🎧 #بشنوید | #روایت_کودکان 🔺 کمک در مسجد 🎙 قسمتی از داستان: گفت: دوست دارم تو مسجد باشم وقتی روضه میخونن و سینه میزنن من براشون چایی ببرم. گفتم: خب! اشکالی نداره؛ می تونی بری کمک کنی؟ گفت: آخه من بچه ام؛ اونجا همش آدم بزرگا کمک میکنن. من خجالت میکشم برم ... میترسم برم اونجا بهم اجازه ندن که کمکشون کنم. گفتم: خواهر قشنگم! خجالت نداره که من مطمئنم اجازه میدن که کمک کنی. گفت: آخه به نظر تو من به این کوچیکی چجوری میتونم کمکشون کنم؟ گفتم: آبجی جون! تا حالا برات قصه دختر دوازده ساله اهل شهر خودمون یعنی #هویزه رو تعریف کردم؟ گفت: نه؛ برای چی؟... #داستان_های_مدرسه_هویزه #سهام_خیام * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh

🎧 #بشنوید | #روایت_کودکانه 🎙 قوی تراز تانک #داستان_های_مدرسه_هویزه 🔻 قسمتی از داستان: 🔺 یه کم فکر کردم و گفتم : ببین داداش علی، ما نباید از آدمای بد و زورگو بترسیم. هر چه‌قدر هم که از ما بزرگ تر و قوی تر باشن ما باید جلوی زورگویی اون ها رو بگیریم. علی پرید وسط حرفم و گفت: آخه اون خیلی گنده است؛ خیلی زور داره؛ من که نمیتونم همینجوری برم به آقا ناظم بگم ... ممکنه بیاد کتکم بزنه ... اینقدر بزرگه میترسم قورتم بده!! گفتم: بزرگ تر از تانکه؟ #ما_متحدیم * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh