🌴🌹🕊🌷🕊🌹🌴
#اخلاص_شهدا
#سردار_جاویدالاثر
#حاج_احمد_متوسلیان
پرستار به صورت رنگ پریده و لب های ترک خورده و مجروح #حاج_احمد نگاه کرد و بعد به پاهای زخمی اش و گفت :
#برادر اجازه بدهید داروی بی هوشی تزریق کنم ، این طوری کمتر درد می کشید .
#حاجی هم ناله ای کرد و گفت :
نه ، بی هوشم نکن ، دارویت را نگهدار برای آنهایی که زخم های عمیق تری دارند .
#یادش_گرامی
🌴🌹🕊🌷🕊🌹🌴
eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#از_شهدا_بیاموزیم
#زیارت_عاشورا
#شهید_والامقام
#حاج_یدالله_کلهر
سفارشش #نمازاول_وقت بود . بعد از نماز هم کار همیشگی اش خوندن #زیارت_عاشورا
حتی اگه #مهمونی بود یا کار داشت یا موقع #غذا بود تا #زیارت_عاشورا نمی خوند ، نمی اومد .
شب #عاشورا یا توی #مراسم دعا گریه هاش دیدنی بود . طوری #گریه می کرد که همه بدنش می لرزید .
تو عزای #امام_حسین_ع سیاه می پوشید و صف اول سینه می زد .
خیلیا عاشق #عزاداریش بودند ، وقت نوحه خوانی و عزاداری کارشون نشستن کنار#حاجی بود تا بلکه از حالت های معنویش تاثیر بگیرند...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
eitaa.com/shohadasafadasht
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#رفاقت_تا_شهادت
#شهدای_والامقام
#حاج_قاسم_سلیمانی
#حاج_حسین_پورجعفرے
روزی در منطقهای در سوریه #حاجی خواست با دوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود .
من #بلوکی را که سوراخی داشت بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین #استتار بشه.
همین که گذاشتمش بالا، تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر و صورت ما.
حاجی کمی فاصله گرفت. خواست دوباره با دوربین دید بزنه که این بار،
#گلولهای نشست کنار گوشش روی دیوار، خلاصه شناسایی به خیر گذشت.
بعد از شناسایی داخل خانهای شدیم برای #تجدیدوضو، احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست؛
به اصرار زیاد #حاجی رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم.
هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا #منفجر شد و حدود هفده تَن #شهید شدند.
بعد از این اتفاق حاجی به من گفت:
#حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم، اما حیف...
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهـشان_پر_رهرو
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#اخلاص_شهدا
#سردار_جاویدالاثر
#حاج_احمد_متوسلیان
پرستار به صورت رنگ پریده و لب های ترک خورده و مجروح #حاج_احمد نگاه کرد و بعد به پاهای زخمی اش و گفت :
#برادر اجازه بدهید داروی بی هوشی تزریق کنم ، این طوری کمتر درد می کشید .
#حاجی هم ناله ای کرد و گفت :
نه ، بی هوشم نکن ، دارویت را نگهدار برای آنهایی که زخم های عمیق تری دارند .
#ایثار
#مردان_بی_ادعا
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#رفاقت_تا_شهادت
#شهدای_والامقام
#حاج_قاسم_سلیمانی
#حاج_حسین_پورجعفرے
روزی در منطقهای در سوریه #حاجی خواست با دوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود .
من #بلوکی را که سوراخی داشت بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین #استتار بشه.
همین که گذاشتمش بالا، تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر و صورت ما.
حاجی کمی فاصله گرفت. خواست دوباره با دوربین دید بزنه که این بار،
#گلولهای نشست کنار گوشش روی دیوار، خلاصه شناسایی به خیر گذشت.
بعد از شناسایی داخل خانهای شدیم برای #تجدیدوضو، احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست؛
به اصرار زیاد #حاجی رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم.
هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا #منفجر شد و حدود هفده تَن #شهید شدند.
بعداز این اتفاق حاجی به من گفت:
#حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم، اما حیف...
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهـشان_پر_رهرو
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌷🕊💐🌹💐🕊🌷
#خاطرات_شهدا
#نمایندگی_مجلس
#سردار_شهید
#محمد_ابراهیم_همت
#حاجے خیلی به بسیجےها علاقه داشت.
وقتی یکی از #نمایندگان مجلس پیش او آمد و گفت شنیدیم می خواهی نماینده بشوی،گفت :
نه من هرگز همچین فکری نکرده ام.
بنده یک #بسیجی هستم و اگر #مسئولین اجازه می دادند و #فرماندهی را از دوش من بر می داشتند، من به عنوان یک #بسیجی می رفتم توی #سنگرها.
نماینده گفت : خب اینجا هم در #مجلس به تو احتیاج داریم.
اما #حاجی جواب داد: من دراین #بیابانها_و_جبهه ها انسی پیدا کرده ام که به هیچ وجه حاضر نخواهم شد آنجا را ترک کنم، بیایم نماینده شوم.
سه ماه بعد هم #شهید شد.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
🥀🕊🌷🌹🌷🕊🥀
#شهیدانه
#مقاومت
#ایستادگی
این عکس ، ﺁﺩﻡ را #خجالت زده میکند ، یکی از #حزن انگیزترین و در عین حال حماسی ترین لحظات فکه ، ماجرای #گردان حنظله است .
300 تن از رزمندگان این #گردان درون یکی از #کانالها به محاصرهی نیروهای عراقی در میآیند ، آنها چند روز و صرفا با تکیه بر #ایمان سرشار خود به #مبارزه ادامه میدهند و به مرور #همگی توسط آتش دشمن و با #عطش مفرط به #شهادت میﺭﺳﻨﺪ .
ساعتهای آخر #مقاومت بچهها در کانال، بیسیمچی #گردان حنظله #حاج_همت را خواست ، #حاجی آمد پای بیسیم و گوشی را به دست گرفت.
صدای #ضعیف و پر از خش خش را از آن سوی #خط شنیدم که می گوید :
#احمد رفت ، #حسین هم رفت ، باطری بیسیم دارد #تمام میشود ، بعثیها عن قریب میآیند تا ما را #خلاص کنند ، من هم #خداحافظی می کنم .
#حاج_همت که قادر به محاصرهی تیپهای تازه نفس دشمن نبود ، همان طور که به #پهنای صورت #اشک می ریخت ، گفت :
بیسیم را قطع نکن... حرف بزن، هر چی دوست داری بگو، اما تماس خودت را قطع نکن ، صدای بیسیمچی را شنیدم که میگفت :
سلام ما را به امام برسانید، از قول ما به امام بگویید: همانطور که فرموده بودید حسینوار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم .
#ولایت_مداری
📚 #کتاب_خاطرات_دردناک
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#اخلاص_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#حاج_احمد_متوسلیان
پرستار به صورت رنگ پریده و لبهای ترکخورده و مجروح و به پاهای زخمی #حاج_احمد نگاه کرد و گفت:
#برادر اجازه بدهید داروی بیهوشی تزریق کنم، این طوری کمتر درد میکشید.
#حاجی هم نالهای کرد و گفت:
نه، بیهوشم نکن، دارویت را نگهدار برای آنهایی که زخمهای عمیقتری دارند.
#ایثار
#مردان_بی_ادعا
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌴🌹🕊🌷🕊🌹🌴
#خاطرات_شـهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#محسن_وزوایی
او همیشه قبل از نماز در آینه خود را می نگریست و محاسنش را شانه می کرد، این بار برای مدتی در آینه خیره شد و گفت:
داداشی رفتنی شدم، یقین دارم ساعتهای آخره ...
اینو که گفت پشتم تیر کشید، مطمئن بودم که این پیشبینیهای محسن درست از آب در می آید،
#حاج_احمد_متوسلیان بیسیم زد و گفت برید کمک عباس شعف، اوضاعش بی ریخته.
کار آنقدر سخت شده بود که در نهایت #حاج_احمد مجبور شده بود #محسن_وزوایی علمدار رشید خود را برای حل مشکل گردان میثم که نیروهای آن از همه سو زیر آتش شدید توپخانه قرار گرفته بودند روانه خط مقدم کند.
با روشن شدن هوا، اوضاع منطقه بسیار خطرناک تر از ساعت های اولیه حمله شد، چرا که هواپیما های دشمن بر فراز غرب کارون و سرپل تصرف شده توسط تیپ 27 محمد رسول الله به پرواز در آمده بودند و نیروهای در حال تردد را بمباران می کردند
#محسن همچنان برای رهایی گردان میثم در تلاش بود که گلوله توپی در کنار او منفجر شد.
یکی از نیروهای پیام تیپ 27 می گوید: «از پشت بیسیم شنیدیم عباس شعف فرمانده گردان میثم می خواهد با #حاج_احمد صحبت کند».
#حاج_همت گفت: « #احمد سرش شلوغ است کارت را به من بگو»، عباس شعف گفت: «نه! باید مطلب را به خود حاجی منتقل کنم».
همین موقع #حاج_احمد گوشی بیسیم را از #همت گرفت.
صدای شعف را شنیدم که می گفت: «حاجی ... آتیش سنگینه ... آقا #محسن ...» صدای گریهاش بلند شد و دیگر نتوانست حرف بزند.
دیدم توی صورت سبزه #حاج_احمد موجی از خون دویده است. گوشی بیسیم را توی مشت خود فشرد. چشمان #حاجی به اشک نشست یک نفس عمیق کشید و زیر لب گفت: « #محسن، خوشا به سعادتت! »
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌷🕊💐🌹💐🕊🌷
#خاطرات_شهدا
#نمایندگی_مجلس
#سردار_شهید
#محمد_ابراهیم_همت
#حاجے خیلی به بسیجےها علاقه داشت.
وقتی یکی از #نمایندگان مجلس پیش او آمد و گفت شنیدیم می خواهی نماینده بشوی، گفت:
نه من هرگز همچین فکری نکردهام.
بنده یک #بسیجی هستم و اگر #مسئولین اجازه می دادند و #فرماندهی را از دوش من بر می داشتند، من به عنوان یک #بسیجی می رفتم توی #سنگرها.
نماینده گفت: خب اینجا هم در #مجلس به تو احتیاج داریم.
اما #حاجی جواب داد: من دراین #بیابانها_و_جبههها انسی پیدا کردهام که به هیچوجه حاضر نخواهم شد آنجا را ترک کنم، بیایم نماینده شوم.
سه ماه بعد هم #شهید شد.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
🥀🕊🌷🌹🌷🕊🥀
#شهیدانه
#مقاومت
#ایستادگی
این عکس، ﺁﺩﻡ را #خجالت زده میکند، یکی از #حزنانگیزترین و در عین حال حماسیترین لحظات فکه، ماجرای #گردان حنظله است.
300 تن از رزمندگان این #گردان درون یکی از #کانالها به محاصرهی نیروهای عراقی در میآیند، آنها چند روز و صرفا با تکیه بر #ایمان سرشار خود به #مبارزه ادامه میدهند و به مرور #همگی توسط آتش دشمن و با #عطش مفرط به #شهادت میﺭﺳﻨﺪ.
ساعتهای آخر #مقاومت بچهها در کانال، بیسیمچی #گردان حنظله #حاج_همت را خواست، #حاجی آمد پای بیسیم و گوشی را به دست گرفت.
صدای #ضعیف و پر از خش خش را از آن سوی #خط شنیدم که می گوید:
#احمد رفت، #حسین هم رفت، باطری بیسیم دارد #تمام میشود، بعثیها عن قریب میآیند تا ما را #خلاص کنند، من هم #خداحافظی می کنم.
#حاج_همت که قادر به محاصرهی تیپهای تازه نفس دشمن نبود، همانطور که به #پهنای صورت #اشک می ریخت، گفت:
بیسیم را قطع نکن... حرف بزن، هر چی دوست داری بگو، اما تماس خودت را قطع نکن، صدای بیسیمچی را شنیدم که میگفت:
سلام ما را به امام برسانید، از قول ما به امام بگویید: همانطور که فرموده بودید حسینوار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم.
#ولایت_مداری
📚 #کتاب_خاطرات_دردناک
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#اخلاص_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#حاج_احمد_متوسلیان
پرستار به صورت رنگ پریده و لبهای ترکخورده و مجروح و به پاهای زخمی #حاج_احمد نگاه کرد و گفت:
#برادر اجازه بدهید داروی بیهوشی تزریق کنم، این طوری کمتر درد میکشید.
#حاجی هم نالهای کرد و گفت:
نه، بیهوشم نکن، دارویت را نگهدار برای آنهایی که زخمهای عمیقتری دارند.
#ایثار
#مردان_بی_ادعا
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht