eitaa logo
شهدا و ایثارگران صفادشت
217 دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
9 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadasafadasht ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 عصر روز چهارشنبه سوم اسفند ۱۳۶۲ دشت محوطۀ قرارگاه فرعی فتح ساعاتی پیش از «عملیات خیبر» 🌷 برای ادای عصر، آمادۀ گرفتن شده است. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹❤️🇮🇷❤️🌹 (ع) راوی: 🔸 دستور بود که مرتضی با گردانش به عقب برگرده. من رفتم که به این دستور رو برسونم. وقتی را دیدم داخل یک سنگر حفره روباهی بود و زانویش را با سیم محکم بسته بود. گفتم پاهات برای چی بستی؟!! گفت: یعنی این که نشسته‌ام. یعنی این که من اینجا هستم، تا زنده هستم، اینجا هستم. به مرتضی گفتم: . گفت: دستور امام (ره) این است که . پس حکم ولی، بالاتر از حکم فرمانده است، می دونم فرمانده درست می گه اما تا این اینجا هستند من هم اینجام و از این جا تکان نمی خورم هر وقت نیروهای من عقب آمدند من هم پنجاه متر عقب می آیم. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹❤️🇮🇷❤️🌹 ✅ برای شناسایی و انجام عملیات خیبر خیلی تلاش کرد و نوریان فرمانده گردان تخریب بود. شهید نوریان اصرار داشت که عباس جلو نرود و کنار دستش باشد. او می‌دانست او چه گوهری است. حاج عبدالله در وصف این شهید می‌گفت: عباس معاون و کمک کار ما بود. برای پیش من آمد و خیلی اصرار کرد و گفت: "برادر عبدالله اگر بگویی نرو نمی‌روم .اما این بار به من اجازه بده و بعد هر کجا گفتی می‌روم و این گونه من راضی شدم". او با اولین گردانهای تیپ سیدالشهداء علیه السلام وارد جزیره مجنون شد و در نبرد سختی با دشمن در تاریخ 8 اسفند 62 به رسید. روحش شاد و با سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین عليه السّلام محشور باد. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
جانشین لشگر10 سردارحاج داوود فرخزاد مجنون کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🍃✨🌹🍃✨ 🍃✨🌹 فرمانده لشگر10سیدالشهداء(ع) ✍️ راوی: آتش از زمین و آسمون می‌بارید. از همه بدتر گلوله های کاتیوشا دشمن بود که پد شرقی جزیره حنوبی رو شخم می‌زد و بچه ها مثل گل پر پر می‌شدند و روی زمین می‌ریختند. هواپیماهای ملخی دشمن هم از بالای سر در ارتفاع پائین مانور می‌دادند و با مسلسل هاشون تلفات می‌گرفتند. توی این غوغا دیدم (ع) با موتور سر و کله‌اش پیدا شد. سر و صورتش رو خاک پوشانده بود و ریش های بلندش هم از عرق صورتش با خاک ها گل شده بود. داوود فرخزاد موتور رو هدایت می‌کرد و حاج کاظم هم پشتش نشسته بود و بی مهابا روی جاده حرکت می‌کردند و به بچه ها روحیه می‌دادن و اونها رو تشویق به مقاومت می‌کردند. بچه ها به شهید رستگار التماس می‌کردند که حاجی تو رو خدا عقب برو و از حاج داوود فرخزاد می‌خواستند که حاجی رو عقب ببره اما می‌گفت من باید کنار بچه هام باشم. عجب روزهای سختی بود روزهای عملیات خیبر... 🍃✨🌹🍃✨🍃 کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹❤️🇮🇷❤️🌹 روزهای حضور حاج کاظم و بچه هاش توی جزیره چهل و یکسال سال پیش این شب ها روزها به سختی می‌گذشت. شب ها و روزهای از همه‌ی روزها و شب ها بیشتر عاشورایی بود دوسه روز بعد از عملیات، دشمن خودش رو پیدا کرد و پاتک های مرگبارش شروع شد. و از روز ششم اسفند که تیپ سیدالشهداء علیه السلام به فراخوانده شد یک روز خوش ندید. دشمن از زمین و آسمان حمله می‌کرد... تانک هایی که لوله به لوله در یک مسیر روی چندتا جاده جزیره جولان می‌دادند و نفس هر نفس‌کشی رو می‌گرفتند. مصاف تن بود و تانک... تانک های تی 72 با غرششون اعصاب برای کسی نگذاشته بودند. هواپیماهای ملخی دشمن و به قول بچه های رزمنده هواپیماهای پنج زاریشون قرار رو از همه گرفته بودند. اونقدر با کالیبرشون دقیق روی پدها و آبراهه ها شلیک می‌کردند که هیچ بنی بشری از دستشون فراری نداشت. گردان های تیپ سیدالشهداء(ع) یکی پس از دیگری، با بالگردهای شنوک گروهان به گروهان روی پدهای جزیره مجنون شمالی پیاده می‌شدند و با کمپرسی های 1921 آبی رنگ که از دشمن غنیمت گرفته بودند به جزیره مجنون جنوبی وارد می‌شدند. در مسیر بارها و بارها رزمنده ها به خاطر هجوم هواپیماهای ملخی از ماشین پایین می‌ریختند و در کنارهای جاده جان‌پناه می‌گرفتند. علیه السلام علیه السلام السلام و بعد هم و و علیهم السلام. روزهای سخت و تلخی برای فرماندهان مخصوصا فرمانده تیپ سیدالشهداء علیه السلام بود. هنوز فرمان حمله صادر نشده بود که با خبر شهادت و فرمانده عملیات تیپ سیدالشهداء(ع) غافلگیر شد. رستگار کسی نبود که با این خبرها بشکند اما یکی یکی یارانش در چند روز سخت تنهایش گذاشتند. حاج جانشینش روز 8 اسفند به سختی مجروح شد و عقب رفت. ساعتی نگذشت که خبر رسید فرمانده گردان قمربنی هاشم علیه السلام بی سر به ملاقات خدا رفت و به دنبال احمد، گردان حضرت قاسم علیه السلام بی فرمانده شد و آسمانی شد در یک روز سه فرمانده قدرتمند را از دست داد. و یکی دو روز بعد، امید تیپ سیدالشهداء(ع) کرد که خیلی روش حساب باز کرده بود با پهلوی شکافته راهی بهشت شد. پاتک های روز 12 و 13 اسفند 62 در پد شرقی جزیره مجنون جنوبی و دلاورمردی بچه های (ع) و (ع) همه توان فرماندهی تیپ سیدالشهداء علیه السلام رو به کمک گرفت. و روزهای غربت فرمانده (ع) و رزمنده های وفادارش از راه رسید... رستگار هنوز در خط مقدم می‌جنگید این بار دشمن با همه‌ی توانش حمله کرد... همه جا پر از تانک بود... (ع) هم از راه رسیدند و حماسه روزهای 16 و 17 و 18 اسفند رقم خورد. هم با همه‌ی توانش به دشمن زد... همه شاهد بودند از کشته های دشمن پشته ساخت... و فرزندانش را می‌دید که در مصاف دشمن چون گل پرپر می‌شوند... کسی نبود و ندید و ننوشت که به رستگار چه گذشت... فقط رشید ذره‌ای را بیان کرد و مستند شد... برادر غلامعلی رشید از جزیره به قرارگاه آمد و درباره منطقه گفت: «وضع خط خراب است، در دشمن رخنه کرده و هر شب دارد پیش می آید. (عراق) دائماً نیرو می آورد و شدت عمل به خرج می دهد. نیروهای ما در خط خسته شده‌اند. آتش (دشمن) به شدت زیاد است. جاده، آب، غذا و نیرو کم است. پلیت و الوار برای ساختن سنگر نیست و لودر و بلدوزر برای احداث خاکریز وجود ندارد. نیروها در خط، آرپی جی و کلاشینکف دارند و از ادوات استفاده می کنند. از شدت حمله دشمن، بچه ها دیگر قادر نیستند فکر کنند. این جزیره طلسم شده و ما هر کاری می کنیم با مشکل مواجه می شویم.» چهل و یکسال از آن روزها می‌گذرد. برای نسلی که رستگار را ندیده‌اند باید گفت: او تا آخرین نفر جنگید و نشکست... کسی گریه‌اش را در صحنه نبرد ندید... صدایش نلرزید و نترسید... شما وارثان این چنین مردان با صلابتید باید ایستاد نترسید و نلرزید. غریبانه و مظلومانه در و در آسمانی شد و سالها جسم مطهرش در سرزمین جبهه برجا ماند او در جبهه ماند تا تنها نباشد.. پیکر مهدی باکری را و پیکر را خاک به برگرفت. یادشان بخیر و شهادت گوارایشان باد. جامانده از شهدا 🌹🌹🌹 کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
عملیات خیبرشاید به این دلیل در دفاع مقدس هشت ساله ممتاز شده که کار به جنون کشید و زیادی در آغوش گرم آرمیدند . سهمیه گردان تخریب لشکر ده سیدالشهداء علیه السلام هم ٢١ لاله عاشق بود که بدنهای اکثر اونها سالهای سال در مجنون به جا ماند بعضی از این پرستوهای شکسته بال برگشتند و بعضی دیگر هنوز برخاک مجنون جا دارند. تصویر بالا متعلق است. شهید فرداد علیپور اهل خلخال و از بچه‌های تخریب بود که برای همراهی بچه‌های اطلاعات عملیات در شناسایی مواضع و موانع دشمن در مامور شد و در روزهای نبرد مرگ و زندگی در جزیره مجنون جنوبی در ١٨ اسفند ماه سال ٦٢ برخاک افتاد و خونش خاک مجنون را سرخ نمود و پیکر پاکش بعد از ده‌ها سال از شهادتش هنوز برخاک مجنون سندی است بر مظلومیت وغربت یارانش... 🍃🌹 کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🔹در کتاب تنبیه متجاوز میخوانیم.... روز _1362 عراق بار دیگر حمله خود را با شدت هر چه تمام تر آغاز کرد و سپاه و بسیج با آنچه در دست داشتند، پایداری و استقامت کرده و مانع از پیشروی دشمن شدند. شرایط و مقدورات بسیار سخت و محدود بود. ضمن آن که دشمن از سلاح های شیمیایی نیز استفاده کرد. برادر غلامعلی رشید از جزیره به قرارگاه آمد و درباره منطقه گفت: «وضع خط خراب است، در دشمن رخنه کرده و هر شب دارد پیش می آید. (عراق) دائماً نیرو می آورد و شدت عمل به خرج می دهد. نیروهای (ما) در خط خسته شده اند. آتش (دشمن) به شدت زیاد است.جاده، آب، غذا و نیرو کم است. پلیت و الوار برای ساختن سنگر، نیست و لودر و بلدوزر برای احداث خاکریز وجود ندارد. نیروها در خط ، آرپی جی و کلاشینکف دارند و از ادوات استفاده می کنند. از شدت حمله دشمن، بچه ها دیگر قادر نیستند فکر کنند. این جزیره طلسم شده و ما هر کاری می کنیم با مشکل مواجه می شویم.» در این حال، آقای انصاری از بیت امام در تماس با قرارگاه وضعیت را جویا شد. شهید حجت الاسلام محلاتی، نماینده امام در سپاه به وی گفت: «، ، .» کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🌹🌹 خاطره از عملیات خیبر.. بود وبا توی درگیری های کنار هم بودیم توی محاصره تانکها نزدیک دهکده داخل جزیره گیر افتاده بودیم. خاکریزی که پشتش بودیم با گلوله های مستقیم تانک هر لحظه داشت کوتاه تر می‌شد. با شهادت و مفقود شدن فاصله مون کم شده بود. دیدم سرصدا میاد نگاه کردم دیدم یکی از به چندمتری ما رسیده. به حاج قاسم اشاره کردم. دیدم تند تند داره حمدو سوره میخونه بهش گفتم داری فاتحه‌ی خودت رو میخونی. . دیدم داره با پیم نارنجک ور میره. گفتم: می‌خواهی چیکار کنی گفت مواظب من باش میرم سراغ تانک... اگر تانک به خاکریز برسه دخل همه رو میاره در یک آن، با همه‌ی توانش دوید سمت تانک و از شنی ها بالا رفت و برجک رو باز کرد و نارنجک رو داخلش انداخت. و تانک رو منفجر کرد. غلام می‌گفت: وقتی اومد پشت خاکریز تلو تلو می‌خورد. بهش گفتم برادر اصغری داشت قلبم میومد توی جورابم. گفت: خدا بهم رحم کرد. یاد هر دوشون بخیر 10آبانماه سال 66 با انفجار مین والمر از منطقه عملیاتی سردشت پرکشید و هم در ۱۹ اسفند ماه 66 از جبهه جنوب میهمان آسمانیان شد. روحشان شاد و با سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین عليه السّلام محشور باد. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
دشمن از زبان غلام تعریف می‌کرد در جریان در یک ماموریت شناسایی با سرباز دشمن درگیر شدم در حین فرار سرباز دشمن با آرپی جی به سمت من شلیک کرد و احساس کردم گلوله از زیر بغلم در حال فرار عبور کرد به طوری که باد پره آرپی جی رو حس کردم. غلام گفت: باز من ول کن نبودم و چند لحظه استراحت کردم و دوباره به سمت مواضع دشمن رفتم و داخل سنگر استراق سمع دشمن خودم رو پنهان کردم... اما یک لحظه بخودم آمدم که دیدم روی نشسته‌ام و تعدادی بدنهای شهید در کنارم داخل چاله‌ای قرار دارد. اما شناسایی‌ام را انجام دادم و در وقت برگشت تک و تنها بودم و با نیروهای گشتی شناسایی دشمن روبرو شدم و اونها فهمیدند تنها هستم و خواستند مرا اسیر کنند که با توکل به خدا، اونها رو قال گذاشتم.
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍃🌹 ✍️ راوی: توی جبهه همراه ما بود یادم میاد قبل از عکس امام رو داخل بسته های نایلونی پرس کرده بودند که می‌شد داخل جای دکمه روی پیرهن نصب کرد و تقریبا اکثر به اتفاق رزمنده ها عکس امام روی سینه هاشون بود. تعریف می‌کرد: حین عملیات خیبر رفتیم با تعدای از لشگرسیدالشهداء علیه السلام برای شناسایی مواضع دشمن رفتیم. در حین برگشتن از شناسایی دشمن متوجه شد و آتیش سنگینی روی ما ریخت. به طوریکه مجبور شدیم از هم جدا بشیم. در مسیر برگشت یه نزدیکم خورد و هر چی گل و لای بود ریخت روی سر و صورتم . تمام هیکلم گلی شده بود و از طرفی هم از شدت موج انفجار دیگه نمیتونستم به درستی حرف بزنم . هرطوری بود مسیر رو پیدا کردم و به نزدیکی خط پدافندی خودمون رسیدم. قبل از رفتن رو گفته بودند اما من که قادر نبودم با این لکنت زبان اسم رمز رو به زبان بیارم هرچی نگهبان خط مقدم صدا زد ... اسم رمز.... اسم رمز... من نتونستم جواب بدم و به راه خودم ادامه دادم تا اینکه یه لحظه دیدم چند تا از رزمنده ها اسلحه به دست، دورم رو گرفتن. تمام هیکلم غیر از گردی صورتم گل آلود بود. به خیالشون از دشمن اسیر گرفتن. تا اومدم بگم من ایرانی هستم و از بچه های تخریبم دوتا سیلی محکم خوردم. یه لحظه یادم اومد که نشانه‌ای نشون بدم واز دست بچه های رزمنده خلاص بشم. روی درب جبیب پیرهنم افتادم و با اندک رمقی که داشتم گل ها رو از روی و به رزمنده ها نشون دادم عکس امام رو که دیدند من رو رها کردند. توی این گیر رو دار من رو شناخت و دوید سمت من و من رو بغل کرد و گفت: زعفری کجا رفتی این قدر دنبالت گشتیم. من هم خودم رو توی بغلش انداختم و از حال رفتم شهید زعفری می‌گفت: اگر عکس امام نبود معلوم نبود چه بلایی سر من میومد در هرصورت دوتا سیلی خوردم غلام می‌گفت: اون رزمنده ای که دو تا سیلی به من زده بود خودش رو روی پای من انداخت و گفت برادر زعفری یا باید ببخشی و یا باید قصاص کنی. من هم صورتش رو بوسیدم و گفتم: . 🍃🌹🌹🌹 کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌿🌷🌿 اوضاع جنگ در تیرماه سال آخر دفاع مقدس چگونه بود؟ روزهای ✅ چهارم تیر، ارتش عراق با سپاه هفتم و گارد ریاست جمهوری و به و برد و مناطق آزاد شده در و را به تصرف خود درآورد. ✅ دوازدهم تیر، مستقر در با شليك دو فروند موشك به سوي هواپيماي غيرنظامي جمهوري اسلامي ايران كه از عازم دوبي بود 290 تن انسان غيرنظامي را به كام مرگ فرستاد. ✅ بیست و یکم تیر، ارتش عراق با سپاه چهارم و گارد ریاست جمهوری به استعداد 9 لشگر به طور گاز انبری به , و منطقه عملیاتی و حمله کرد و با گرفتن هزاران نفر اسیر از رزمندگان ارتشی مستقر در خط مقدم عقب نشینی کرد. در ادامه این عمليات و در كمتر از پنج ساعت، عراق مجدداً را به تصرف خود درآورد. وقوع اين حادثه با توجه به زمان كم آن و تصرف مقر فرماندهي نيروي زميني ارتش در منطقه بيشتر به يك فاجعه شبيه بود تا شكست نظامي. ✅ بیست و دوم تیر، رزمندگان لشکر حضرت رسول ص در منطقه تنگه ابوقریب و دشت عباس به مقابله با دشمن بعثی پرداختند که در تنگه ابوقریب درگیری خیلی شدید بود و شهدای والامقام بسیاری تقدیم انقلاب اسلامی شدند. ✅ بیست و دوم تیر، رزمندگان ما از کردند. ✅ بیست و پنج، تیر، منطقه و به تصرف ارتش عراق درآمد. ✅ بیست و هفتم تیر، جمهوري اسلامي ايران با ارسال نامه اي به خاوير پرز دكوئيار، دبيركل سازمان ملل، رسماً . ✅ سی ام تیر، ارتش عراق ، عملیاتی را با هدف انهدام نيروهاي ايراني آغاز كرد و تا 25 كيلومتري پيش آمد و در پنج كيلومتري مستقر شد. ✅ سی ام تیر، پیام امام به فرمانده سپاه، باعث شد که یک بار دیگر همه را به میدان آورد. 《 ! توجه کنید امروز؛ روز حضور گسترده در . فکر نکنید که دیگر جنگ تمام شده است. خود را مسلح به سلاح ایمان و جهاد کنید. بر دشمن غدار ؛ رحم جایز نیست و اینها تمام حرفشان یک فریب است. ما خواستیم به دنیا ثابت کنیم که صدام معتقد به مجامع بین المللی نیست و ما تا قبول قطعنامه از سوی عراق جواب دشمنان اسلام را در جبهه ها خواهیم داد》. ✅ سی و یکم تیر، دشمن بعثی با گذشتن از مرز از طریق و سه راه حسینیه برای با صدها تانک و نفربر حمله خود را آغاز نمود و تا نزدیکی اهواز پیشروی کرد و به علت تاریکی هوا به مرز برگشت تا صبح اول مرداد، مجددا به حمله خود ادامه دهد. 🌿🌷🌿 کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht