eitaa logo
شهدا و ایثارگران صفادشت
217 دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
4.7هزار ویدیو
9 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadasafadasht ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌴🕊🌹🕊🌴🌹 یه هزارتایی داشت و هرشب ذکر می گفت، به دلیل زیادی که ایشون تو یک روز می فرستاد به معروف شده بود و نام شده بود . بعضی دوستان به ایشون می‌گفتند که دلیلش ارادت خیلی زیاد آقا به مادرمون خانم (سلام الله علیها) بود... نوای ملکوتی در تلاوت کریم داشت و هرکسی رو باصداش تحت تاثیر قرار می‌دادند. آقا از بسیار خوبی برخوردار بود و همیشه لبخند به لبش بود و خاصی تو وجودش دیده می شد که با اولین برخورد، طرف رو مجذوب خودش می کرد. بمب روحیه بود. همیشه وقتی بیسیم لازم نبود پشت بیسیم نوحه می خوند و رفقا رو به فیض می‌رساند. می گفت با سن کمش به ما درس های بزرگ می داد. می گفت بابا اول وقت رو نباید فراموش کنیم. یادمه بعد افرادی اومده بودن که نمی شناختیم و می‌گفتند ما کسی رو نداشتیم که کمکمون باشه اما آقا مخفیانه به ما کمک می کرد و ما مثل بچه خودمون دوسش داشتیم. همیشه دست بوس و بود و به خانواده می گفت : چطوری ! چطوری ! ناراحت می شد و می‌گفت من می خوام ببینم . می گفت نه مامان حالا زوده. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
حکایت شهادت سومین شهید از دارالمومنین کاشان 18 فروردین 1366 غرب کانال ماهی شلمچه فشار دشمن روی یکی از معبرهای ما که به نام (س) نام گذاری شده بود زیاد شد... دستور رسید که گردان زهیر(ع) وارد عملیات بشه و این بار چون همه درگیر عملیات بودند، مجتبی جلو دوید و گفت من راه رو بلدم و گردان رو از معبر عبور می‌دهم. و فرمانده هم قبول کرد و مجتبی هم سر از پا نمی‌شناخت. تا گردان آماده رزم بشه وقت بود. مجتبی خودش رو به برادرش حاج حسین که فرمانده ستاد لشگر بود و در قرارگاه تاکتیکی عملیات رو هدایت می‌کرد رسوند. ☘️ از اون شب می گفت: مجتبی پیش من اومد. مجتبی خیلی بچه با حیا و مودبی بود. به من گفت داداش، دارم می‌رم جلو. لباسم یک مقدار احتیاط داره، لباست رو به من بده، من برم عملیات و برگردم. من هم لباسم رو به مجتبی دادم. گفتم مجتبی گرفتی؟ گفت پلاک نمی‌خوام. گفتم داداش اگه یه طوری شدی ما از کجا پیدات کنیم. گفت ، می‌خوام اثری از من رو زمین نمونه. دیدم هرچه اصرار می‌کنم حرف خودش رو میزنه. گفتم داداش لااقل پلاک منو با خودت ببر. خانواده بعدا اذیت می‌شوند تو می‌خواهی پدر و مادر اذیت بشن؟ دیدم اصلا توی این دنیا نیست. تا من لباس رو در آوردم و مجتبی پوشید فرصتی بود که خوب نگاهش کنم. این نگاه‌های آخر یک برادر بزرگتر به برادر کوچکترش بود. مجتبی خیلی بزرگ شده بود. اونقد که آماده پریدن بود. صورتش که هنوز مو توش سبز نشده بود زیر نور اندک ماه می‌درخشید. مجتبای 16 ساله حالا شده بود جلودار گردان. خیلی کیف کردم. جای بابام خالی بود که وقت رفتن، پهلوانش رو ببینه. گردان از راه رسید و مجتبی با عجله خودش رو توی بغل من انداخت و گفت: داداش منو حلال کن. به پدر و مادر سلام منو برسون و از اونها بخواه منو حلال کنند. من هم روش رو بوسیدم و از هم جدا شدیم. مجتبی رفت و من ماندم. مجتبی که رفت من به قرارگاه رفتم و مشغول هدایت عملیات بودم. روی بیسیم می‌شنیدم که درگیری سختی توی معبر حضرت زهرا(س) در جریان است. تا اینکه خبر دار شدم مجتبی مجروح شده و توی خط بین ما و دشمن افتاده. برادر بزرگ به برادر کوچکترش خیلی علاقه داره. فاصله ما با جایی که مجتبی افتاده بود 200 متر بیشتر نبود. می‌تونستم برم دنبالش. اما مگه فقط مجتبیای ما بود! مجروحین دیگه هم بودند و از طرفی هم نمی‌تونستم قرارگاه رو رها کنم. مجتبی بین ما و دشمن موند و دشمن منطقه را زیر آتش کاتیوشا شخم زد و مجتبی رو ملائکه به آسمان بردند. هنوز چهلم برادر شهیدم مجید نشده بود که پدر و مادرم سومین داغ رو هم دیدند. هنوزم که هنوز است هیچ اثری از او نیست. من حکایت اون شب رو داخل دفترم نوشتم و هر وقت دل تنگ بشم به اون نوشته رجوع می‌کنم و حال و هوای اون شب و اون روز برای من زنده میشه. به خودم میگم ای کاش می‌شد و می‌رفتی مجتبی رو از زیر آتیش می‌آوردی. ای کاش و ای کاش... من توی کاشکی موندم. عملیات کربلای 8 غم سنگینی رو به دل بچه های تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) گذاشت. آخه تا اون موقع سابقه نداشت توی عملیاتی به این وسعت این تعداد تخریبچی شهید شوند. ⬅️شهید حسن پارسائیان ⬅️مجتبی دقیقی ⬅️جعفرصادق نصرت‌خواه ⬅️سید حسین نوراللهی ⬅️ محمد قنبر ⬅️پیام شریفی ⬅️علی اصغر صادقیان شهدایی که از معبری که به نام (س) نام گذاری شده بود عبور کردند. هرگز برنگشتند و بی مزاری ارثیه‌ای بود که از جانب بی بی دو عالم به اونها رسید. سلام بر فاطمه سلام الله علیها مادر شهیدان بی‌مزار... کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht