●|♥️🌿°•.
یڪیازذڪرهایۍڪه مُدآم زیر لب
زمزمہ میڪرد این بود:
[اَللّهُمَّولاتَکِلنیإلینَفسیطَرفَةَعَینٍأبداً]
خدایآحتےبہاندازهۍچشمبرهم
زدنےمرابهحآلخودموامگذار !
#شھیدمهدیزینالدین🌱
#ماملت_شهادتیم
خبر شهادت
رساندن خبر شهادت، گاهی سخت بود. برخی اوقات هم خبررسان توجیه نبود و ناپخته عمل می کرد. یکی از نیروهای تعاون رفته بود تا خبر شهادت بدهد. بعد از کلی تمرین برای نحوه خبر رسانی با خودش می گوید: اول می گویم زخمی شده و کم کم می گویم شهید شده است. درب منزل را می زند. خانواده شهیدمی آیند. بنده خدا همان لحظه اول هول می شود و می گوید: ببخشید اینجا منزل شهید فلانی است...!؟ مادر شهید شوکه می شود و روی زمین می افتد و آن بنده خدا هم فرار می کند.
السلامُ علیک یا صاحبالزمان
یا خلیفة الرحمان
یا شریک القُرآن
یا إمام الإنس والجان
یا سیدی و مولای،
الامان، الامان، الامان...
#یاایهاالعزیز
•●•●•●
حــــوض ســــقـــاخــــانــــہ ات دارالــشـــفـــایعــــالــماســـــــت....
ڪــرده بـــیــــنــا یــڪ نگـــاهـــت ڪور مــــادرزاد را...
#ضامنآهو
#چهارشنبههایامامرضایی
[• #نشانهایازمسلمانی✋🏼 •]
امامرضا﴿؏﴾:
مسلمان کسے است کہ . . .
مسلمانـان از دسـت و زبـان
او در امـان باشند . . .🙄❗️
📚عیوناخبارالرضا؏؛ج۲؛ص۲۴
#حدیثچهلم
#چهلحدیثزندگےساز
شهیـد تهرانے مقـدم:
『روی قبرم بنویسید اینجا مدفن کسی است کهمی خواست اسرائیل را نابود کند!』
#ما_ملت_شهادتیم
پاسداران آگاهانہ انتخاب مے کنند
شجاعانه مے جنگند غریبانه زندگی مے کنند و مظلومانه شهید مے شوند
•••🕊•••
شهید شُدن
یڪاتِفــاقنیست !
بـایَدخـونِدݪبُخورۍ
دَغدغہهاۍِهیأت ؛
دَغدَغہهاۍِکارجَهادۍ
دَغدَغہهاۍِتـَرڪِگُناه
دَغدَغههاۍِشهادت
وَتَفریحِسالم 🌿💛
#ماملت_شهادتیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژده ی دیدار بیار
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#دلتگی #آوای_دل #سلطان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹💠 حضرت امام خامنه ای:
#مذاکره اون وقت معنا پیدا میکنه که... #من_انقلابی ام؛ دیپلمات نیستم...
۹۱/۱۱/۱۹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زیارتنامه
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یَا اَولِیاءَ اللهِ و اَحِبّائَهُ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم
یااَنصَارَدینِ اللهِ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم
یااَنصارَرَسُولِ اللهِ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَاَمیرِالمُومِنینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ فاطِمَةَ
سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ
بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ،
بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ،
وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها
دُفِنتُم ،
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا،
فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم
فَاَفُوزَمَعَکُم.
🌷شادی روح شهداصلوات🌷
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
●◉✿شهدای سین✿◉●
🔴 #سه_دقیقه_درقیامت #قسمت2⃣ واقعا رزق معنویتونه و فوق العاده تاثیر گذار و زیباست. ادامه👇 🔰البته آن
#سه_دقیقه_در_قیامت (قسمت 3⃣)
✅ یاد خواب دیشب افتادم..با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل به من گفت که وقت رفتن من نرسیده است!🤔
♻️فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار کنم و دیگر حرفی از مرگ نزنم.🤭
🔆اما همیشه دعا میکردم که مرگ ما با شهادت باشد.😍
در آن زمان بسیار تلاش کردم تا وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم.
اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه همان لباس یاران آخرالزمانی امام غایب است.💖
سالها گذشت.
🔆باید این را اضافه کنم که من یک شخصیت شوخ ولی پرکار دارم. حسابی اهل شوخی و بگو و بخند و سرکار گذاشتن هستم.😁
🔷مدتی بعد ازدواج کردم و مثل خیلی از مردم دچار روزمرگی شدم.🙇♂
💥یک روز اعلام شد که برای یک ماموریت جنگی آماده شوید.
♦️حس خیلی خوبی داشتم و آرزوی شهادت مانند رفقایم داشتم. اما با خودم میگفتم ما کجا و شهادت کجا...😔
🔰آن روحیات جوانی و عشق و شهادت در وجود ما کمرنگ شده...
🛡در همان عملیات چشمانم به واسطه گردوخاک عفونت کرد.
حدود ۳ سال با سختی روزگار گذراندم بارها به دکتر رفتم ولی فایده نداشت.😓
💥تا اینکه یک روز صبح احساس کردم انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده است!
درست بود!
چشم من از مکان خودش خارج شده بود و درد بسیار شدیدی داشتم.😥
🍃همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست.😞
✔️تیم پزشکی اعلام کرد: غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم چپ ایجاد شده که فشار این غده باعث بیرون آمدن چشم گردیده.
و به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است...
پزشکان خطر عمل را بالای ۶۰ درصد میدانستند اما با اصرار من قرار شد که که عمل انجام بگیرد.
با همه دوستان و آشنایان و با همسرم که باردار بود و سختی های بسیار کشیده بود از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستان شدم.😷
🔘حس خاصی داشتم احساس می کردم که دیگر از اتاق عمل برنمیگردم.😓
تیم پزشکی کارش را شروع کرد و من در همان اول کار بیهوش شدم.
⛔️عمل طولانی شد و برداشتن غده با مشکل مواجه شد..
پزشکان نهایت تلاش خود را می کردند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد....
احساس کردم که کار را به خوبی انجام دادند.😍
چون دیگر مشکلی نداشتم، آرام و سبک شدم.چقدر حس زیبایی بود، درد از تمام بدنم جدا شد.
💫احساس راحتی کردم و گفتم خدایا شکر عمل خوبی بود.
با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم.☺
🌕برای یک لحظه زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم.
از لحظه های کودکی تا لحظهای که وارد بیمارستان شدم همه آن خاطرات برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت...
✨چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم