#در_آرزوے_شهادت
نفــــس رﭐ کﻪ شهیـد کنی ،
آنگـاه شـــــهــادت خود به سـراغ تو خواهد آمد💔
پس بجای آرزوی شـهـادت، نفس خود را رام کن🥴☝️
@Shohadaye_khoy
🍃🌸
#خاطرات_شهدا 🌷
🌻سال دوم #طلبگی بودم. همین که وارد کلاس شد بنا کرد به پرسیدن درس روز های قبل. از #قضا آن روز بدون مطالعه در کلاس نشسته بودم. نوبت به من رسید. گفتم بلد نیستم.
🌿با ناراحتی گفت: علی؛ از #کلاس برو بیرون. خیلی دلگیر❣ شدم😞. با خودم گفتم مثلا این جا حوزه علمیه است. آدم رو جلوی جمع ضایع می کنند. میخواستم دیگر به او سلام هم نکنم. غرورم جلوی ۳۰ نفر #شکست. مجبور بودم که روزهای بعد هم در کلاس شرکت کنم.
🌻فردا دوباره سر کلاس رفتم.
دیدیم که برای همه ی کلاس شیرینی و آبمیوه خریده. بین بچه ها #توزیع کرد. نشست روی صندلی اش و با تواضع تمام گفت: از بچه هایی که دیروز از کلاس بیرونشان کردم، #معذرت می خواهم. من را حلال کنند.🥀
🌿برایم جالب بود که #یک استاد حوزه به راحتی جلوی ۳۰ نفر به اشتباهش #اعتراف می کند و از همه حلالیت می طلبد. شاید حتی حق هم با او بود. نمی دانم.خبر نداشتم که با شکستن نفسش قرار است از خدا یک جایزه ی ویژه بگیرد💔. نمی دانستم. خیلی چیزها را نمی دانستم و #خیلی چیزها را نمی دانم.
#شهید_محمدحسن_دهقانی
@Shohadaye_khoy
peiravi-06.mp3
1.92M
🌾 کاش میشد به کاروون شهدا میرسیدم...
#رضا_پیروی
@Shohadaye_khoy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸سخنان کوبنده سید حسن نصرالله:
تا لحظهای که خون در رگهای ماست
در برابر اهانت به پیامبرمان
ساکت نخواهیم ماند!
و فریادمان بلند است:
✨لبیڪ یا رسول الله✨
#من_محمد_را_دوست_دارم
#لبیک_یا_رسول_الله
#ابلیس_پاریس
@Shohadaye_khoy
🔸سرکلاس نشسته بود . . .
استاد میگفت: تمام عضلات بدن ازمغزما فرمان میگیرد.
اگرارتباط مغز بادیگراعضا قطع شود،دیگر بدن هیچ حرکتی نخواهدداشت. . .
زدزیرگریه وگفت :پس چرا بابای من وقتی سرش رفت تایک دقیقه الله اکبرگفت . . . ؟
اشک توی چشم استادجمع شد . . .
گفت:جبهه ورزمنده های ما💔همه معادله های علم رو به هم زدند . . .!!!
@Shohadaye_khoy
🔹نماز تو شرایط سخت
سر تا پاش خاکی بود
چشماش سرخ شده بود از سوز سرما
دو ماه بود ندیده بودمش
از چهره اش معلوم بود خیلی حالش ناجوره😓
اما رفت و وضو گرفت تا نماز بخونه
گفتم: شما حالت خوب نیست
لااقل یه دوش بگیر ، یه غذایی بخور ، بعد نماز بخون
سر سجاده ایستاد،نگاهی بهم کرد و گفت:
من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا #نمازاولوقت بخونم
کنارش ایستادم،حس می کردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین😰
تا آخر نماز ایستادم تا اگه خواست بیفته بگیرمش
حتی تو اون شرایط سخت هم حاضر نشد نماز اول وقتش ترک بشه
#نمازاولوقت
#شهیدمحمدابراهیمهمت
⭕️ #تلـنگر
⚠️ #شـــــــهادت شوخی نیست، چقد نماز هامون رو #اولوقت میخونیم⁉️
راوی: همسر شهید
📚منبع: یادگاران " کتاب همت " ، صفحه ۵۶
@Shohadaye_khoy