eitaa logo
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
511 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
136 فایل
🔺کانال شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهـــــــواز 🔹ارتباط با مدیر کانال @SeyedAmirhosseinHosseini #تصاویر_شهدا #زندگینامه_شهدا #خــــاطــرات_شهــدا #وصیت_نامه_شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
‍أللّٰهُمَّ اجْعَلْ صَباحَنا صَباحَ الأبرار صبحِ امروزمان را میهمان رزقِ نیکان باشیم؛ با جرعه‌ای از خلوص و یکرنگی ... کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 حتماً ببینید | خاطره‌ بسیار زیبا و شنیدنی مداح باصفای جبهه ها از شهید والامقام و شهدای پاکباز با نوحه ای بسیار شنیدنی و خاطره انگیز از ایشان در خصوص حماسه آفرینان هويزه 🎞 این فیلم زیبا در دوران دفاع مقدس و مناطق عملیاتی جنوب کشور تصویربرداری شده است. 🎙سرباز سرافراز خمينی بدنت كو؟ پاسدار هویزه عزیزم بدنت کو؟ 🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد 👌بسیار دیدنی و شنیدنی؛ تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓 ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ _ کشف پیکر ؛ فرمانده سپاه ششم و 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🎥 ببینید | فیلمی از سردار هور ♦️در این فیلم ؛ از مسئولین قرارگاه(فرد سمت راست) در حال گفتگو با شهید علی هاشمی ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ ✍️ بخشی از وصیت نامه شهید علی هاشمی؛ فرمانده سرّی ترین قرارگاه اطلاعات جنگ؛ قرارگاه نصرت: مرگ می‌آید؛ ولی چه بهتر که خودمان به سراغ مرگ برویم در خون بغلتیم؛ نه اینکه مرگ به سراغ ما بیاید و در رختخواب ذلت بمیریم. 🔺سردار هور؛ وقتی به فرماندهی سپاه‌ ششم منصوب شد؛ کلید فرماندهی را به رئیس ستادش داد؛ نمی‌خواست پشت میز فرماندهی بنشیند! می‌گفت هر کس می‌خواهد مرا ببیند بیاید در جزیره مجنون ... کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
♦️؛ متولد سال ۱۳۴۰ در اهواز می باشد. ایشان به دلیل آشنایی با مناطق عملیاتی جنوب نقش مهمی در طول ایفا نمود. وی از طراحان و بشمار می رود. 🔺با آغاز جنگ؛ علی هاشمی در محور و به مقابله با پیشروی سپاه دشمن پرداخت و به تدریج تیپ ۳۷ نور را تأسیس نمود و با این یگان؛ در در آزادی خرمشهر شرکت نمود. 🔺این تیپ در آستانه منحل شد؛ سپس علی هاشمی فرمانده سپاه سوسنگرد شد و بعدها از دل همین سپاه منطقه ای بود که شکل گرفت و در سومین سال جنگ؛ ؛ علی هاشمی را به فرماندهی آن برگزید. 🔺عملیات خیبر ثمره یک سال تلاش شبانه روزی نیروهای قرارگاه نصرت؛ تحت فرماندهی او بود. اولین عملیات آبی _ خاکی جنگ و اولین عملیاتی که ده‌ها یگان رزمی سپاه؛ در سطحی بسیار وسیع توانستند باتلاق ها و نیزارهای منطقه هور را پشت سر بگذارند که این در نوع خود اقدامی بی نظیر و تاریخی بود. 🔺یک سال بعد نیز؛ قرارگاه نصرت در طرح ریزی عملیات بدر ایفای نقش کرد و در حین این عملیات بسیاری از نیروهای زبده این قرارگاه به شهادت رسیدند. 🔺وی در تیر ماه سال ۱۳۶۶ به فرماندهی (ع) منصوب شد که چند تیپ و لشگر؛ بسیج و سپاه خوزستان؛ لرستان و پدافند منطقه هور از تا را در تحت پوشش قرار می داد. 🔺روز چهارم تیر ماه سال ۱۳۶۷؛ متجاوزان بعثی؛ حمله‌ای گسترده و همه‌ جانبه را برای باز پس‌گیری منطقه هور آغاز کردند. علی هاشمی در آن زمان؛ در قرارگاه خاتم چهار؛ در ضلع شمال شرقی جزیره مجنون شمالی مستقر شده بود. 🔺هیچ کس به درستی نمی داند که در این روز دردناک؛ چه بر سر فرماندهان قرارگاه نصرت آمد. شاهدان می‌گفتند که هلی‌ کوپترهای عراقی در فاصله کمی از قرارگاه به زمین نشسته‌اند و هاشمی و همراهانش سراسیمه از قرارگاه خارج شده و در نیزارها پناه گرفتند و دیگر هیچ خبری از آن ها نشد. 🔺پس از آن؛ جستجوی دامنه‌داری برای یافتن او و افرادش آغاز شد اما به نتیجه ای نرسید. از طرف دیگر؛ بیم آن می‌رفت که افشای ناپدید شدن یک فرمانده عالی رتبه سپاه؛ جان او را که احتمالا به اسارت درآمده بود به خطر اندازد؛ لذا تا سال‌ها پس از پایان جنگ؛ نام علی هاشمی کمتر برده می‌شد. پس از سقوط صدام هم خبری از سرنوشت فرمانده سپاه ششم به دست نیامد. ⏳در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹؛ خبر کشف پیکر شهید علی هاشمی اعلام شد و مادر صبور او پس از ۲۲ سال انتظار؛ توانست بقایای پیکر فرزند خود را در آغوش کشد. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
بر گُرده‌ سیاره‌ای كوچک؛ در دلِ آسمان لایتناهی؛ زمین را جاذبه‌‌‌ٔ عشق در مدارِ شمس نگاه داشته است و ما را نماز. اما نماز هم نمازی است که مجاهدِ راهِ خدا در جبهه می‌خواند ... کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـــ و بَـعْد از سیم خاردار دشْمَنــــْ 🥀 سلام‌ بـــَر‌ شُهَـدآ ... ✋💔 🌷 📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۳ 📍محل شهادت: شلمچه _ عملیات کربلای ۵ 🔹سن شهادت: ۱۶ ســـال یه سلام از راه دور به حضرت عشق ...❤️ به نیابت از شهید غلامرضا بازاری اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْـنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْـنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | حسینیه جماران _ در محضر حضرت امام روح الله(قدس الله نفسه الزکیه) 🎙 حاج صادق آهنگران 🕌 من قهرمان کربلای این زمانم ... 🗓 ۱۳ فروردین ۱۳۶۰ کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
به حیــرتیم که ای خـاک پیر با برکت چقدر از دلِ سنگت جوان در آوردیـم 🔹به مناسبت بزرگداشت یاد و خاطره شهید تازه تفحص شده؛ مراسم پر فیض دعای کمیل برگزار می گردد. 🎙با نوای گرم و دلنشین مداح اهل بیت شیخ دانیال شادور 📅 زمان: پنج شنبه(فرداشب) مورخ ۱۴۰۳/۰۲/۲۰ بعد از نماز مغرب و عشا 🕌 کوی فاطمیه(یوسفی) خیابان شهید حیاتی مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کانال ما را با دوستان خود اشتراک بگذارید. 👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra ┈••❈✿🌹🔷🌹✿❈••┈ ❇️ هدیه به ارواح طیبه شهدای هشت سال دفاع مقدس؛ به ویژه شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهواز؛ صلواتی را هدیه بفرمایید. 🔰امور شهدا پایگاه شهید سید مصطفی خمینی(ره)_مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
کـاش ... گناهان ما هم مثلِ گناهان شهدا ترک نماز شب و دیر‌شدنِ نماز اول‌ وقت بود ... کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | فرازی از سخنرانی سردار شهید علی هاشمی فرمانده دلاور ؛ مستقر در منطقه عملیاتی در جمع رزمنده ها و فرماندهان یگان ها 🌴 ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ _ سالــروز کشف پیکر پاک و مطهـــر کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
✍️فرازی از وصیت نامه خداوندا از اینکه به من لیاقت فرمودی که خونم به زمین ریخته شود نمی دانم شکر آن را به جا آورده ام یا نه. خدایا از اینکه در رختخواب ذلت نمردم خیلی شکرگزارم. بنده حقیر کوچکتر از آن هستم که وصیتی داشته باشم ولی به خاطر این که ما که می رویم و شماها عقیده و هدف ما را بدانید و آن را ادامه دهید این چند کلام را می نویسم. ای امت؛ سیل خروشانی که هرگونه ذلت و خواری را با خود می برید و در لجن زارها می سپارید؛ مبادا امام تنها بماند؛ هرچند که این منافقان و ضد انقلاب ها؛ این آرزو را دارند ولی شما این آرزویشان را با جسدهایشان به گور بفرستید. شما امت شهید پرور؛ اسطوره صبر و ایستادگی هستید؛ مبادا کاری کنید که در چشم دشمنان؛ خود را ضعیف نشان دهید. ای امت شهید پرور ایران؛ ما رفتیم؛ ولی مسئولیتش را بر دوش یک به یک شما گذاشتیم و آن رسوایی منافقین است و حفاظت از خون شهدا. شما همیشه خون ما را زنده نگه دارید تا اسلام زنده بماند. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
چ تیپ قشنگی چ لباس خوشکلی؛ بوی مردونگی و صلابت و غیرتش هنوز هم از عکسش به مشام می رسد ... 📷 ماووت _ عملیات بیت المقدس ۲ سال ۱۳۶۶ _ استقرار رزمندگان در ارتفاعات فتح شده گرده رش عکاس: حاجی محمودیانی کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
صبـح ‌آمده تا باز کنی پنجره‌ها را از کوچه ببینم قَمَرین‌؛ روی‌ شما را پلکی بزن از دور که چشمان قشنگت تأویل کند فَلسفه‌ی شَمس‌ و ضحی را ... کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 🎞 ببینید | موشن گرافی رزمنده‌ دلاوری که با پای بسته؛ جان ده‌ها رزمنده را نجات داد. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
... 🌿 سردار جنوب؛ فاتح خیبر؛ بدر؛ شلمچه و اروند ... 🔴 سقوط سنگین جزایر 🎙به روایت 👇 1⃣ بخش اول 🔺آنروز حدود ساعت ۱۰ صبح بود که همراه ؛ رئیس ستاد سپاه ششم و علی هاشمی فرمانده سپاه ششم در جزیره مجنون در قرارگاه فرماندهی نشسته بودم و در مورد وضعیت جزایر بحث می‌کردیم. 🔺علی هاشمی که انگار در این دنیا نیست می‌گفت من جزیره را بزرگ کردم و به راحتی آن را رها نمی‌کنم. او درست می‌گفت. من شهادت می‌دهم که حاج علی از سال ۶۲ _ ۶۱ وجب به وجب این جزیره را همراه نیروهایش شناسایی می‌کرد و بهترین عملیات سپاه را در اواخر سال ۱۳۶۲ راه‌اندازی کرد. قول و قرارهایی که با علی هاشمی گذاشتیم 🔺از زحمات با اخلاص حاج علی هاشمی همین بس که فرماندهی آنوقت کل سپاه می‌گوید مدیون فعالیت‌های سردار علی هاشمی است. به قول آقا محسن؛ علی هاشمی اولین سپهبد سپاه بود که فرمانده سپاه ششم شد؛ ولی آن موقع ما درجه و مدارج نظامی نداشتیم. 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ♦️۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ _ کشف پیکر ؛ فرمانده سپاه ششم و 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🌷 چهارم تیر ماه ۱۳۶۷ _ سالروز شهادت سردار هور؛ شهیدعلی هاشمی کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
... 🔴 سقوط سنگین جزایر 🎙 به روایت 👇 2⃣ بخش دوم 🔺از اواخر سال ۱۳۶۶؛ وضعیت جنگ عوض شد و تمام دنیا علناً به کمک صدام آمدند و هر کس سعی می‌کرد بخشی از نیازمندی‌های عراق را برطرف کند. برخی کشورها نیروی انسانی او را تأمین می‌کردند. برخی هواپیماهای جنگی؛ برخی سلاح‌های شیمیایی؛ برخی اطلاعات منطقه ایران و ... 🔺صدام در اوج حمایت‌‌های زورمداران دنیا از اسفند ماه ۶۶؛ شروع به تهاجمات سنگین خود تحت عنوان دفاع متحرک نمود. عراقی‌ها در گام اول با همکاری مستقیم هوایی آمریکا‌‌یی‌ها توانستند در عرض چند ساعت شهر بندری فاو را اِشغال کرده و در دنیا؛ غوغای تبلیغاتی راه انداختند. در قرارگاه وقتی با حضور فرماندهی کل سپاه جلسه برگزار شد او ضمن هشدار در مورد حرکت بعدی عراق گفت: آن ها در گام بعدی حتماً به سراغ شلمچه خواهند آمد. 🔺در آن ایام سعی کردم به لحاظ مسئولیتم تمام یگان‌ها را سرکشی نموده و آن ها را جهت یک درگیری تمام عیار آماده نمایم. متأسفانه عراق آنقدر در محور شلمچه جلو آمد که نتوانستیم مانع سرعت آن‌ها شویم. پس از شلمچه همه می‌دانستیم مقصد بعدی عراق در جبهه جنوب؛ تصرف جزایر مجنون است. 🔺با فرماندهی کل سپاه چندین بار به قرارگاه؛ سپاه ششم که معروف به قرارگاه خاتم چهار بود رفتم و با علی هاشمی جلسه داشتیم. آقا محسن تأکید داشت هر کاری کردید باید مانع از سقوط جزایر شوید. علی هاشمی وقتی بحث سقوط جزایر را از زبان آقا محسن شنید، گفت این بچه‌هایی که الان در جای جای جزایر دارند نفس می‌کشند؛ نمی‌توانند بگذارند عراق به راحتی جزایر را بگیرد. 🔺علی هاشمی بلافاصله در ارتباطی که با استانداردی خوزستان و مدیران آن برقرار کرد؛ آن ها را به همراه نماینده امام در استان خوزستان به قرارگاه آورد و موقعیت حساس منطقه را برایشان توضیح داد. هر روز که به ۱۳۶۷/۰۴/۰۴ نزدیک می‌شدیم دغدغه‌های علی هاشمی بیشتر می‌شد او به ندرت به اهواز می‌آید. تمام فکر و دغدغه ذهنی‌اش شده بود جزایر. گاهی اوقات که با او تلفنی حرف می‌زدم و از اوضاع سئوال می‌‌کردم می‌گفت: حاج احمد مثل کوه ایستاده‌ایم. 🔺علی امید داشت با حمایت‌های مدیریت‌های اجرایی استان و تهران بتواند جلوی چکمه‌پوشان تقویت شده بعثی را بگیرد. عاقبت به آن لحظه‌ای که همیشه در خاطرم از او فراری بودم مبتلا شدم و شمارش معکوس از دست دادن برادری رشید را با گوش دلم شنیدم. 🔺روز ۱۳۶۷/۰۴/۰۴ ساعت ۸ صبح راهی جزیره شدم و همراه برادر علی اصغر گرجی‌زاده رئیس ستاد سپاه ششم و علی هاشمی و مسئولین اطلاعات مشغول بررسی اوضاع جزیره شدم. علی می‌گفت عراق از امروز صبح شروع به ریختن آتش روی نقطه نقطه جزیره کرده و در بسیاری از حملات توپخانه‌ای از گلوله‌های شیمیایی استفاده کرده است. 🔺؛ جانشین وی در گزارشش اشاره داشت که بسیاری از بچه‌های خط مقدم در اثر استنشاق گاز شیمیایی زمین‌گیر شده‌اند و حتی نمی‌توانیم آن ها را به عقب منتقل کنیم. او در حالی که به شدت عصبی بود می‌گفت حاج احمد؛ بعضی از توپ‌‌چی‌های ما با شلیک اولین گلوله در اثر تنفس گاز سیانور در جا به شهادت رسیدند. اوضاع جزیره بیش از حد بحرانی بود و هر لحظه منتظر بروز حادثه‌ای بزرگ و تلخ بودیم. علی هاشمی در هر نوبت که صحبت می‌کرد می‌گفت خیالتان را راحت کنم تا جزیره هست؛ من هستم و عراق مگر از روی جسد من رد شود و آن را بگیرد. 🔺من وسط حرف او آمدم و گفتم نه خیر این طور نیست؛ شما باید عقب بیایید چون وضع اصلاً عادی نیست با بسیاری از یگان‌های مستقر در خط مقدم صحبت کردم که هیچ کدام امیدی به روند اوضاع نداشتند. هر چه می‌شنیدم اخبار نگران‌ کننده بود. ساعت ۱۰ صبح بود که برادر با من تماس گرفت و گفت: حاج احمد دارم محاصره می‌شوم به داد من برس؛ من هیچیک را ندارم. به علی هاشمی گفتم: ظاهراً ‌هر لحظه وضع بدتر می‌شود. من می‌روم کمک برادر قربانی و بر می‌گردم؛ تو هم مراقب مسائل و جزئیات خط باش و وقتی تأکید کردم علی جان اوضاع دارد نگران‌ کننده می‌شود؛ او با آرامشی همراه با طمئنینه گفت: ای بابا حاج احمد حالا کجا تا خرابی اوضاع! و افزود که فعلاً که الحمدالله خبری نیست. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
... 🔴 سقوط سنگین جزایر 🎙به روایت 👇 3⃣ بخش سوم(پایانی) 🔺از این برخورد علی نگرانیم بیشتر شد. گفتم: علی جان خبری نیست یعنی چه؟ حتماً عراق باید بیاید تا دم در سنگر شما که اینجا را رها کنی و او باز با همان آرامش خاص خود گفت: حاج احمد نگران نباش مواظب هستم. بالاخره گفتم: علی جان من باید بروم سراغ مرتضی قربانی. فشار عراق روی یگان مرتضی خیلی زیاد است تو هم سریع جمع و جور کن بیا عقب. منتظرت هستم. 🔺از در سنگر فرماندهی بیرون آمدم و در محوطه قرارگاه؛ نگاهی به اطرافم کردم و رو به آسمان نمودم و گفتم: خدایا هر چه هست دست توست. سوار ماشین شدم و به راننده گفتم سریع برو طرف جاده قمر. برادر قربانی امانم نمی‌داد و مدام با بیسیم می‌گفت حاج احمد برس به دادم. وضع خوب نیست. برای چند لحظه از مقر فرماندهی قرارگاه دور نشده بودم و هنوز به تقاطع نرسیده بودم که هلکوپترهای عراقی را دیدم که بالای سر قرارگاه هستند؛ حدود ۷ هلی کوپتر بودند. 🔺برای چند لحظه گفتم: خدایا کمک؛ قرارگاه علی هاشمی را عراقی‌ها محاصره کردند. باز به خودم روحیه دادم نه. آن ها دارند گشت می‌زنند. از ماشین پیاده شدم؛ دیدم سربازی گفت: آقای غلامپور تلفن شما را کار دارد. در آنجا یک ماکس یک کاناله قرار داده بودیم جهت ارتباط تلفنی. تعجب کردم که چه کسی می‌دانست من دارم میایم اینجا. بلافاصله به طرف تلفن رفتم و گوشی را گرفتم و گفتم: بفرمایید. ناگهان صدای برادر گرجی (رئیس ستاد) در حالی که با صدای بلند حرف می‌زدم در جانم نشست: آقای غلامپور عراقی‌ها؛ عراقی‌ها؛ قرارگاه سقوط کرد. و مرتب سئوال می‌کردم: تو الان کجا هستی؟ سریع بگو چه شده؟ و او گفت بعد از این که شما رفتید بلافاصله عراقی‌ها هلی‌برن کردند و دقیقاً روی مقر قرارگاه فرود آمدند و الان دیگر قرارگاه سقوط کرده. داشتم صدای هلهله و سروصدای عراقی‌ها را می‌شنیدم که گوشی قطع شد. مجدداً بلافاصله قرارگاه علی هاشمی را گرفتم که کسی گوشی را برداشت و به جز صدای هلهله عراقی‌ها چیزی شنیده نمی‌شد که نشان می‌داد که قرارگاه سقوط کرده است. 🔺۵ دقیقه بعد مرتضی قربانی از راه رسید و در حالی که با سرو صورت خاکی و ناراحت بود گفت: خط ما سقوط کرد. به او گفتم: خدا بزرگ است؛ ناراحتی ندارد و بعد گفت خودم هم نزدیک بود اسیر شوم که گفتم حالا که نشدی آرامش داشته باش. با تلفن خبر سقوط قرارگاه را به آقا محسن دادم که احساس کردم پشت گوشی برای یک لحظه بهت وجودش را گرفت و پرسید: علی هاشمی چه شد؟ گفتم: هیچ خبری ندارم. و با لحن خاصی گفت: بالأخره اسیر شد؟ گفتم: معلوم نیست. و با همان ابهام توأم با ناراحتی پرسید: یعنی چه؟ بالأخره چه شد؟ من هم همه چیز را برایش توضیح دادم و گفتم دیگر نمی‌دانم بعد از تماس برادر گرجی‌زاده چه اتفاقی افتاده است. آیا علی توانسته خود را از مهلکه محاصره نجات بدهد یا خیر. آن روز؛ روز تلخ جزیره بود و من از فرط خستگی نای حرف زدن نداشتم. 🔺عراقی‌ها هم چهار نعل داشتند جلو می‌آمدند. به طوری که ساعت یک بعد از ظهر دیگر جزیره به صورت کامل سقوط کرد. غم از دست دادن جزیره یک طرف و غم علی هاشمی یک طرف. گروه‌های اطلاعات را فرستادم بروند تا شاید خبری بیاورند ولی خبری نبود. یک فروند هلی‌کوپتر فرستادیم شناسایی تا شاید خبری بیاورند باز هم هیچ خبری نشد. ولی تا سه روز؛ تلاش فراوان زمینی و هوایی هیچ خبری از علی نشد. ساعت ۳ عصر ۱۳۶۷/۰۷/۰۷ بود که آقا محسن تلفنی در حالی که ناراحت بود گفت: از برادرمان علی خبری نشد؟ جواب دادم آقا محسن متأسفانه نه. ولی خوب یادم هست که علی هاشمی در آخرین حرفی که در جلسه در قرارگاه در جزیره به من و فرماندهان زد این بود که عراق مگر از روی جسد من عبور کند که جزیره را بگیرد. و باز آقا محسن کوتاه سئوال کرد؛ یعنی؟!! گفتم: آری یعنی از هور به آسمان رفته است. و برای همین است که روز ۱۳۶۷/۰۴/۰۴ یادآور یکی از روزهای تلخ و پرخاطره زندگیم است که باور نمی‌کردم این گونه برادرم حاج علی هاشمی را از دست بدهم. حس غربتی؛ که از آن روز در فراق برادرم حاج علی هاشمی به جانم شعله کشید! فراقی که هنوز از آن می‌سوزم ... و ان‌شاءالله بهم لاحقون کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
📷👆 تصویر کمتر دیده شده از در حال صرف غذا با رزمندگانش ... ✍ پ.ن: فرماندهان نظامی ارتش‌های دنیا بدانند؛ فرماندهان ما اینگونه بودند؛ بی‌ هیچ تعلّق و منیّتی؛ ساده و بی‌آلایش ... فرمانده لشگر ۴۱ ثارالله کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 بشنوید | صوت مکالمه بیسیم سرلشگر در هدایت عملیات تیپ ۱۴ امام حسین(ع) 🗓تاریخ سند: ۱۳۶۱/۰۲/۲۰ 🔹عملیات: بیت‌ المقدس 📍محل سند: قرارگاه فتح کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
💕 🌷 🕊 سرباز ارتش ج.ا.ا که در خرمشهر و در ؛ شهد شیرین نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. ❤️ کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
خوشا آنانکه در این باغ؛ چون گل صبـــاحی چــند خنــدیـدند و رفتـنــد خوشا آنان که در میـــــزانِ وجــدان حساب خویش سنجیدند و رفتــند 🌷شهیدان والامقام 🌷 🌷 🌷 🌷(سالروز ولادت) 🔺این عکس در اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در کرمانشاه گرفته شده است. ✍ فرازی از وصیت نامه شهید مهدی نیاطبری: ای انسان چرا خود را به دشمن خدا سپردیم. این همه نیروی هدایت بیرونی درون عقل و هدایت و این همه نیروی هدایت بیرونی پیامبران و اهل بیت اطهار(ع) به ما داده؛ چرا به کمک این نیرو خود را نمی رسانیم و نجات نمی دهیم ای انسان مواظب خود باش. 🌹شهدای عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شرح حال شهدا را بخوانید. 🌸 امام خامنه‌ای مُدظله‌ العالی: من نمی دانم شماها این کتاب‌های شرح حال شهدا را می خوانید یا نه؛ من می خوانم و اشک می ریزم و استفاده می کنم. برای من حقیقتاً استفاده دارد. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
اول ‌قرار شد با هم سفر کنیم رفتن نصیب او شد و تمنا به من رسید ... در تصویر؛ یکی از بسیجیان بر اثر اصابت ترکش در منطقه‌ی مجروح شده و تلاش همرزمش برای زنده نگه داشتن او بی نتیجه مانده است. اردیبهشت مـــاه ۱۳۶۱ عملیات بیت المقدس عکاس : مهــرزاد ارشدی کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
طراح: محمدرضا دوست‌محمدی کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🗓 ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ _ شهادت رزمنده دفاع مقدس؛ 🌴عملیات بیت المقدس(آزادسازی خرمشهر) اَلا مــــادر بہ قـــربــــونِ جمــالِت رُخ چــون بدر و ابـرویِ کـــمانِت برو میــدان کــہ تـو نذرِ حسینی سـَروِ رعنای من؛ شیرم حلالت شب‌ها هر از گاهی که بیدار می شدم می‌دیدم زمزمه‌ای از داخل اتاق او به گوش می رسه؛ وقتی در رو آهسته باز می‌کردم می‌دیدم فرش رو کنار زده و روی خاک نشسته و گریه می‌کنه. می‌گفتم داوود جان تو این راه رو میری مدرسه و میای؛ آخه تو که گناهی نکردی چرا گریه می‌کنی؟ می‌گفت: مادر جان برای شما دعا می‌کنم. داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود؛ در زمان نوجوانی او شبی؛ خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی؛ به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید و به همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد. ۱۰ روز قبل از شهادتش تماس گرفت؛ بعد از شنیدن مژده فرزند دار شدنش گفت: اما من مژده بزرگتری برای شما دارم که ۱۰ روز دیگر موعدش فرا می‌رسه ... کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra