📝#خاطره‌ای‌درباره‌شهید‌رحیم‌قصاب‌به‌نقل‌از‌خواهرش ✍خاطره اي از اعزام شهيد به جبهه كه اينجانب مريم قصاب خواهر شهيد ناظر آن بودم: آخرين باري كه براي ديدن خانواده به منزل آمده بود يك روز صبح هنگام اذان صبح🌘 كه براي نماز📿 صبح آماده شده بود از پدرم اجازه مي خواست تا همراه لشكر محمد رسول ا...(ص) به جبهه برود و همراه بسيجي هاي همرزم خود براي دفاع از كشور راهي جبهه شود ولي پدرم به علت كمي سن مخالف رفتن ايشان بود ولي برادرم بر اين امر اصرار مي ورزيد و چون مي خواست رضايت پدر را در اين زمينه جلب نمايد مي فرمود كه من از روزي حلال تو بزرگ شدم و اين وظيفه را دارم كه در اين امر نيز رضايت تو را داشته باشم چون شهادت امري است كه خداوند افراد لايق را به سوي خود فرا مي خواند و در آخر به پدرم گفت كه اگر من #شهيد🌷 شدم بايد با كفن مرا خودت در قبر بگذاري و در آخر پدرم رضايت داد و بعد از چند روز خبر #شهادت ايشان به ما رسيد و بالاخره این #شهيد بزرگوار به آرزوی خويش رسيد و پدرم به قولی كه داده بود جهت رضايت خداوند و رضايت آن بزرگوار اقدام نمود. 🌷یاد و خاطره شهید بزرگوار گرامی باد🌷 @Shohadaye_khoy