eitaa logo
•ڪاڹاݪ شھداے‌گمناݦ•🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
67 فایل
کپی مطالب≡صلوات به نیت ظهور امام زمان ارتباط با ما↯ @Shahidgomnam_s کانال دوم↯ @BeainolHarameain ڪانـاݪ‌روضـہ‌امـون↯ @madahenab ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/16670756367677
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋مروری بر 0⃣2⃣ 🌷🌷🌷 : " این وحدتی که خوشبختانه در زیر تابوت پیکر مطهر و شهدای همراه ایشان در بین مردم دیده شد، باید محفوظ بماند و جهت‌گیریِ مردم، انقلابی و در جهت تکریم مردان انقلاب و شهیدان و عناصر یادآور ارزش های انقلاب باشد ." @labbeyk_yamahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جای پدران آسمانی در روز پدر بر روی زمین خالیست... 💔 پدران آسمانی روزتان مبارک 🍃 کانال شهدای گمنام 👇 @shohaday_gommnam ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺 با سلام و عرض ادب خدمت شما عزیزان😊 میلاد با سعادت امام علی ع و روز پدر رو خدمت همه شما تبریک عرض میکنم. 🌺🌺🌺🌺🌺 به همین مناسبت ختم صلوات برگزار می‌گردد. به نیت تعجیل در ظهوراقاامام زمان ارواحنافداه: و سلامتی رهبر عزیزمان بهترین پدر دنیا 🤲🌸 و هدیه به حضرت علی ع و همه پدران آسمانی💫 و پدر مرحوم 🕊خادم کانال دوستان تعداد صلوات های خود را به آیدی زیر اطلاع دهید. @rogaye_khaton315 عیدتان مبارک التماس دعااا 🍃🍃🍃🍃
4_310226054725763846.mp3
5.07M
🎧 آنچه خواهید شنید؛👇 ❣ از گذشته نترس، از فکر گناهان گذشته ات، مضطرب نشو؛ 👌نماز؛ ميتونه همه گذشته ات رو برات جبران کنه. چراغ دلتو دوباره روشن کن. @shohaday_gommnam ┅✧❁☀️❁✧┅ 👇🏻 https://eitaa.com/shohaday_gommnam/17334
💚 5000✅ 110✅ 500✅ 500✅ 313✅ 113✅ 500✅ 5000✅ 100✅ 113✅ 1000✅ 313✅ 500✅ 100✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولادت حضرت علی علیه السلام مبارک باد 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ کانال شهدای گمنام 👇 @shohaday_gommnam ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
میگفت: شیعھ ۍ مࢪتضے علے(؏) باید با ࢪفتاࢪش عشقش ࢪا ثابت ڪند ڪسے ڪھ توۍ ھیئت ها فقط سینہ میزند خیلے ڪاࢪ بزࢪگے نمیڪند..، باید ࢪفتاࢪ و ڪࢪداࢪمان دࢪ زندگے و بࢪخوࢪد با دیگࢪان ثابت ڪند ڪھ یڪ شیعہ‌ی واقعے هستیم.‌‌• کانال شهدای گمنام 👇 @shohaday_gommnam ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═ ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
💠 ۱۳ رجب که میشد، اگر در خانه بودن با شستن حیاط و آماده کردن خانه انتظار رسیدن نوه ها را می کشیدن؛ بعد هم میگفتن تلفن بچه های را بگیر تا صحبت کنم و گاهی هم می رفتیم منزلشان تا چراغ خانه شان در خاموش نماند، اینها رسم همیشگی "" بود؛ "، مردترین، روزت مبارک" 🔖 به نقل از @shohaday_gommnam
❤️ ⚠ میگفت: در ڪوچه و خیابون سرتون را بالا نگیرید و با صدای بلند جلوی نامحرم صحبت نڪنید. 🚫 سعی‌ ڪنید سر به زیر باشید. 🔥با نامحرم زیاد و بی‌دلیل حرف نزنید، ڪه حیا و عفت از دست می‌رود. 😊🙏 کانال شهدای گمنام 👇 @shohaday_gommnam ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
🌹 شما را دعوت میکنم به واجبات و ترک محرمات ، تاکید زیاد من به خواندن و خصوصا خواندن آن است که آدم را از زشتی و پلیدی دور میکند @shohaday_gommnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙دعای هر روز بعد نمازواجب بخونیم خیلی ثواب داره☝️🌺 🤲یا من ارجوه لکل خیر ... با صدای ماندگار مرحوم سیدقاسم موسوی قهار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کانال شهدای گمنام 👇 @shohaday_gommnam ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎊 من در آن سال به خاطر هوای شرجی آبادان دچار آسم شده بودم. مدتی که مرتب مریض میشدم زینب خیلی غصه مرا می‌خورد. آرزویش این بود که برایم تخت بخرد و پرستار بگیرد. به من می‌گفت: بزرگ بشم نمیزارم تو زحمت بکشی یه نفر رو میارم تا کارا رو انجام بده. مهرداد مدتی با رادیو نفت آبادان کار می‌کرد و مرتب در خانه تمرین نمایش داشت نقش اول یکی از نمایش ها پهلوان اکبر بود. زینب نقش مادر پهلوان اکبر را بازی می‌کرد در نمایش سربداران هم او نقش مورخ را داشت. آنها در خانه لباس نمایش می پوشیدند و با هم تمرین می کردند. من هم می نشستم و نمایش آنها را با عشق نگاه می‌کردم. مهرداد و زینب به شعر هم علاقه داشتند مهرداد شعر می گفت و زینب گوش می کرد. مهرداد از زنهای لااُبالی و سبک بدش می‌آمد و همیشه به دخترها برای رفتارشان تذکر می‌داد. اگر دخترها با دامن یا پیراهن بیرون می‌رفتند حتماً جوراب ضخیم پایشان می کردند وگرنه مهران آنها را بیرون نمی برد. زینب به برادرها و خواهرهایش واقعا علاقه داشت گاهی با آن دست های لاغر و کوچکش لباس های مهران و جوراب های مهرداد را می شست. دلش می خواست به شکلی محبت خودش را به همه نشان بدهد. شروع دوباره 🌸 روزها آرام می گذشت. سرم به خانه و زندگی هم گرم بود همین که بچه‌ها در کنارم بودند احساس خوشبختی میکردم چیز دیگری از زندگی نمی خواستم. بابای مهران و کارگرهای شرکت نفت از شاه بدشان می‌آمد آبادان در دست انگلیسی ها و خارجی ها بود آنها در بهترین محله ها و خانه ها زندگی می کردند و برای خودشان آقایی می‌کردند. بعد از انقلاب من و بچه ها طرفدار انقلاب و امام شدیم وقتی آدم پَستی مثل شاه که خیلی از جوان‌های مخالفش را شکنجه کرده بود از کشور رفت و یک سید نورانی مثل امام رهبر ما شد چرا ما از او حمایت نکنیم. من مرتب می نشستم و به سخنرانی های امام گوش می کردم انگار از زبان ما حرف می زد و درد دل ما را می‌گفت. وقتی شنیدم چه بلاهایی سر خانواده رضایی آوردن و ساواک چگونه مخالفان شاه را شکنجه کرده بود تمام وجودم نفرت شد. از بچگی که کربلا رفتم و گودال قتلگاه را دیدم همیشه پیش خودم می گفتم اگر من زمان امام حسین زنده بودم حتما امام حسین و حضرت زینب را یاری می کردم. ولی هیچ وقت پیش یزید که طلا و جواهر داشت و مردم را با پول می خرید نمی‌رفتم. با شروع انقلاب فرصتی پیش آمد که من و بچه هایم به سفر امام حسین به پیوندیم و من از این بابت خدا را شکر می کردم. مهران در همه راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد ولی شرط کرد که اگر دخترها می‌خواهند راهپیمایی بیایند باید چادر بپوشند زینب دو سال قبل از انقلاب با حجاب شده بود اما مینا و مهری و شهلا هنوز حجاب نداشتند. من دوتا از چادرهای خودم را برای مینا و کوتاه کردم همه ما با هم به تظاهرات می رفتیم شهرام را هم با خودمان می بردیم خانه ما نزدیک مسجد قدس بود مردم آنجا جمع می‌شدند و راهپیمایی از آنجا شروع می شد. مینا و زینب در راهپیمایی مراقب شهرام بودند زینب دختر بی تفاوتی نبود با اینکه از همه دخترها کوچک تر بود در هر کاری کمک می‌کرد. ما در همه راهپیمایی‌ های زمان انقلاب شرکت می‌کردیم زندگی ما شکل دیگری شده بود تا انقلاب نبود سرمان در زندگی خودمان بود ولی بعد از انقلاب نسبت به همه چیز احساس مسئولیت داشتیم. مسجد قدس پایگاه فعالیت بچه‌ها شده بود دخترها نماز های شان را در مسجد می خواندند مخصوصاً در ماه رمضان آنها نماز مغرب و عشا را به جماعت میخواندند و بعد به خانه می آمدند من در ماه رمضان سفره افطار را آماده می‌کردم و منتظر می نشستم تا بچه‌ها برای افطار از راه برسند مهران شب و روز در مسجد بود و در همان جا زندگی می کرد. به بچه هایم افتخار می کردم🌹