eitaa logo
شهدا و ایثارگران صفادشت
218 دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
9 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadasafadasht ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
✅نوجوان بود که با روحانی محل آقای فائزی مهر آشنا شد و با او انس گرفت و همین آشنایی باب فعالیّت های انقلابی او را گشود‌. ✅ پس از انقلاب برای تاسیس پایگاه بسیج شهرآباد از طرف سپاه شهریار به دوره آموزش یک هفته ای در تهران اعزام شد و پس از اتمام آموزش به همراه دیگر دوستانش از جمله شهید محمد قاسم نورافکن بسیج شهرآباد را تاسیس نمودند. ✅ پدرش او را یک بسیجی تمام عیار توصیف می کند که همیشه با جان و دل و بدون هیچ چشم داشتی در این مسیر قدم بر می داشت. فاصله منزلشان تا پایگاه بسیج بیش از دو کیلومتر بود که شهید هر شب این مسیر را با پای پیاده طی می کرد و تا اذان صبح در پایگاه مشغول فعالیت بود. ✅خوش اخلاقی و شوخ طبعی از ویژگی های بارز شهید بود به گونه ای که همیشه خنده بر لب داشت. همرزم شهید می گوید: علی اصغر برخلاف هم سن و سال هایش هیچ دلبستگی به این دنیا نداشت طوری رفتار می کرد که گویی زندگی دنیایی را به بازی گرفته و از دنیا دل بریده است. ✅بسیار بخشنده بود حتی در منطقه وسایل خود را به دیگر رزمندگان می بخشید. ✅خواهر شهید نقل می کند که او علاقه زیادی به نوحه خوانی داشت، روزهایی که در خانه بود نوارهای نوحه گوش می کرد و خودش همراه مداح دم می گرفت و می خواند و اشک می ریخت. ✅مدّتی به درس طلبگی مشغول شد. با شروع جنگ تحمیلی تصمیم به رفتن به جبهه های نبرد گرفت. پدرش تعریف می کند که وقتی شنیدم می خواهد به جبهه برود از او پرسیدم به این دلیل می خواهی بروی که بعدها بگویند علی اصغر دهقانی هم رزمنده شده و او جواب داد: نه میروم چون امام خمینی گفته جبهه ها را پُر کنید. ✅اولین بار در سال ۱۳۶۰ به همراه اولین گروه اعزامی از صفادشت عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. وقتی برای مرخصی می آمد همیشه به خانواده های شهدا سر میزد. در مسجد محل عکس های جبهه را به نمایش می گذاشت و حتی در روزهای مرخصی هم استراحت نداشت گاهی اتفاق افتاده بود که آخر شب از منطقه رسیده و مستقیم به پایگاه بسیج رفته است. ✅همیشه با ذوق و علاقه از حال و هوای جبهه تعریف می کرد. یکبار مادر بزرگش که علاقه زیادی به او داشت پرسیده بود چرا این قدر زیاد به جبهه می روی که علی اصغر پاسخ داده بود: من میروم تا راه کربلا را باز کنم و شما را به زیارت ببرم. ✅و چه یقین زیبایی داشته، او و رفقایش رفتند تا این روزها ما در نهایت آسودگی و امنیت راهی کربلا شویم. ✅بار دوم که اعزام شد در عملیات شرکت کرد و با زخمی شدن همرزمش آقای اصغر کاظمی او را به عقب برگرداند. ✅سال ۱۳۶۲ سومین و آخرین اعزام او بود و این بار در عملیات شرکت کرد. صبح روز عملیات رزمندگان پس از بیست کیلومتر پیاده روی در جزیره ی مجنون با دشمن بعثی روبرو می شوند و از دو طرفِ هور و خشکی در محاصره قرار می گیرند. اما رزمندگان اسلام تا آخرین لحظه مردانه مقاومت می کنند و اصغر مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به ندای حق لبیک می گوید و به آرزوی دیرینه اش که شهادت در راه خدا بود نائل می شود. و چه زیبا امام عزیز ره در وصف حال یاران با وفایش فرمودند: شهدا شمع محفل دوستانند شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و وادخلی جنتی" پروردگارند. پیکر پاک شهید هشت روز پس از شهادتش یعنی در پانزدهم اسفند سال ۶۲ تشییع و به خاک سپرده می شود. اکنون که روزهای نزدیک به حماسه با شکوه پیاده روی اربعین را سپری می کنیم باید هر لحظه قدردان جوانانی همچون شهید علی اصغر دهقانی باشیم که با خون پاک خود مسیر عشق را هموار کردند، اگر امسال در پیاده روی اربعین شرکت کردید به یاد شهید دهقانی و تمام شهدای راه حق نیز چند قدمی بردارید. به روایت: خانواده محترم شهید و همرزمانش آقایان علی مختاری و عباس عربی با تشکر از نویسنده محترم و فرهیخته: سرکار خانم سمانه عربی @shohadasafadasht
✅نوجوان بود که با روحانی محل آقای فائزی مهر آشنا شد و با او انس گرفت و همین آشنایی باب فعالیّت های انقلابی او را گشود‌. ✅ پس از انقلاب برای تاسیس پایگاه بسیج شهرآباد از طرف سپاه شهریار به دوره آموزش یک هفته ای در تهران اعزام شد و پس از اتمام آموزش به همراه دیگر دوستانش از جمله شهید محمد قاسم نورافکن بسیج شهرآباد را تاسیس نمودند. ✅ پدرش او را یک بسیجی تمام عیار توصیف می کند که همیشه با جان و دل و بدون هیچ چشم داشتی در این مسیر قدم بر می داشت. فاصله منزلشان تا پایگاه بسیج بیش از دو کیلومتر بود که شهید هر شب این مسیر را با پای پیاده طی می کرد و تا اذان صبح در پایگاه مشغول فعالیت بود. ✅خوش اخلاقی و شوخ طبعی از ویژگی های بارز شهید بود به گونه ای که همیشه خنده بر لب داشت. همرزم شهید می گوید: علی اصغر برخلاف هم سن و سال هایش هیچ دلبستگی به این دنیا نداشت طوری رفتار می کرد که گویی زندگی دنیایی را به بازی گرفته و از دنیا دل بریده است. ✅بسیار بخشنده بود حتی در منطقه وسایل خود را به دیگر رزمندگان می بخشید. ✅خواهر شهید نقل می کند که او علاقه زیادی به نوحه خوانی داشت، روزهایی که در خانه بود نوارهای نوحه گوش می کرد و خودش همراه مداح دم می گرفت و می خواند و اشک می ریخت. ✅مدّتی به درس طلبگی مشغول شد. با شروع جنگ تحمیلی تصمیم به رفتن به جبهه های نبرد گرفت. پدرش تعریف می کند که وقتی شنیدم می خواهد به جبهه برود از او پرسیدم به این دلیل می خواهی بروی که بعدها بگویند علی اصغر دهقانی هم رزمنده شده و او جواب داد: نه میروم چون امام خمینی گفته جبهه ها را پُر کنید. ✅اولین بار در سال ۱۳۶۰ به همراه اولین گروه اعزامی از صفادشت عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. وقتی برای مرخصی می آمد همیشه به خانواده های شهدا سر میزد. در مسجد محل عکس های جبهه را به نمایش می گذاشت و حتی در روزهای مرخصی هم استراحت نداشت گاهی اتفاق افتاده بود که آخر شب از منطقه رسیده و مستقیم به پایگاه بسیج رفته است. ✅همیشه با ذوق و علاقه از حال و هوای جبهه تعریف می کرد. یکبار مادر بزرگش که علاقه زیادی به او داشت پرسیده بود چرا این قدر زیاد به جبهه می روی که علی اصغر پاسخ داده بود: من میروم تا راه کربلا را باز کنم و شما را به زیارت ببرم. ✅و چه یقین زیبایی داشته، او و رفقایش رفتند تا این روزها ما در نهایت آسودگی و امنیت راهی کربلا شویم. ✅بار دوم که اعزام شد در عملیات شرکت کرد و با زخمی شدن همرزمش آقای اصغر کاظمی او را به عقب برگرداند. ✅سال ۱۳۶۲ سومین و آخرین اعزام او بود و این بار در عملیات شرکت کرد. صبح روز عملیات رزمندگان پس از بیست کیلومتر پیاده روی در جزیره ی مجنون با دشمن بعثی روبرو می شوند و از دو طرفِ هور و خشکی در محاصره قرار می گیرند. اما رزمندگان اسلام تا آخرین لحظه مردانه مقاومت می کنند و اصغر مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به ندای حق لبیک می گوید و به آرزوی دیرینه اش که شهادت در راه خدا بود نائل می شود. و چه زیبا امام عزیز ره در وصف حال یاران با وفایش فرمودند: شهدا شمع محفل دوستانند شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و وادخلی جنتی" پروردگارند. پیکر پاک شهید هشت روز پس از شهادتش یعنی در پانزدهم اسفند سال ۶۲ تشییع و به خاک سپرده می شود. اکنون که روزهای نزدیک به حماسه با شکوه پیاده روی اربعین را سپری می کنیم باید هر لحظه قدردان جوانانی همچون شهید علی اصغر دهقانی باشیم که با خون پاک خود مسیر عشق را هموار کردند، اگر امسال در پیاده روی اربعین شرکت کردید به یاد شهید دهقانی و تمام شهدای راه حق نیز چند قدمی بردارید. . 🥀🍃🍀🕊🍀🍃🥀 به روایت: خانواده محترم شهید و همرزمانش آقایان علی مختاری و عباس عربی با تشکر از نویسنده محترم و فرهیخته: سرکار خانم سمانه عربی کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
✅نوجوان بود که با روحانی محل آقای فائزی مهر آشنا شد و با او انس گرفت و همین آشنایی باب فعالیّت های انقلابی او را گشود‌. ✅ پس از انقلاب برای تاسیس پایگاه بسیج شهرآباد از طرف سپاه شهریار به دوره آموزش یک هفته ای در تهران اعزام شد و پس از اتمام آموزش به همراه دیگر دوستانش از جمله شهید محمد قاسم نورافکن بسیج شهرآباد را تاسیس نمودند. ✅ پدرش او را یک بسیجی تمام عیار توصیف می کند که همیشه با جان و دل و بدون هیچ چشم داشتی در این مسیر قدم بر می داشت. فاصله منزلشان تا پایگاه بسیج بیش از دو کیلومتر بود که شهید هر شب این مسیر را با پای پیاده طی می کرد و تا اذان صبح در پایگاه مشغول فعالیت بود. ✅خوش اخلاقی و شوخ طبعی از ویژگی های بارز شهید بود به گونه ای که همیشه خنده بر لب داشت. همرزم شهید می گوید: علی اصغر برخلاف هم سن و سال هایش هیچ دلبستگی به این دنیا نداشت طوری رفتار می کرد که گویی زندگی دنیایی را به بازی گرفته و از دنیا دل بریده است. ✅بسیار بخشنده بود حتی در منطقه وسایل خود را به دیگر رزمندگان می بخشید. ✅خواهر شهید نقل می کند که او علاقه زیادی به نوحه خوانی داشت، روزهایی که در خانه بود نوارهای نوحه گوش می کرد و خودش همراه مداح دم می گرفت و می خواند و اشک می ریخت. ✅مدّتی به درس طلبگی مشغول شد. با شروع جنگ تحمیلی تصمیم به رفتن به جبهه های نبرد گرفت. پدرش تعریف می کند که وقتی شنیدم می خواهد به جبهه برود از او پرسیدم به این دلیل می خواهی بروی که بعدها بگویند علی اصغر دهقانی هم رزمنده شده و او جواب داد: نه میروم چون امام خمینی گفته جبهه ها را پُر کنید. ✅اولین بار در سال ۱۳۶۰ به همراه اولین گروه اعزامی از صفادشت عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. وقتی برای مرخصی می آمد همیشه به خانواده های شهدا سر میزد. در مسجد محل عکس های جبهه را به نمایش می گذاشت و حتی در روزهای مرخصی هم استراحت نداشت گاهی اتفاق افتاده بود که آخر شب از منطقه رسیده و مستقیم به پایگاه بسیج رفته است. ✅همیشه با ذوق و علاقه از حال و هوای جبهه تعریف می کرد. یکبار مادر بزرگش که علاقه زیادی به او داشت پرسیده بود چرا این قدر زیاد به جبهه می روی که علی اصغر پاسخ داده بود: من میروم تا راه کربلا را باز کنم و شما را به زیارت ببرم. ✅و چه یقین زیبایی داشته، او و رفقایش رفتند تا این روزها ما در نهایت آسودگی و امنیت راهی کربلا شویم. ✅بار دوم که اعزام شد در عملیات شرکت کرد و با زخمی شدن همرزمش آقای اصغر کاظمی او را به عقب برگرداند. ✅سال ۱۳۶۲ سومین و آخرین اعزام او بود و این بار در عملیات شرکت کرد. صبح روز عملیات رزمندگان پس از بیست کیلومتر پیاده روی در جزیره ی مجنون با دشمن بعثی روبرو می شوند و از دو طرفِ هور و خشکی در محاصره قرار می گیرند. اما رزمندگان اسلام تا آخرین لحظه مردانه مقاومت می کنند و اصغر مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به ندای حق لبیک می گوید و به آرزوی دیرینه اش که شهادت در راه خدا بود نائل می شود. و چه زیبا امام عزیز ره در وصف حال یاران با وفایش فرمودند: شهدا شمع محفل دوستانند شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و وادخلی جنتی" پروردگارند. پیکر پاک شهید هشت روز پس از شهادتش یعنی در پانزدهم اسفند سال ۶۲ تشییع و به خاک سپرده می شود. اکنون که روزهای نزدیک به حماسه با شکوه پیاده روی اربعین را سپری می کنیم باید هر لحظه قدردان جوانانی همچون شهید علی اصغر دهقانی باشیم که با خون پاک خود مسیر عشق را هموار کردند، اگر امسال در پیاده روی اربعین شرکت کردید به یاد شهید دهقانی و تمام شهدای راه حق نیز چند قدمی بردارید. . 🥀🍃🍀🕊🍀🍃🥀 به روایت: خانواده محترم شهید و همرزمانش آقایان علی مختاری و عباس عربی با تشکر از نویسنده محترم و فرهیخته: سرکار خانم سمانه عربی کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 ** *🌹۲۲بهمن سالروز شهادت جانباز گرانقدر علی محمود وند گرامی باد.🌹* روایتگری شهید جستجوگر نور از عملیات *🌹🇮🇷فریاد الله‌ اکبر🌹* *در عملیات والفجر مقدماتی عراق تعدادی از تیپ‌های کماندویی اردنی و سودانی را به منطقه آورد، بعد از محاصره شدن ما در منطقه آتشبارهای سنگین و نیمه‌سنگین عراق (گرای) کانال ما را گرفتند چند ساعت متوالی بچه‌ها زیر باران آتش خمپاره، کاتیوشا،‌ رگبار و توپ بودند،* *عوامل جنگی عراق نیز با بلندگو به ما فحش می‌دادند و می‌گفتند: «راه فرار ندارید».* *وضع خیلی بد بود، بچه‌ها توی خاک به دنبال چهار تا فشنگ می‌گشتند، یک هفته مقاومت کردیم، مختصر آب و کمپوت باقی مانده جیره‌بندی شد، گرسنگی و تشنگی بیداد می‌کرد،‌ اما با این وجود صدای بلندگوی دشمن که بلند می‌شد، بچه‌ها با تمام وجود فریاد می‌زدند:* *«الله‌ اکبر الله اکبر»،* *من تا زنده‌ام، صدای در هم پیچیده دعوت به تسلیم بلندگوهای دشمن و تکبیرهایی را که از لب‌های قاچ‌قاچ شده نیروها بیرون می‌آمد،‌ فراموش نمی‌کنم.* ** کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
✅نوجوان بود که با روحانی محل آقای فائزی مهر آشنا شد و با او انس گرفت و همین آشنایی باب فعالیّت های انقلابی او را گشود‌. ✅ پس از انقلاب برای تاسیس پایگاه بسیج شهرآباد از طرف سپاه شهریار به دوره آموزش یک هفته ای در تهران اعزام شد و پس از اتمام آموزش به همراه دیگر دوستانش از جمله شهید محمد قاسم نورافکن بسیج شهرآباد را تاسیس نمودند. ✅ پدرش او را یک بسیجی تمام عیار توصیف می کند که همیشه با جان و دل و بدون هیچ چشم داشتی در این مسیر قدم بر می داشت. فاصله منزلشان تا پایگاه بسیج بیش از دو کیلومتر بود که شهید هر شب این مسیر را با پای پیاده طی می کرد و تا اذان صبح در پایگاه مشغول فعالیت بود. ✅خوش اخلاقی و شوخ طبعی از ویژگی های بارز شهید بود به گونه ای که همیشه خنده بر لب داشت. همرزم شهید می گوید: علی اصغر برخلاف هم سن و سال هایش هیچ دلبستگی به این دنیا نداشت طوری رفتار می کرد که گویی زندگی دنیایی را به بازی گرفته و از دنیا دل بریده است. ✅بسیار بخشنده بود حتی در منطقه وسایل خود را به دیگر رزمندگان می بخشید. ✅خواهر شهید نقل می کند که او علاقه زیادی به نوحه خوانی داشت، روزهایی که در خانه بود نوارهای نوحه گوش می کرد و خودش همراه مداح دم می گرفت و می خواند و اشک می ریخت. ✅مدّتی به درس طلبگی مشغول شد. با شروع جنگ تحمیلی تصمیم به رفتن به جبهه های نبرد گرفت. پدرش تعریف می کند که وقتی شنیدم می خواهد به جبهه برود از او پرسیدم به این دلیل می خواهی بروی که بعدها بگویند علی اصغر دهقانی هم رزمنده شده و او جواب داد: نه میروم چون امام خمینی گفته جبهه ها را پُر کنید. ✅اولین بار در سال ۱۳۶۰ به همراه اولین گروه اعزامی از صفادشت عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. وقتی برای مرخصی می آمد همیشه به خانواده های شهدا سر میزد. در مسجد محل عکس های جبهه را به نمایش می گذاشت و حتی در روزهای مرخصی هم استراحت نداشت گاهی اتفاق افتاده بود که آخر شب از منطقه رسیده و مستقیم به پایگاه بسیج رفته است. ✅همیشه با ذوق و علاقه از حال و هوای جبهه تعریف می کرد. یکبار مادر بزرگش که علاقه زیادی به او داشت پرسیده بود چرا این قدر زیاد به جبهه می روی که علی اصغر پاسخ داده بود: من میروم تا راه کربلا را باز کنم و شما را به زیارت ببرم. ✅و چه یقین زیبایی داشته، او و رفقایش رفتند تا این روزها ما در نهایت آسودگی و امنیت راهی کربلا شویم. ✅بار دوم که اعزام شد در عملیات شرکت کرد و با زخمی شدن همرزمش آقای اصغر کاظمی او را به عقب برگرداند. ✅سال ۱۳۶۲ سومین و آخرین اعزام او بود و این بار در عملیات شرکت کرد. صبح روز عملیات رزمندگان پس از بیست کیلومتر پیاده روی در جزیره ی مجنون با دشمن بعثی روبرو می شوند و از دو طرفِ هور و خشکی در محاصره قرار می گیرند. اما رزمندگان اسلام تا آخرین لحظه مردانه مقاومت می کنند و اصغر مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به ندای حق لبیک می گوید و به آرزوی دیرینه اش که شهادت در راه خدا بود نائل می شود. و چه زیبا امام عزیز ره در وصف حال یاران با وفایش فرمودند: شهدا شمع محفل دوستانند شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و وادخلی جنتی" پروردگارند. پیکر پاک شهید هشت روز پس از شهادتش یعنی در پانزدهم اسفند سال ۶۲ تشییع و به خاک سپرده می شود. اکنون که روزهای نزدیک به حماسه با شکوه پیاده روی اربعین را سپری می کنیم باید هر لحظه قدردان جوانانی همچون شهید علی اصغر دهقانی باشیم که با خون پاک خود مسیر عشق را هموار کردند، اگر امسال در پیاده روی اربعین شرکت کردید به یاد شهید دهقانی و تمام شهدای راه حق نیز چند قدمی بردارید. . 🥀🍃🍀🕊🍀🍃🥀 به روایت: خانواده محترم شهید و همرزمانش آقایان علی مختاری و عباس عربی با تشکر از نویسنده محترم و فرهیخته: سرکار خانم سمانه عربی کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
✅نوجوان بود که با روحانی محل آقای فائزی مهر آشنا شد و با او انس گرفت و همین آشنایی باب فعالیّت های انقلابی او را گشود‌. ✅ پس از انقلاب برای تاسیس پایگاه بسیج شهرآباد از طرف سپاه شهریار به دوره آموزش یک هفته ای در تهران اعزام شد و پس از اتمام آموزش به همراه دیگر دوستانش از جمله شهید محمد قاسم نورافکن بسیج شهرآباد را تاسیس نمودند. ✅ پدرش او را یک بسیجی تمام عیار توصیف می کند که همیشه با جان و دل و بدون هیچ چشم داشتی در این مسیر قدم بر می داشت. فاصله منزلشان تا پایگاه بسیج بیش از دو کیلومتر بود که شهید هر شب این مسیر را با پای پیاده طی می کرد و تا اذان صبح در پایگاه مشغول فعالیت بود. ✅خوش اخلاقی و شوخ طبعی از ویژگی های بارز شهید بود به گونه ای که همیشه خنده بر لب داشت. همرزم شهید می گوید: علی اصغر برخلاف هم سن و سال هایش هیچ دلبستگی به این دنیا نداشت طوری رفتار می کرد که گویی زندگی دنیایی را به بازی گرفته و از دنیا دل بریده است. ✅بسیار بخشنده بود حتی در منطقه وسایل خود را به دیگر رزمندگان می بخشید. ✅خواهر شهید نقل می کند که او علاقه زیادی به نوحه خوانی داشت، روزهایی که در خانه بود نوارهای نوحه گوش می کرد و خودش همراه مداح دم می گرفت و می خواند و اشک می ریخت. ✅مدّتی به درس طلبگی مشغول شد. با شروع جنگ تحمیلی تصمیم به رفتن به جبهه های نبرد گرفت. پدرش تعریف می کند که وقتی شنیدم می خواهد به جبهه برود از او پرسیدم به این دلیل می خواهی بروی که بعدها بگویند علی اصغر دهقانی هم رزمنده شده و او جواب داد: نه میروم چون امام خمینی گفته جبهه ها را پُر کنید. ✅اولین بار در سال ۱۳۶۰ به همراه اولین گروه اعزامی از صفادشت عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. وقتی برای مرخصی می آمد همیشه به خانواده های شهدا سر میزد. در مسجد محل عکس های جبهه را به نمایش می گذاشت و حتی در روزهای مرخصی هم استراحت نداشت گاهی اتفاق افتاده بود که آخر شب از منطقه رسیده و مستقیم به پایگاه بسیج رفته است. ✅همیشه با ذوق و علاقه از حال و هوای جبهه تعریف می کرد. یکبار مادر بزرگش که علاقه زیادی به او داشت پرسیده بود چرا این قدر زیاد به جبهه می روی که علی اصغر پاسخ داده بود: من میروم تا راه کربلا را باز کنم و شما را به زیارت ببرم. ✅و چه یقین زیبایی داشته، او و رفقایش رفتند تا این روزها ما در نهایت آسودگی و امنیت راهی کربلا شویم. ✅بار دوم که اعزام شد در عملیات شرکت کرد و با زخمی شدن همرزمش آقای اصغر کاظمی او را به عقب برگرداند. ✅سال ۱۳۶۲ سومین و آخرین اعزام او بود و این بار در عملیات شرکت کرد. صبح روز عملیات رزمندگان پس از بیست کیلومتر پیاده روی در جزیره ی مجنون با دشمن بعثی روبرو می شوند و از دو طرفِ هور و خشکی در محاصره قرار می گیرند. اما رزمندگان اسلام تا آخرین لحظه مردانه مقاومت می کنند و اصغر مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به ندای حق لبیک می گوید و به آرزوی دیرینه اش که شهادت در راه خدا بود نائل می شود. و چه زیبا امام عزیز ره در وصف حال یاران با وفایش فرمودند: شهدا شمع محفل دوستانند شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و وادخلی جنتی" پروردگارند. پیکر پاک شهید هشت روز پس از شهادتش یعنی در پانزدهم اسفند سال ۶۲ تشییع و به خاک سپرده می شود. اکنون که روزهای نزدیک به حماسه با شکوه پیاده روی اربعین را سپری می کنیم باید هر لحظه قدردان جوانانی همچون شهید علی اصغر دهقانی باشیم که با خون پاک خود مسیر عشق را هموار کردند، اگر امسال در پیاده روی اربعین شرکت کردید به یاد شهید دهقانی و تمام شهدای راه حق نیز چند قدمی بردارید. . 🥀🍃🍀🕊🍀🍃🥀 به روایت: خانواده محترم شهید و همرزمانش آقایان علی مختاری و عباس عربی با تشکر از نویسنده محترم و فرهیخته: سرکار خانم سمانه عربی کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
روایتگری شهید جستجوگر نور از عملیات فریاد الله‌ اکبر در عملیات والفجر مقدماتی عراق تعدادی از تیپ‌های کماندویی اردنی و سودانی را به منطقه آورد، بعد از محاصره شدن ما در منطقه آتشبارهای سنگین و نیمه‌سنگین عراق (گرای) کانال ما را گرفتند چند ساعت متوالی بچه‌ها زیر باران آتش خمپاره، کاتیوشا،‌ رگبار و توپ بودند، عوامل جنگی عراق نیز با بلندگو به ما فحش می‌دادند و می‌گفتند:«راه فرار ندارید». وضع خیلی بد بود، بچه‌ها توی خاک به دنبال چهار تا فشنگ می‌گشتند، یک هفته مقاومت کردیم، مختصر آب و کمپوت باقی مانده جیره‌بندی شد، گرسنگی و تشنگی بیداد می‌کرد،‌ اما با این وجود صدای بلندگوی دشمن که بلند می‌شد، بچه‌ها با تمام وجود فریاد می‌زدند:«الله‌اکبر»،من تا زنده‌ام، صدای در هم پیچیده دعوت به تسلیم بلندگوهای دشمن و تکبیرهایی را که از لب‌های قاچ‌قاچ شده نیروها بیرون می‌آمد،‌ فراموش نمی‌کنم. راوی: شهید علی محمودوند کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
✅نوجوان بود که با روحانی محل آقای فائزی مهر آشنا شد و با او انس گرفت و همین آشنایی باب فعالیّت های انقلابی او را گشود‌. ✅ پس از انقلاب برای تاسیس پایگاه بسیج شهرآباد از طرف سپاه شهریار به دوره آموزش یک هفته ای در تهران اعزام شد و پس از اتمام آموزش به همراه دیگر دوستانش از جمله شهید محمد قاسم نورافکن بسیج شهرآباد را تاسیس نمودند. ✅ پدرش او را یک بسیجی تمام عیار توصیف می کند که همیشه با جان و دل و بدون هیچ چشم داشتی در این مسیر قدم بر می داشت. فاصله منزلشان تا پایگاه بسیج بیش از دو کیلومتر بود که شهید هر شب این مسیر را با پای پیاده طی می کرد و تا اذان صبح در پایگاه مشغول فعالیت بود. ✅خوش اخلاقی و شوخ طبعی از ویژگی های بارز شهید بود به گونه ای که همیشه خنده بر لب داشت. همرزم شهید می گوید: علی اصغر برخلاف هم سن و سال هایش هیچ دلبستگی به این دنیا نداشت طوری رفتار می کرد که گویی زندگی دنیایی را به بازی گرفته و از دنیا دل بریده است. ✅بسیار بخشنده بود حتی در منطقه وسایل خود را به دیگر رزمندگان می بخشید. ✅خواهر شهید نقل می کند که او علاقه زیادی به نوحه خوانی داشت، روزهایی که در خانه بود نوارهای نوحه گوش می کرد و خودش همراه مداح دم می گرفت و می خواند و اشک می ریخت. ✅مدّتی به درس طلبگی مشغول شد. با شروع جنگ تحمیلی تصمیم به رفتن به جبهه های نبرد گرفت. پدرش تعریف می کند که وقتی شنیدم می خواهد به جبهه برود از او پرسیدم به این دلیل می خواهی بروی که بعدها بگویند علی اصغر دهقانی هم رزمنده شده و او جواب داد: نه میروم چون امام خمینی گفته جبهه ها را پُر کنید. ✅اولین بار در سال ۱۳۶۰ به همراه اولین گروه اعزامی از صفادشت عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. وقتی برای مرخصی می آمد همیشه به خانواده های شهدا سر میزد. در مسجد محل عکس های جبهه را به نمایش می گذاشت و حتی در روزهای مرخصی هم استراحت نداشت گاهی اتفاق افتاده بود که آخر شب از منطقه رسیده و مستقیم به پایگاه بسیج رفته است. ✅همیشه با ذوق و علاقه از حال و هوای جبهه تعریف می کرد. یکبار مادر بزرگش که علاقه زیادی به او داشت پرسیده بود چرا این قدر زیاد به جبهه می روی که علی اصغر پاسخ داده بود: من میروم تا راه کربلا را باز کنم و شما را به زیارت ببرم. ✅و چه یقین زیبایی داشته، او و رفقایش رفتند تا این روزها ما در نهایت آسودگی و امنیت راهی کربلا شویم. ✅بار دوم که اعزام شد در عملیات شرکت کرد و با زخمی شدن همرزمش آقای اصغر کاظمی او را به عقب برگرداند. ✅سال ۱۳۶۲ سومین و آخرین اعزام او بود و این بار در عملیات شرکت کرد. صبح روز عملیات رزمندگان پس از بیست کیلومتر پیاده روی در جزیره ی مجنون با دشمن بعثی روبرو می شوند و از دو طرفِ هور و خشکی در محاصره قرار می گیرند. اما رزمندگان اسلام تا آخرین لحظه مردانه مقاومت می کنند و اصغر مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به ندای حق لبیک می گوید و به آرزوی دیرینه اش که شهادت در راه خدا بود نائل می شود. و چه زیبا امام عزیز ره در وصف حال یاران با وفایش فرمودند: شهدا شمع محفل دوستانند شهدا در قهقهه مستانه‌شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون"‌اند و از نفوس مطمئنه‌ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی" پروردگارند. پیکر پاک شهید هشت روز پس از شهادتش یعنی در پانزدهم اسفند سال ۶۲ تشییع و به خاک سپرده می شود. اکنون که روزهای نزدیک به حماسه با شکوه پیاده روی اربعین را سپری می کنیم باید هر لحظه قدردان جوانانی همچون شهید علی اصغر دهقانی باشیم که با خون پاک خود مسیر عشق را هموار کردند، اگر امسال در پیاده روی اربعین شرکت کردید به یاد شهید دهقانی و تمام شهدای راه حق نیز چند قدمی بردارید. . 🥀🍃🍀🕊🍀🍃🥀 به روایت: خانواده محترم شهید و همرزمانش آقایان علی مختاری و عباس عربی با تشکر از نویسنده محترم و فرهیخته: سرکار خانم سمانه عربی کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
🌹۹ بهمن‌ماه سالروز شهادت جنگ تحمیلی شهید و فرمانده قرارگاه کربلا شهید در عملیات منطقه گرامی باد. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
روایتگری شهید جستجوگر نور از عملیات فریاد الله‌ اکبر در عملیات والفجر مقدماتی، عراق تعدادی از تیپ‌های کماندویی اردنی و سودانی را به منطقه آورد، بعد از محاصره شدن ما در منطقه آتشبارهای سنگین و نیمه‌سنگین عراق (گرای) کانال ما را گرفتند چند ساعت متوالی بچه‌ها زیر باران آتش خمپاره، کاتیوشا،‌ رگبار و توپ بودند، عوامل جنگی عراق نیز با بلندگو به ما فحش می‌دادند و می‌گفتند: «راه فرار ندارید». وضع خیلی بد بود، بچه‌ها توی خاک به دنبال چهار تا فشنگ می‌گشتند، یک هفته مقاومت کردیم، مختصر آب و کمپوت باقی مانده جیره‌بندی شد، گرسنگی و تشنگی بیداد می‌کرد،‌ اما با این وجود صدای بلندگوی دشمن که بلند می‌شد، بچه‌ها با تمام وجود فریاد می‌زدند: «الله‌اکبر»... من تا زنده‌ام، صدای در هم پیچیده‌ی دعوت به تسلیم بلندگوهای دشمن و تکبیرهایی را که از لب‌های قاچ‌قاچ شده نیروها بیرون می‌آمد،‌ فراموش نمی‌کنم. راوی: شهید والامقام علی محمودوند کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
✅نوجوان بود که با روحانی محل آقای فائزی مهر آشنا شد و با او انس گرفت و همین آشنایی باب فعالیّت های انقلابی او را گشود‌. ✅ پس از انقلاب برای تاسیس پایگاه بسیج شهرآباد از طرف سپاه شهریار به دوره آموزش یک هفته‌ای در تهران اعزام شد و پس از اتمام آموزش به همراه دیگر دوستانش از جمله شهید محمد قاسم نورافکن بسیج شهرآباد را تاسیس نمودند. ✅ پدرش او را یک بسیجی تمام عیار توصیف می کند که همیشه با جان و دل و بدون هیچ چشم داشتی در این مسیر قدم بر می داشت. فاصله منزلشان تا پایگاه بسیج بیش از دو کیلومتر بود که شهید هر شب این مسیر را با پای پیاده طی می کرد و تا اذان صبح در پایگاه مشغول فعالیت بود. ✅خوش اخلاقی و شوخ طبعی از ویژگی های بارز شهید بود به گونه‌ای که همیشه خنده بر لب داشت. همرزم شهید می گوید: علی اصغر برخلاف هم سن و سال هایش هیچ دلبستگی به این دنیا نداشت طوری رفتار می کرد که گویی زندگی دنیایی را به بازی گرفته و از دنیا دل بریده است. ✅بسیار بخشنده بود حتی در منطقه وسایل خود را به دیگر رزمندگان می بخشید. ✅خواهر شهید نقل می کند که او علاقه زیادی به نوحه خوانی داشت، روزهایی که در خانه بود نوارهای نوحه گوش می کرد و خودش همراه مداح دم می گرفت و می خواند و اشک می ریخت. ✅مدّتی به درس طلبگی مشغول شد. با شروع جنگ تحمیلی تصمیم به رفتن به جبهه های نبرد گرفت. پدرش تعریف می کند که وقتی شنیدم می خواهد به جبهه برود از او پرسیدم به این دلیل می خواهی بروی که بعدها بگویند علی اصغر دهقانی هم رزمنده شده و او جواب داد: نه میروم چون امام خمینی گفته جبهه ها را پُر کنید. ✅اولین بار در سال ۱۳۶۰ به همراه اولین گروه اعزامی از صفادشت عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. وقتی برای مرخصی می آمد همیشه به خانواده های شهدا سر میزد. در مسجد محل عکس های جبهه را به نمایش می گذاشت و حتی در روزهای مرخصی هم استراحت نداشت گاهی اتفاق افتاده بود که آخر شب از منطقه رسیده و مستقیم به پایگاه بسیج رفته است. ✅همیشه با ذوق و علاقه از حال و هوای جبهه تعریف می کرد. یکبار مادر بزرگش که علاقه زیادی به او داشت پرسیده بود چرا این قدر زیاد به جبهه می روی که علی اصغر پاسخ داده بود: من میروم تا راه کربلا را باز کنم و شما را به زیارت ببرم. ✅و چه یقین زیبایی داشته، او و رفقایش رفتند تا این روزها ما در نهایت آسودگی و امنیت راهی کربلا شویم. ✅بار دوم که اعزام شد در عملیات شرکت کرد و با زخمی شدن همرزمش آقای اصغر کاظمی او را به عقب برگرداند. ✅سال ۱۳۶۲ سومین و آخرین اعزام او بود و این بار در عملیات شرکت کرد. صبح روز عملیات رزمندگان پس از بیست کیلومتر پیاده روی در جزیره مجنون با دشمن بعثی روبرو می شوند و از دو طرفِ هور و خشکی در محاصره قرار می گیرند. اما رزمندگان اسلام تا آخرین لحظه مردانه مقاومت می کنند و اصغر مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به ندای حق لبیک می گوید و به آرزوی دیرینه‌اش که شهادت در راه خدا بود نائل می شود. و چه زیبا امام عزیز ره در وصف حال یاران با وفایش فرمودند: شهدا شمع محفل دوستانند شهدا در قهقهه‌ی مستانه‌شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون"‌اند و از نفوس مطمئنه‌ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی" پروردگارند. پیکر پاک شهید هشت روز پس از شهادتش یعنی در پانزدهم اسفند سال ۶۲ تشییع و به خاک سپرده می شود. اکنون که روزهای نزدیک به حماسه با شکوه پیاده روی اربعین را سپری می کنیم باید هر لحظه قدردان جوانانی همچون شهید علی اصغر دهقانی باشیم که با خون پاک خود مسیر عشق را هموار کردند، اگر امسال در پیاده روی اربعین شرکت کردید به یاد شهید دهقانی و تمام شهدای راه حق نیز چند قدمی بردارید. . 🥀🍃🍀🕊🍀🍃🥀 به روایت: خانواده محترم شهید و همرزمانش آقایان علی مختاری و عباس عربی با تشکر از نویسنده محترم و فرهیخته: سرکار خانم سمانه عربی کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
✅نوجوان بود که با روحانی محل آقای فائزی مهر آشنا شد و با او انس گرفت و همین آشنایی باب فعالیّت های انقلابی او را گشود‌. ✅ پس از انقلاب برای تاسیس پایگاه بسیج شهرآباد از طرف سپاه شهریار به دوره آموزش یک هفته‌ای در تهران اعزام شد و پس از اتمام آموزش به همراه دیگر دوستانش از جمله شهید محمد قاسم نورافکن بسیج شهرآباد را تاسیس نمودند. ✅ پدرش او را یک بسیجی تمام عیار توصیف می کند که همیشه با جان و دل و بدون هیچ چشم داشتی در این مسیر قدم بر می داشت. فاصله منزلشان تا پایگاه بسیج بیش از دو کیلومتر بود که شهید هر شب این مسیر را با پای پیاده طی می کرد و تا اذان صبح در پایگاه مشغول فعالیت بود. ✅خوش اخلاقی و شوخ طبعی از ویژگی های بارز شهید بود به گونه‌ای که همیشه خنده بر لب داشت. همرزم شهید می گوید: علی اصغر برخلاف هم سن و سال هایش هیچ دلبستگی به این دنیا نداشت طوری رفتار می کرد که گویی زندگی دنیایی را به بازی گرفته و از دنیا دل بریده است. ✅بسیار بخشنده بود حتی در منطقه وسایل خود را به دیگر رزمندگان می بخشید. ✅خواهر شهید نقل می کند که او علاقه زیادی به نوحه خوانی داشت، روزهایی که در خانه بود نوارهای نوحه گوش می کرد و خودش همراه مداح دم می گرفت و می خواند و اشک می ریخت. ✅مدّتی به درس طلبگی مشغول شد. با شروع جنگ تحمیلی تصمیم به رفتن به جبهه های نبرد گرفت. پدرش تعریف می کند که وقتی شنیدم می خواهد به جبهه برود از او پرسیدم به این دلیل می خواهی بروی که بعدها بگویند علی اصغر دهقانی هم رزمنده شده و او جواب داد: نه میروم چون امام خمینی گفته جبهه ها را پُر کنید. ✅اولین بار در سال ۱۳۶۰ به همراه اولین گروه اعزامی از صفادشت عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. وقتی برای مرخصی می آمد همیشه به خانواده های شهدا سر میزد. در مسجد محل عکس های جبهه را به نمایش می گذاشت و حتی در روزهای مرخصی هم استراحت نداشت گاهی اتفاق افتاده بود که آخر شب از منطقه رسیده و مستقیم به پایگاه بسیج رفته است. ✅همیشه با ذوق و علاقه از حال و هوای جبهه تعریف می کرد. یکبار مادر بزرگش که علاقه زیادی به او داشت پرسیده بود چرا این قدر زیاد به جبهه می روی که علی اصغر پاسخ داده بود: من میروم تا راه کربلا را باز کنم و شما را به زیارت ببرم. ✅و چه یقین زیبایی داشته، او و رفقایش رفتند تا این روزها ما در نهایت آسودگی و امنیت راهی کربلا شویم. ✅بار دوم که اعزام شد در عملیات شرکت کرد و با زخمی شدن همرزمش آقای اصغر کاظمی او را به عقب برگرداند. ✅سال ۱۳۶۲ سومین و آخرین اعزام او بود و این بار در عملیات شرکت کرد. صبح روز عملیات رزمندگان پس از بیست کیلومتر پیاده روی در جزیره مجنون با دشمن بعثی روبرو می شوند و از دو طرفِ هور و خشکی در محاصره قرار می گیرند. اما رزمندگان اسلام تا آخرین لحظه مردانه مقاومت می کنند و اصغر مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به ندای حق لبیک می گوید و به آرزوی دیرینه‌اش که شهادت در راه خدا بود نائل می شود. و چه زیبا امام عزیز ره در وصف حال یاران با وفایش فرمودند: شهدا شمع محفل دوستانند شهدا در قهقهه‌ی مستانه‌شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون"‌اند و از نفوس مطمئنه‌ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی" پروردگارند. پیکر پاک شهید هشت روز پس از شهادتش یعنی در پانزدهم اسفند سال ۶۲ تشییع و به خاک سپرده می شود. اکنون که روزهای نزدیک به حماسه با شکوه پیاده روی اربعین را سپری می کنیم باید هر لحظه قدردان جوانانی همچون شهید علی اصغر دهقانی باشیم که با خون پاک خود مسیر عشق را هموار کردند، اگر امسال در پیاده روی اربعین شرکت کردید به یاد شهید دهقانی و تمام شهدای راه حق نیز چند قدمی بردارید. . 🥀🍃🍀🕊🍀🍃🥀 به روایت: خانواده محترم شهید و همرزمانش آقایان علی مختاری و عباس عربی با تشکر از نویسنده محترم و فرهیخته: سرکار خانم سمانه عربی کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht