#سبک_زندگی_شهید_کاوه_17
#پارتی بازی نداشت
حسن عماد الاسلامی (برادر همسر شهید ) می گوید: تازه جزئ نیروهای کادر سپاه شده بودم . .....بعد مدتی رفتم تیپ ویژه #شهدا ، با خودم فکر کردم که #محمود مرا می فرستد تدارکات ، حکمم را نوشت گفت :« برو کارگزینی » وقتی حکم را خواندم دیدم نوشته بود " به واحد اطلاعات معرفی شود" . در بین نیروها تبعیض قائل نمی شد » و گفت " حسن تا می توانی اطراف من نیا ، و از من چیزی را نخواه ". آهی کشید و ادامه داد " از این گذشته وقتی هی بیای پیش من ، می ترسم نتونم از پی اون فرماندهی و مسئولیتی که #خدا و اهل بیت از خواسته اند یر بیام و در نهایت بین تو و بقیه نیروها تبعیض قائل بشم و ...." »
کانال شهدای شهرستان قاینات
@qaen1398
هر گاه شب جمعہ شهدا را یاد ڪردید
آنها شما را نزد اباعبدالله یاد مےڪنند .
#شهید_مهدی_زین_الدین
پنج شنبه و یاد #شهدا با صلوات بر محمد و آل محمد
کانال شهدای شهرستان قاینات
@qaen1398
هدایت شده از سنگرشهدا
#بیا_آقا_بدون_تو_هوا_نفس_گیره
صدای پای یار مهربان از ره میآید
سرآید غصهی هجران یاران ، مهدی آید
خدا داند که من جز آن صنم یاری ندارم
به غیر از انتظار وصل او کاری ندارم
خوشابحال #شهدا که به وصل او رسیدند.⚘
#شهید_جانباز🌷
#حاج_غلامحسین_مهدی_زاده
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#شهید_ناشنوا
#شهید_عبدالمطلب_اکبری
متولد شهرستان «خرم بید» استان #فارس روستای «شهید آباد»
ایشان زمان جنگ مکانیک بود .
ایشان بعد شهادت پسر عمویش، به نام غلامرضا اکبری ، با تعدادی از همرزمان شهید به زیارت گلزار #شهدا رفت و سر قبرپسرعمویش نشست ، بعد با زبون کرولالی خودش سعی کرد چیزی را حالی رفقایش کند .
رفقا گفتند: چی می گی بابا ؟!
مثل همیشه ، زیاد محلش نذاشتند. عبدالمطلب اما اصرار داشت که منظورش را به بچه ها بفهماند. اما چون فهمیدن اشاره ها و سر و صداهای #عبدالمطلب سخت بود ، بچه ها زیاد جدی نگرفتند. آخرش دید نمی فهمند ، بغل دست قبرِ غلامرضا ، روی خاک با انگشتش یه دونه چارچوب قبرکشید و رویش نوشت : #شهید_عبدالمطلب اکبری .
بعد به ما نگاه کرد گفت و با همان زبان گنگش گفت : نگاه کنید!
رفقا خندیدند، گفتند آره بابا ! نگهش داشتن واسه تو و... از این دست شوخی ها. واقعا کسی جدی اش نگرفت. می گویند ، عبدالمطلب که دید همه دارند می خندند، مثل همیشه ساکت شد و رفت توی لاک خودش. سرش را انداخت پائین . نگاهی به نوشته های خاکی اش انداخت و با دست پاکشان کرد.
می گویند، #عبدالمطلب ، فردای همان روز رفت به جبهه. حدود ده روز بعد هم جنازه اش برگشت. رفقا ، هیچ کدام در حال و هوایی نبودند که ده روز قبل را به خاطر بیاورند ، اما بعد از پایان مراسم خاکسپاری ، یواش یواش یادشان آمد. #عبدالمطلب را درست همان جایی دفن کرده بودند که ده روز پیش با انگشت نشان داده بود.
🇮🇷کانال شهدای شهرستان #قاین🇮🇷
@qaen1398
#شهید محمود کاوه
کم هستند انسانهایی که در راه خدا مالشان را نثار کنند وقلیل اند انسانهایی که در راه خدا جانفشانی کنند.ما انسانهای اهل زمین ما مادی پرستان و گیرافتاده های قفس نفسانی از خدا چه می خواهیم و این انسانهای آسمانی چه؟
اگر #خدا به ما یک کوه طلا بدهد می گویم این کم است و کوه دیگری طلب می کنیم و اگر کوه دوم را بدست آوریم باز می گوییم دشتی از طلا به ما بده و این خاصیت زیاده خواهی و جاه طلبی ما اهل دنیایی هاست.
شهوات، قدرت، شهرت و تجملات ما را چنان اسیر کمند خود کرده که از خدا و وصال او دور افتاده ایم.
این #شهدا با آنکه می توانستند در سایه آرامش دنیا و در کنار#خانواده زندگی کنند از همه چیز دست شستند و نغمه #عاشقانه سر دادند و به #یار پیوستند.
یاد و خاطرشان گرامی.
🇮🇷 کانال شهدای شهرستان قاین
@qaen1398
تو وصیتنامه ش نوشته بود:
اگر جنازه ام را که آوردند ، دست راستم
روی سینه ام بود منظورش این است
(بدین معناست) که من امام حسین
یا امام زمان را دیدهام و سلام هم
کردم و این آرزوی دیرینه ام براورده
شده است...
و پیکر مطهرش اینچنین بود که در عکس مشاهده مےکنید؛
بله... نوڪر رُخ ارباب، نبیند سخت است
اما شهید، نظر مےڪند به وجهُالله....
#شهید_حسینعلی_صالحی
#شهید_دفاع_مقدس
#معجزه
#شهدا
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄