eitaa logo
•ڪاڹاݪ شھداے‌گمناݦ•🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
67 فایل
کپی مطالب≡صلوات به نیت ظهور امام زمان ارتباط با ما↯ @Shahidgomnam_s کانال دوم↯ @BeainolHarameain ڪانـاݪ‌روضـہ‌امـون↯ @madahenab ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/16670756367677
مشاهده در ایتا
دانلود
8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀 فاطمه خادم خود هدیه به زینب کرده... ▪️حال و هوای خانه پدری شهید سعید کریمی از خادمان افتخاری حرم مطهر که بر اثر حمله رژیم صهیونیستی در شهر دمشق به شهادت رسید. 🌹مدافع حرم حضرت‌زینب سلام‌الله‌علیها و خادم افتخاری حرم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @shohaday_gommnam
🔘 فراموش نمیکنم یکبار زمستون خیلی سردی بود و در حال برگشت به سمت خونه بودیم. پیرمردی مشغول گدایی بود و از سرما میلرزید. تا دیدش فورا کاپشن گرون قیمتشو درآورد و به اون پیرمرد داد ! بعدم یه دسته اسکناس بهش داد! پیرمرد که از خوشحالی نمیدونست چی بگه ، مرتب می‌گفت: ☑️ جوون خدا عاقبتت رو بخیر کنه. آخرم عاقبت بخیرشد الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @shohaday_gommnam
🔰 علامه_مصباح_یزدی: ⭕️ اگر قرار است ، احکام اسلام را رعایت نکند، پس چرا مردم صدها هزار دادند، 🚫 شاه هم که همین رویه را داشت، می گفت هر کس می خواهد داشته باشد هر کس نمی خواهد نداشته باشد.۷۹/۶/۲۹ اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @shohaday_gommnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1737765T16018544(Web).mp3
20.12M
🎧 📕گنجشک‌‌های‌‌بابا فصل ❻ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَـــرَج ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ ┄┅═✧❁💕🕊❁✧═┅┄ فصل 5👇🏻 https://eitaa.com/shohaday_gommnam/27474
💚 رهبر نوجوان رهبر معظم انقلاب 🔸...زندگی کوتاه این بنده ی شایسته ی خدا به با کفر و طغیان گذشت .. و درسالهایی کوتاه ،جهادی فشرده، با دشمن خدا کرد. علیه السلام اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج ═•ஜ🍃🌼🍃ஜ•═ @shohaday_gommnam
✨﷽✨ 💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی.... 💠 💠 🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸 ⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜ 💠(عجل‌الله)💠 ⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜ @shohaday_gommnam
•ڪاڹاݪ شھداے‌گمناݦ•🇵🇸
شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی 🌹🌹 داخل حیاط،کنار باغچه،تازه چانه ی هردویمان گرم شده بود.از همه
شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی 🌹🌹 چون آزمایش ما یک ماه بیشتر اعتبار نداشت،حمید دلواپس و نگران بود که این به تأخیر افتادن ها من را ناراحت کند.پیام داد؛عزیزم!تو دلت دریاست.یه وقت ناراحت نشی.خیلی زود جور می کنم میریم برای عقد.همان موقع تقویم را نگاه کردم و به حمید پیام دادم:روز دهم آبان،میلاد امام هادی ع هستش.نظرت چیه این روز عقد کنیم؟حمید بلافاصله جواب داد:عالیه.همین الآن با پدرومادرم صحبت می کنم که قطعی کنیم. روز پنجشنبه مشغول اتو کردن لباس هایم بودم که زنگ خانه به صدا درآمد.لحظاتی بعد مادرم به اتاق آمد و گفت:حمید پشت دره.می خواد بره هیئت،برای همین بالا نیومد. مثل اینکه باهات کار داره. چادر سرم کردم و با یک لیوان شربت به حیاط رفتم. زیر درخت انجیر ایستاده بود.تا من را دید به سمتم آمد.بعد از سلام و احوال پرسی ،لیوان شربت را به او دادم.وقتی شربت را خورد،تشکر کرد و گفت:الهی بری کربلا.بعد در حالی که یک کیسه به دستم می داد،گفت:مامان برات ویژه گردو فرستاده.تشکر کردم و پرسیدم:برای عقد کاری کردی؟سری تکان داد و گفت:امروز رفتم محضر،قطعی برای دهم آبان نوبت گرفتم.گفتم حالا چرا بالا نمیای؟گفت:می خوام برم هیئت. می دونی که طبق روال هرهفته،پنجشنبه ها برنامه داریم.بعد هم در حالی که این پا و آن پا می کرد گفت:فرزانه یه چیزی بگم،نه نمیگی؟با تعجب پرسیدم:چی شده حمید،اتفاقی افتاده؟گفت:میشه یه تُک پا باهم بریم هیئت؟باور کن کسایی که اونجا میان خیلی صمیمی و مهربونن.الان هم ماشین رفیقم بهرام رو گرفتم که با هم بریم.تو یه بار بیا،اگه خوشت نیومد دیگه من چیزی نمی گم. قبلا هم یکی،دوبار وقتی حمید می خواست هیئت برود،اصرار داشت همراهیش کنم،اما من خجالت می کشیدم و هر بار به بهانه ای از زیر بار هیئت رفتن فرار می کردم.از تعریف هایی که حمید می کرد احساس می کردم جو هیئتشان خیلی خودمانی باشد و من آنجا در بین بقیه غریبه باشم. این بار که حرف هیئت را پیش کشید .نخواستم بیشتر از این رویش را زمین بیندازم و راهی هیئت شدم.با این حال برایم سخت بود .چون کسی را آنجا نمی شناختم.حتی وسط راه گفتم:حمید!منو برگردون،خودت برو زود بیا.اما حمید عزمش را جزم کرده بود و هرطور شده من را با خودش ببرد.اول مراسم احساس غریبگی می کردم و یک گوشه نشسته بودم،ولی رفتار کسانی که داخل هیئت بودند باعث شد خودم را از آن ها ببینم. با آن که کسی را نمی شناختم،کم کم با همه خانم های مجلس دوست شدم.فضای خیلی خوبی بود.جمع دوستانه و صمیمی ای داشتند. فردای آن روز دانشگاه کلاس داشتم.بعد از کلاس،حمید طبق معمول با موتور دنبالم آمده بود،ولی این بار یک دسته گل قشنگ هم در دست داشت.گل ها از دور در آفتاب رو به غروب پاییزی برق می زدند.بعد از یک خوش و بش حسابی،گل را به من داد.تشکر کردم و در حالی که گل ها را بو می کردم،پرسیدم:ممنون حمید جان،خیلی خوشحال شدم.مناسبت این دسته گل به این قشنگی چیه؟ گفت:این گل ها که قابلتو نداره،اما از اونجا که این هفته قبول کردی بیای هیئت،برای تشکر این دسته گل رو برات گرفتم😍.از خدا که پنهان نیست،نیت من از رفتن به هیئت فقط این بود که حمید دست از سرم بردارد،ولی همین رفتار باعث شد آن شب برای همیشه در ذهنم ماندگار شود و از آن به بعد من هم مانند حمید پای ثابت هیئت،((خیمه العباس))شوم.حمید خیلی های دیگر را با همین رفتار و منش هیئتی کرده بود. کانال شهدای گمنام 👇 @shohaday_gommnam ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللّٰھم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا