انگیزه" آزاد شد که در مجموع ۱۵۰ کیلومتر مربع وسعت را در بر می‌گرفت. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🔴 یک اتفاق نادر در هشت سال دفاع مقدس بهمن ۶۱؛ چند روزی مانده به شروع ؛ واحد تدارکات و پشتیبانی لشکر۷ ولیعصر(عج)؛ در دو نقطه؛  بُنه های تدارکات را جهت پشتیبانی عملیات سرپا کرده بود؛ یکی در منطقه ای بعد از تنگه ذلیجان و دومی در منطقه ای نزدیک به محور عملیات و در . چند کیلومتری بعد از تنگه ذلیجان؛ زمین منطقه از جنس رمل بود و زمین رملی هم که تکلیفش مشخص است. هر گونه حرکت و جابجایی نفر و ادوات در آن سخت و نفس گیر است. دشواری؛ زمانی به اوج خود می رسید که باد شروع به وزیدن می کرد و رفته رفته؛ شدید و شدیدتر می شد. در چنین وضعیتی تپه های رملی و ماسه ای نرم را؛ در کمترین زمان جابجا می کرد و فرم منطقه را تغییر می داد. بُنه های تدارکات؛ لابلای بوته زارهای جنگل امقر و در زمین های رملی سرپا شده بودند و واحد مهندسی رزمی؛ برای حفاظت از این بنه ها مشغول ساخت سنگر و خاکریز بود و اولویت با بنه های مهمات بود تا از دید و تیر دشمن محفوظ بمانند. کار زاغه های مهمات که به پایان رسید؛ که مسئولیت تسلیحات لشکر را بعهده داشت؛ از بچه های مهندسی _ رزمی خواست تا برای نیروهای مستقر در منطقه؛ یک سنگر تجمعی هم ایجاد کنند؛ چون از روز گذشته عراق منطقه را زیر آتش گرفته بود و نیاز بود که برای محافظت از نیروها یک سنگر تجمعی سرپوشیده ایجاد شود. نیروهای تازه نفس بسیجی؛ گونی های مخصوص را با استفاده از ماسه های بادی پر کردند و دیواره های سنگر با استفاده از گونی های پر شده؛ در دل زمین رملی چیده شد. با استفاده از ابزار و ادوات و ماشین آلات موجود؛ کار ساخت سنگر و پوشاندن سقف آن با تراورس ها(قطعات چوبی که ریل راه آهن روی آن بسته می شود) و نیز با استفاده از ورق های گالوانیزه موج دار و ریختن ماسه روی ورق های گالوانیزه در کوتاه ترین زمان ممکن انجام گرفت. حوالی غروب بود که کار ساختِ سنگر به پایان رسید و تعدادی از نیروها؛ وسایل خود را به درون سنگر منتقل کرده و در آن مستقر شدند. بسیاری از نیروهای واحد تدارکات شب را در چادر بسر می بردند و هنوز واحد مهندسی فرصت ساخت سنگر را برای نیروهای دیگر بدست نیاورده بود. آنشب به جهت حساسیت و اهمیت منطقه و وجود بنه های مهمات؛ نعمت دستور داده بود که از ساعت ۱۰شب تا صبح؛ تیم های دونفره مشغول گشت و نگهبانی شوند. حوالی ۱/۵ شب بود که سروصدایی منطقه را پر کرد. بهمراه تعدادی از بچه ها؛ از چادر بیرون آمدیم تا ببینیم چه اتفاقی رخ داده. نگهبان زاغه مهمات می گفت: یک ساعت از پست من گذشته و نفر بعدی نیومده! عجیب اینجاست که هرچی می گردم سنگر تجمعی را پیدا نمی کنم. بلافاصله بسراغ محل سنگر رفتیم. نگهبان راست می گفت؛ خبری از سنگر نبود. چند ساعت پیش بچه ها در همین محل سنگر را ساخته بودند. سر و صداها بیشتر شد و اکثر نیروها از خواب بیدار شدند. دویدیم سمت بنه مهمات. سنگر تجمعی در کنار همین بنه بود؛ اما حالا در آن تاریکی شب؛ اثری از آثارش به چشم دیده نمی شد. عجیب بود. مگر می شد سنگری به آن بزرگی از روی زمین محو شده باشد. قدری ماسه ها را که کنار زدیم تازه متوجه اتفاق پیش آمده شدیم. دلمان ریخت و اضطراب سرتاپای بچه ها را فرا گرفت. بدلیل ماسه ای و سست بودن زمین؛ دیوارها و سقف سنگر فرو ریخته و سنگر فروریخته بود. باد هم هرچه توانسته بود؛ ماسه ریخته بود روی سنگر و دیگر اثری از سنگر نمی شد پیدا کرد. بچه ها زیر کوهی از ماسه های بادی دفن شده بودند. با سرعت دست بکار شدیم. یک بیل ماسه را که بر می داشتیم؛ دو برابر ماسه جایگزینش می شد. کار بشدت سخت بود و فاجعه ای در پیش رو. فاجعه ای که تصورش هم داشت حال و روزمان را بهم می ریخت. فقط خدا خدا می کردیم دیر نشده و اتفاق تلخی رقم نخورده باشد. کار به کُندی پیش می رفت و امیدمان هر لحظه بیشتر به ناامیدی پیوند می خورد. وضعیت زمین بسیار بد بود و برداشتن آن همه ماسه بادی کاری دشوار. یک جورهایی آب در هاون کوبیدن بود. بچه ها را صدا می زدیم؛ اما پاسخی شنیده نمی شد و همین بیشتر آزارمان می داد. در اوج ناامیدی در حال کنار زدن آن حجم بزرگ از ماسه بادی بودیم. در آن هوای سرد بهمن ماه؛ انگار وجود همه مان آتش گرفته بود. اشک امانمان نمی داد. آفتاب هم کم کم داشت خودش را نشان می داد و که پیکر یکی از بچه ها آفتابگونه خودش را نشان داد. تا آخرین پیکر را از زیر ماسه ها بیرون بکشیم ساعت حوالی ۸صبح شده بود. ماتم؛ مثل نسیمی سرد و دردآلود در منطقه پیچیده بود. نعمت کلول بهمراه حدود ۹_ ۸نفر دیگر از نیروهای بسیجی بشهادت رسیده بودند. هنوز عملیات آغاز نشده بود که روحیه همه بچه ها با این اتفاق به هم ریخت. بدون اینکه هنوز نبردی رخ داده باشد؛ ما تعدادی از بهترین نیروهایمان را در یک اتفاق تلخ و ناگوار از دست دادیم. بچه ها هر کدام کنجی زانوی غم بغل کرده بودند... راوی: مهدی لبابیان 👇👇👇
سرباز قهرمان؛ متولد ۱۳۴۵؛ مورخ ۷ بهمن ماه ۱۳۶۱ در و در منطقه و سرافراز؛ متولد ۱۳۴۲؛ در مورخ  ۹ بهمن ماه ۱۳۶۱ در همان عملیات و در منطقه به شهادت می رسند و مزار مطهر این دو برادر شهید در گلزار شهدای بهشت علی دزفول؛ زیارتگاه عاشقان است. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra