eitaa logo
شهدای هویزه
2.5هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
639 ویدیو
28 فایل
http://eitaa.com/joinchat/2875523072C71b2b4b72a 🌷 محفلی برای معرفی و زنده نگه داشتن یاد و نام شبیه ترین شهدا به شهدای کربلا در ایران... 🌍 خوزستان_ هویزه 🔰 کانال‌رسمی‌یادمان‌شهدای مظلوم کربلای هویزه؛ اولین یادمان دفاع مقدس ⬅️ ارتباط با ادمین: @h_media
مشاهده در ایتا
دانلود
عجب طلائیه. صوت آن روایتگری حاجی را که بیشتر به نام مرحوم مشهور شده، شنیده‌اید؟ من هم بارها گفته‌ام عجب هویزه ایه! یعنی هویزه خودش است. مثلاً احدی الحسنیین (یا پیروزی یا شهادت) را شنیده‌اید؟ اهالی هویزه هر دو را تجربه کردند. ۱۵ دی دشمن را در هم کوبیدند و ۱۶ دی به شهادت رسیدند؛ چه شهادتی! دانش‌آموز و دانشجو و سرباز و جهادگر. همه با هم جنگیدند. خوزستانی، خراسانی، فارسی، تهرانی... از همه جای ایران بودند. به همین خاطر، خبر شهادتشان که پیچید، همه ایران تکان خورد. اصلاً تا آن موقع، جنگ برای مرزنشینان بود‌. این شهدا با شهادتشان بیدارمان کردند. مثل شهدای کربلا که جامعه آن روز را بیدار کردند. بی‌جهت نیست هویزه شد کربلای ایران. تانک ها در هویزه با پیکر یاران حسین علم‌الهدی آن کردند که اسب ها در کربلا با پیکر اصحاب حسین سفینة النجاه. روضه نمی‌خوانم‌. نمی‌گویم پیکرها ۱۸ ماه زیر تابش آفتاب سوزان و باد و بوران و باران ماند. نمی‌گویم وقتی شهدا تفحص شدند، مادران شهدای حماسه هویزه گفتند استخوانهای پسرانی که در راه خدا دادیم، پس نمی‌گیریم. درست مثل همان مادر وهب در کربلا که سر پسرش را فرستاد. هویزه‌ای‌ها در حیات و شهادتشان خاص بودند. بعد از شهادتشان هم راه جدیدی نشانمان دادند‌. مزارشان شد اولین دفاع مقدس. فناوری پربرکت راهیان نور. غروب شده است و مقتل هویزه بیش از مزار آن دلتنگمان می‌کند. آسمان هویزه را با همه ستاره‌هایش دوست دارم. * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
🌐 | ✍️ یکی از زائران درباره و رفاقتش با شهید علم الهدی در توئیتر نوشت: 🔸 تقریبا 8 سال پیش -16 سالگی- زمانی که نه چادری بودم و نه مذهبی و دوران جاهلیت بود، برای فرار از درس با گروه اراذل و اوباشِ کلاس، راهی یه اردوی سه روزه اهواز شدم. کجا بود؟... آره؛ ، . قهرمان ها رفتن شهید شدن؛ خب دستشون درد نکنه. به درخواست خانواده قرار بود کتاب بخرم... 🔸 تو ، تو ورودی چندتا عکس گرفتم. برگشتم سمت کتابخونه [ببینم] داخلش چه خبره؟ بی خیال؛ ولش کن!... [رفتم] کتابخونه (کتابفروشی)؛ کتابا رو گرفتم. کی هستند؟ چه کاره اند؟ الله اعلم. کتاب مال من نیست که... مرد مغازه دار بهم گفت:«اومدی هویزه، نمی بری؟ خیلی خوبه.» [تو] رودرواسی گفتم بدین اشکال نداره. و رفتم... 🔸 اومدیم شیراز؛ کتاب های سفارشی رو دادم به صاحباشون. موند فقط «سفر سرخ»؛ [درباره] کیه؟ چیه؟ نشستم [به] خوندن. چی شد بعدش؟ هم چادری شدم؛ هم مسیر زندگی[ام] انقلابی شد و هم الگوی شهید یا شد شهید . * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh