📝 #یادداشت_دنباله_دار| قسمت چهاردهم
‼️ هویزه؛ گناه یا بی گناهی بنی صدر؟
🔺 در ایام چهل و یکمین سالگرد حماسه هویزه مروری کرده ایم بر اقدامات و دیدگاه های «ابوالحسن بنی صدر» در روزهای قبل و بعد از حماسه هویزه
✍️ میلاد کریمی/امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه
⭕️ دیدار با بنی صدر؛ یک روز بعد از 16 دی
🔹 دکتر قاسم نیسی؛ همرزم شهدای هویزه، روایت دست اول و ناشنیده ای از دیدارش با بنی صدر در روز 17 دی 1359 یعنی یک روز بعد از شهادت شهید علم الهدی و یارانش در حماسه هویزه دارد:
🔹 "همراه آقای سلطانی (فرماندار وقت سوسنگرد) و آقای فروزش راه افتادیم به سمت اهواز. کنار جاده قبل از کوت، نگاهمان افتاد به چند ماشینی که ایستاده بودند و سرنشین هایش داشتند پیاده می شدند. آقای سلطانی نگاهشان کرد و با تعجب خاصی به راننده گفت:«نگهدار؛ نگهدار. بنی صدر اینجاست...شاید کاری چیزی با من داشته باشد.» از ماشین پیاده شدیم. سلام و علیکی کردیم و بنی صدر پرسید:«کجا داری می روی؟ ما داشتیم می آمدیم منطقه.»
🔹 آقای سلطانی ماجرای شهادت حامد جرفی [بخشدار هویزه و اولین شهید دولت] و تشییع جنازه اش در تهران را برای بنی صدر بازگو کرد. بنی صدر گفت:«نمی خواهد بروی. بمان اینجا. ممکن است به شما نیاز باشد.»
🔹 آنجا به یاد دو شب پیش افتادم که برای گرفتن تدارکات به هویزه رفته و دست خالی برگشته بودم. ملاحظات را کنار گذاشتم و گفتم: «آقای بنی صدر، یک سئوال دارم. چرا تدارکات را توی هویزه خوابانده اید و حرکتی نمی کند؟» گفت:«یعنی چه که تدارکات حرکت نمی کند؟» گفتم: «من دو شب پیش از طرف سپاه مأمور شدم برای گرفتن تدارکات از پایگاه نزدیک هویزه؛ ولی آنها می گفتند مهمات نداریم. تدارکات نداریم. حتی حاضر نشدند جیره غذایی نیروها را بدهند. می گفتند حالا شب است. بروید فردا بیایید. مگر برای دفاع یا حمله شب و روز داریم آقا؟» بنی صدر گفت:« نه آقا؛ ما کلی تدارکات داریم آنجا.» گفتم: «بله من هم دیدم. ظاهراً چندین تریلی آذوقه و مهمات آنجا بود. سئوال من این است: چرا توجه نکردند؟...ای کاش در صحنه جنگ دیروز بودید و خسارت ها را می دیدید...توی ارتش هم به فلانی می گویم آقا چرا سنگر درست نمی کنید؟ می گوید شما بلد نیستید.» پرسید: «شما بسیجی هستید؟» جواب دادم: «بله.» خندید و گفت:«من هم می گویم. شما فنون جنگ را بلد نیستید.»
🔹 این را که گفت، دیگر کاسه صبر «فروزش» سرریز کرد و افتاد به جان بنی صدر. یکی این بگو، یکی آن. ما هم حرف های فروزش را تأیید می کردیم و می گفتیم:«این چه وضع پشتیبانی است که مهمات و تدارکات خیلی دیر می رسد یا اصلاً نمی رسد؟» حقیقتش دوستان مان را از دست داده بودیم و خُلقمان بسیار تنگ بود. از سید حسین علم الهدی هم قبلاً در باره بنی صدر شنیده بودیم و دل خوشی از او نداشتیم. به این نتیجه رسیده بودیم که مانع اصلی برای حضور بچه های سپاه در جنگ، همین بنی صدر است. علم الهدی گفته بود آقای خامنه ای و آقایان رفسنجانی و چمران، بنی صدر را وادار کرده اند تا ورود سپاه به جنگ را بپذیرد. حدود نیم ساعت سه ربعی درگیری لفظی با او داشتیم و بی نتیجه راه افتادیم به سمت اهواز."
👈 ادامه دارد...
#بنی_صدر
#حماسه_هویزه
#قاسم_نیسی
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh