eitaa logo
شهدای شهرستان مبارکه
348 دنبال‌کننده
3هزار عکس
718 ویدیو
16 فایل
#این کانال جهت ترویج فرهنگ ایثار و شهادت ومعرفی شهدای شهرستان مبارکه ایجاد شده است ⚘️ شادی ارواح مطهر شهدا صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
به منظور تجلیل و تکريم از خانواده معظم شهدا صورت گرفت دیدار با خانواده شهيد والامقام غلامرضا بهرامی فرزند مرحوم حیدر در کرکوند در این دیدار که با حضور امام جمعه محترم شهر کرکوند خادمیاران کانون خدمت ایثار و شهادت، خادمیاران کانون خدمت خورشید هشتم‌ و نماینده بنياد شهید شهرستان مبارکه همراه با صلوات خاصه امام رئوف ثامن الائمه امام رضا(ع )انجام گرفت از مقام شامخ شهید و شهادت تجليل بعمل آمد. پنجشنبه ۲ ،اسفند ۱۴۰۳ @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad به معروف و نهی از منکر 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه کانون وابستگان و بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت شهرستان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه # دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
🔹تلاوت نور به ارواح مطهر،روح ملکوتی امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، شهدای مقاومت، شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدای گمنام، شهدای مدافع حرم، شهدای امنیت، شهدای مظلوم محورمقاومت، و شهدای اولین هفته، اسفند شهرستان مبارکه شهيدان: بهروز اسعدی عباس اکبری ولی اله حسین زاده محمد بخشیان ایاز اله شفیع زاده سعید نصوحی مهندس رضا نصوحی حاج اسماعیل بهرامی بخشعلی باقری حبیب اله جعفر زاده حمیدرضا اسلامی فر ناصر علیجانی امیر قلی ابراهیمی بهرام شفیعی صفر علی اسماعیلی مجید بخشیان نیاز علی سبزه علی اصغر نصیری مهدی توکلی 🌹🌹🌹 🔹 قاری قرآن جناب آقای حاج حسين پیراکه 🔹 صفحه‌ ۱۹۳، سوره مبارکه توبه، آیه ۳۲ 🔹 زمان جمعه ۲،اسفند ۱۴۰۳، سی دقیقه قبل از شروع خطبه های عبادی سياسی نماز جمعه 🔹 مکان‌ مصلای نماز جمعه مسجد جامع مبارکه @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا دوستانی دارد که اسمشان‌ را نمی‌دانیم... دختر بچه ای که با کمک نگهبان بیمارستان به پدرش که نفسش بند آمده‌ نجات‌ پيدا میکنه
📸تصویری دیده نشده از شهید نصرالله و شهید سلیمانی ☑️ کانال شهدای شهرستان مبارکه
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اعزام به جبهه همراه با گریه و زاری و التماس، (نجف‌آباد )مراقب باشیم اگر امنیت داریم مدیون هم هستیم شهدای شهرستان مبارکه
فرازی از وصیتنامه شهید ✍ در کمال هوشیاری و علاقه و با بینش کافی راه خود را که جواب مثبت به ندای هل من ناصر ینصرنی امام حسین(ع) است انتخاب و با خدای خود عهد بسته ام تا آخر عمر در این راه که راهنمای آن امام بزرگوار حضرت امام خمینی است باقی بمانم، و از شما می خواهم رهنمودها و فرامین امام را در تمام ابعاد زندگی نصب العین خود قرار داده و به هيچ وچه کوچکترین انحرافی از خط راستین امام که همان خط ولايت فقيه است بر ندارید که خیانت به خون پاک شهدای اسلام است و خسارت دنیا و آخرت را بدنبال خواهد داشت و بدانید به سرنوشت شومی گرفتار خواهد شد. 🔹سردار شهید حاج رضا نصوحی فرزند مرحوم عباسعلی ✅ ولادت:۲۵ مرداد ۱۳۳۴ شهرستان مبارکه دهنو 🌹 شهادت:۴ اسفند ۱۳۶۲ منطقه عملیاتی جنوب کشور 🌹روحش شاد و راهش مستدام باد @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad به معروف و نهی از منکر 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه کانون وابستگان و بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت شهرستان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه # دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
خاطرات اسارت خود نوشت جانباز و آزاده سرافراز محمد علی نوریان قسمت ۱۸۲ 🌾 آقا افسر بازجو یه موقع از من سوال کرد شما در خط مقدم خودتون با عراقی‌ها هم درگیری داشتید؟؟ این سوال رو درست جواب دادم..گفتم نه اصلاً و ابدا ..آخه دیدم اگه بخوام دروغ بگم سریع از یگانهاشون اطلاعات میگیره و متوجه میشه که دروغ گفتم🥴 یه موقع باز سوال کرد با کُردها چی ؟؟ گروهک های کومله و دمکرات ؟؟ باز درجوابش دروغ گفتم...گفتم بله چند شب پیش باهاشون درگیر شدیم ...گفت خُب چی شد؟؟باز دروغ گفتم....گفتم زدیم پدرشون رو درآوردیم ..گفت یعنی چی ؟؟؟ گفتم تمامشون کشته و زخمی شدند و فرار کردند😂 افسر بازجو بدبخت بیچاره توی کف من مانده بود ..می‌دید هرسوالی که میکنه من بدون اینکه تُپُق بزنم سریع جواب میدم البته همش کار خدا بود❤️ یه وقت سوال کرد تو احمد کاظمی رو میشناسی ؟؟ این سوال رو درست جواب دادم گفتم بله میشناسم فرمانده لشگر نجف هستش..گفت تو از کجا میشناسیش و میدونی فرمانده لشگر نجف هست؟؟ گفتم نجف آبادی هست همشهری منه و مردم میگند فرمانده لشگر نجف هست🥴 گفت تو تا بحال اونو دیدی ؟؟ گفتم بله یکی دوبار که اومده بود نجف آباد دیدمش..گفت احمدکاظمی آدم ترسو هست یا نترسه ؟؟ اینو درست جواب دادم ...گفتم آدم نترسی هست ..گفت تو از کجا میدونی که نترسه؟؟ باز دروغ گفتم...گفتم هروقت میاد نجف آباد مردم سردست بلندش می‌کنند رو سَرش گل می‌ریزند و جلوش گوسفند و گاو میکُشند و خیییلی دوستش دارند😊 گفت جدی میگی؟؟ گفتم بخدا جدی میگم !! گفت اونوقت اینها نشانه نترسی هست ؟؟ گفتم خُب آره دیگه😂 یه وقت گفت احمدکاظمی قیافه اش چه شکلیه؟؟ یه وقت پیش خودم گفتم ایی بابا عجب شد ..حالا این سوالو چه دروغی سرهم‌بندی کنم بگم !!! گفتم قدش بلنده ..و ریش هاش هم بلنده !!! گفت رنگ موهاش چه رنگه ؟؟؟ گفتم نه سیاهه و نه زرده ..گفت یعنی رنگ گندمی هستش ؟؟گفتم آره . آره همین رنگه😂🙃 ( البته در طول مدت ۵۰ ماه حضور من در جبهه من دو مرتبه از حاج احمد تشویقی دریافت کرده بودم یکی درخط پدافندی فاو سال ۶۴ و یکی هم یک روز قبل از اسارت سال ۶۶ ) ادامه دارد... شهدای شهرستان مبارکه
خاطرات اسارت خود نوشت جانباز و آزاده سرافراز محمد علی نوریان قسمت ۱۸۳ 🌻 آقا در این سه مرحله بازجوی چیزی دندان گیر دست بازجوها نیومد و از آنجای که لطف خدا شامل حال من شد کوچکترین شکی نه نسبت به ماموریت من و مسئولیت من پیدا نکردند و واقعاً با حاضر جوابی و جواب‌های دروغ واقعاً باور کرده بودند که من اعزام اولی به جبهه جنگ هستم در بازجویی چهارم افسران باز جو دو نفر شدند یکی همین افسر با درجه سروان و دیگری که مافوق اش بود ظاهراً سرگرد بود که هردو بعثی بودند 🥴 حالا در بازجوی چهارم منو در اطاق دیگری بردند صبح اول وقت بود ..به من گفت محمدعلی بشین روی صندلی ..نشستم ..گفت محمدعلی میدونی امروز میخوام چکار کنم ؟؟ گفتم نه !! گفت تو در این چند روزه هرچه به ما گفتی ما تحقیق کردیم همه حرفهات دروغ بوده 🤥 حالا من میخوام تورو سوار هلیکوپتر کنم و از آن بالا بندازمت پائین🙃 من یه لحظه پیش خودم فکر کرد که این افسره داره زِر یا مفت ( حرف بی ربط ) میزنه و تاحالا هیچ دستگیرش نشده و میخواد منو بِترسونه 🥴 و من باید جواب درست ندهم و کاری کنم که واقعاً باور کنه من می‌ترسم..لطف خدا باز شامل حالم شد و به مغز و فکرم خطور کرد که شروع کنم گریه کنم و امان سوال کردن رو به این دو افسر بعثی ندهم 😂 آقا یه وقت به مترجم گفت دستهاشو از پشت به صندلی ببند و با یک پارچه چشمهاشم ببند ..حالا وقتی دست و چشمهامو بَست من با توکل به خدا و توسل به امام حسین شروع کردم گریه کردن😢 حالا گریه میکردمو ....نه اینجوریو... مثل مادر بچه مُرده زار میزدم و هِقو . هِق . گریه میکردم...افسر بازجو میگفت محمدعلی چرا گریه میکنی؟؟میگفتم من می‌ترسم 😂 میگفت از چی ؟ میگفتم شما می‌خواهید منو سوار هلیکوپتر کنید و از اون بالا بیندازید پائین...میگفت خُب سوالهای منو درست جواب بده تا کاری باهات نداشته باشم..باز من گریه میکردم و میگفتم بخدا من هرچه می‌دونستم راستشو به شما گفتم...آقا باور کنید من حدود نیم ساعت فقط گریه میکردم و شور میزدم😂 اصلا امان سوال کردن رو بهشون نمی‌دادم...اونم به ترس من میخندید یعنی واقعاً باورش شده بود طرف مقابلش یه بچه ترسو و اعزام اولی به جبهه جنگ هست🥴 ادامه دارد... شهدای شهرستان مبارکه
12.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تشییع سید مقاومت 💔💔🖤🖤 روحش با شهدای کربلا محشور باشد ان شاءالله، یادش گرامی و راهش پر رهرو شهدای شهرستان مبارکه
41.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفتار یک بسیجی! از میدان نبرد تا بند زندان... شهید شدن شهید بودن است # شهید دفاع_مقدس شهدای شهرستان مبارکه
خاطرات اسارت خود نوشت جانباز و آزاده سرافراز محمد علی نوریان قسمت ۱۸۴ آقایی که شما باشید حالا من فقط گریه میکردم و امان به بازجو نمی‌دادم که بخواد سوال کنه... چون دیدیم اینها دو نفر شدند و اگه من سوال اولی رو جواب بدهم تا آخرشو باید جواب بدهم 😂 یه موقع افسر بازجو بهم گفت محمدعلی تو مَرد هستی..تو اومدی با ما بجنگی گریه نکن...منم میگفتم من می‌ترسم 🥴 اگه چاره ای داشت التماس میکرد که من گریه نکنم آخه از نظر خودش اسیر به این ترسویی و نفهمی تا بحال بازجوی نکرده بود😂 اما بدبخت فلک زده نمی‌دونست اینها همه اش نقشه و سیاه بازی منه..یه وقت گفت باشه دیگه گریه نکن کاری باهات ندارم ...به مترجم گفت دست و چشمهاشو باز کن...وقتی مترجم دست،و چشمهام رو باز کرد...همينجور که گریه کرده بودم آب دماغم تا روی چانه ام اومده بود 😂 با دستم آب دماغمو پاک کردم..اما هنوز یه ته گریه ای یواش داشتم ...یه وقت نگاه کردم دیدم یااااا ابوالفضل من با این گریه های الکی چقدر اشگ ریختم که هم اون پارچه درچشمم خیس شده بود هم جلوی پیراهن عربی ام😂 اینها همه اش لطف خدا بود به من که بهم حال گریه بده....آخه من توی دعاهای کمیل و توسل اینقدر گریه نمیکردم که اینجا گریه کردم🥴 حقیقتش حرف مرگ و شکنجه و زندگی بود ...حالا این دو افسر هم خیره . خیره . به من نگاه می‌کردند که من چقدر گریه کردم 😢 جالب‌تر این بود که من وقتی گریه هام تمام شد شروع کردم یه سِکسِکه کردن ..مثل بچه های خردسال که بعد از گریه هاشون از داخل یه صدای از دهانشون میاد بیرون😂 توی دلم خودم به خودم می‌خندیدم که عجب حُقه و کلک من گرفت و از خداوند تشکر میکردم که این حال رو به من داده بود ..آخه از بابت این سِکسِکه ها افسر باز جو صدرصد دیگه بهم اعتماد کرد که من واقعاً اعزام اولی هستم و میترسم🙃 ادامه دارد... شهدای شهرستان مبارکه
✅ توصیه پیامبر اکرم خاتم الانبیا حضرت محمد مصطفی(ص) به امیر المومنین علی(ع) 1️⃣ هرگاه دیدی مردم به فضایل و مستحبات می‎پردازند، تو به کامل کردن واجبات بپرداز؛ 2️⃣ هرگاه دیدی مردم سرگرم دنیایند، تو سرگرم آخرت شو؛ 3️⃣و هرگاه دیدی مردم به عیب‎های دیگران می‎پردازند، تو به عییب‎های خودت بپرداز؛ 4️⃣و هرگاه دیدی مردم به آراستن دنیا می‎پردازند، تو به زینت دادن آخرت بپرداز؛ 5️⃣و هرگاه دیدی مردمی به زیادی عمل می‎پردازند، تو به خالص کردن عمل بپرداز؛ 6️⃣و هرگاه دیدی مردم به خلق متوسل می‎شوند، تو به خالق متوسل شو؛ 📗المواعظ العدديّة ص293 شهدای شهرستان مبارکه