eitaa logo
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
461 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
4.9هزار ویدیو
39 فایل
کانال معرفی شهدای شهرستان خوی🌷 به حول و قوه الهی در راستای معرفی شهدای پرافتخار شهرستان شهید پرور خوی ایجاد شده است. #کپی_آزاد🌹باصلوات بر ظهور حضرت مهدی(عج) جهت ارتباط با یکی از مدیران کانال به منظور مطرح کردن انتقاد و پیشنهادهای خودتان↙ @karbobala_72
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فراموش نڪنیم مادرے روڪه هرروز قابـــــ عڪس پسرش رو بوس میڪنه.. فراموش نکنیم مادری روکه رفتـــــ مزار پسرش روبغل کرد گفتـــــ فداتـــــ شم دلم واستـــــ یه ذره شده فراموش نڪنیم مادرے رو ڪه بچش مفقود بود گفتـــــ بعد مرگم رو قبرم ننویسید مادر شهیدا پسرم برمیگرده ناراحتـــــ میشه به یادهمون مادرے ڪه حتے پسرش مزارے هم نداره که بخاد بغلش بڪنه به یاد مادری ڪه تڪ پسرش رو روانه جبهه حق ڪرد به یاد به یادمادران به یاد به یاد...
📖خاطرات خانواده شهيد🧕 آخرين وداع😭 🌷شهيد بايرامعلی زينالپور جوانی باايمان و اخلاق و گشاده رو بود. وقتی كه به مرخصی می آمد و می خواست برود، نمی گذاشت كه او را بدرقه كنيم و می گفت كه مادر جان من خجالت می كشمیو در حين رفتن در را به روي ما می بست، ولی آخرين بار كه می خواست برود، ديگر از اين كارها نكرد و گذاشت ما او را بدرقه كنيم و او رفت، ولی چند لحظه ای نگذشته بود كه ديديم برگشت و گفت كه مادر جان، ‌دلم نمی خواهد از تو جدا بشوم. و با خواهران خود خداحافظی كرد و گفت خواهرانم اين ديگر بار آخرم است و من ديگر برنمی گردم💔 و اين را گفت و با چشمان گريان😭 از ما خداحافظی كرد و جدا شد و اين گفته به حقيقت پيوست و ما تنها جسم شهيد او را به نظاره نشستيم.🥀 ✍👨‍💼 دقت در به جا آوردن واجبات ايشان به واجبات شرعی دينی خيلی پايبند بودند و هميشه نماز📿 و روزه🤲 خود را به جا می آوردند و با سن صِغَر خود هميشه به فكر خمس و زكات بودند. ما يك روحانی به نام حاج شيخ محمدحسين در روستا داشتيم كه يك فرد باايمان و بااخلاص و يك فرد تمام عيار مذهبی بود و می گفت كه خمستان را17 روز مانده به عيد جدا كرده و آن را بپردازيد و اين پسرم هميشه17 روز مانده به عيد اين مطلب را به من يادآوری می كرد و می گفتند كه پدرجان، برای عيد 17 روز باقی مانده است. يعنی زمان پرداختن خمس است. @Shohadaye_khoy
🕊🌷🥀🌴🥀🌷🕊 واژه به خودی خود زیباترین واژه ایست که باشنیدنش تمام احساسات انسان برانگیخته می شود، که وقتی در کنار واژه عظیم قرار میگیرد زیباترین و ناب ترین درجات انسانی را یادآور می شود! 🌷 🌷 باشی و از دامنت به برود ، چه مقامی بالاتر از این! زیر پای ، البته هم برای تو کم است و در مقابل صبوری های تو است، فقط می داند چه والایی در توست. که با تمام وجود خود خدا را در وجود عجین کرده و هنگامی که تب می کند همانند شمع در کنار او می سوزد و آب می شود ، حالا چطور و چگونه این همه دارد که خود ، -جگرگوشه خود را بدرقه می کند و بجایی می فرستد که می داند دیگر در کار نیست. با همان احساسات پاک ، خود را می کند تا را به بکشد. ، ، از آسمانها برای تو پیام جاودانه ای فرستاده که بر تو و چشمانت روشن باد بر پیامی که فرشتگان هم به خود می بالند که چنین را خدمت تو بیاورند. خوشا بحالت که حال نام را نزد با خود به می بری. خوشا بحالت که در خود پرورش دادی که تو را در مقابل دیدگان روسفید کرد! خاک پای تو را چشمان خود می کنم و با تمام وجود در مقابل سر می آورم. و ️ ️
🌷🕊💐🕊💐🕊🌷 و بی‌اختیار .... چادرت را سر می‌کنی .... و مسیر همیشگی خانه تا گلزار را گریه می‌کنی. ! فضای سینه نم گرفته‌ات فریاد‌ها دارد و تو هق هق گریه‌های تنهایی‌ات را فقط برای کنار گذاشتی و کسی از آن با خبر نمی‌شود ... وقتی که بر سر مزار می‌رسی و زانوان خسته‌ات را امان می‌دهی، وقتی قبری را که بالایش نوشته‌اند سرباز رشید اسلام را در آغوش مهربانی‌هایت می‌گیری، این گریه است ... که دیگر تحمل ماندن در قفس سینه را نمی‌یابد و زمزمه‌های روی لبانت گل می‌کند. مادر همه ی ما ..... دعایمان کن @Shohadaye_khoy
🌴🥀🕊🌷🕊🥀🌷 بی‌قراری در قطعه این سنگ قبری که تو می‌بینی و روی آن نشانی از بی نشانی جوانی است حاصل عمر یک مادر است ... @Shohadaye_khoy
🥀🌹🕊💐🕊🌹🥀 ڪه شوے یڪبار میشوے ڪه باشے صدبار و ڪه باشے هر ثانیـه باز آئینه ، آب ، سینے و چاے و نباٺ باز پنجشنبه ‌‌‌و یاد با
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 مادر فرزندش را بدرقه میکند، به او می گوید نگران نباش، در جبهه هنوز هم مادرت کنار است، درست است من نیستم اما یادت باشد حضرت فاطمه زهرا با توست پس غم مادر نداشته باشی، او برایت مادری مهربان خواهد شد. سپس فرزندش را به دستان خدا و حضرت فاطمه زهرا میسپارد. چه امانت دار خوبی، مادر خوب می دانست امانتی اش را به دست چه کسانی بدهد. فرزند شهید می شود اما مادر غم به دل راه نمی دهد چون حالا فرزندش پیش خدا و فاطمه زهرا (س) است، او می داند که فرزندش غم مادر ندارد چون مادری مثل حضرت فاطمه زهرا وجودش را سرشار از عشق میکند.
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 وقتی به چهره بی جان فرزندش می نگرد، وقتی به چشمان او می نگرد، هنوز هم حسرت در آنها باقیست، حسرتی که در زمان شهادت در وجودش رخنه کرد، حسرت دیدار دوباره مادر، حسرت بوسیدن دوباره دستان و حسرت بوییدن دوباره چادرش. مادر این حسرت را خوب درک میکند چون درون چشمان اون هم همین حسرت است. حسرت بوسیدنش دوباره پیشانی فرزندش وقتی که راهی جبهه است، حسرت اینکه قرار بود فرزندش ازدواج کند و او نوه دار شود. مادر و فرزند با همین حسرتی که در چشم دارند برای همیشه یکدیگر را بدرقه میکنند. فرزند زیر خروارها خاک می رود و مادر روی این خاک ها ذره ذره آب می شود.
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 هیچی نداشت ... نه نه هیچ جای لباسش هم نوشته ای به چشم نمی خورد که بشود شناسایی اش کرد. واسه همین تمام لباساش رو درآوردن بلکه جاییش اسم و مشخصاتش رو نوشته باشه. فقط معلوم بود از غواصان کربلای پنجی بوده. بالاجبار به عنوان ، در بهشت زهرا (س) دفن شد. چند سال که گذشت، برحسب اتفاق، مادری که دنبال فرزند مفقودش می گشت، عکس او را دید و پسرش را شناسایی کرد. از آن روز به بعد روی سنگ مزار، بجای نوشتند : و از آن روز تا امروز، خانواده از مشهد الرضا، برای زیارت مزار فرزندشان به بهشت زهرای تهران می آیند .
🌹🕊🥀🏴🥀🕊🌹 مادر چهار دفاع مقدس ( ) در دیداری حضوری با حضرت امام (ره) عکس فرزندان را با خود آورده بود. عکس اول را در آورد و گفت: این پسر اولم است. عکس دوم را گذاشت روی عکس و گفت: این پسر دومم است، دوسال با تفاوت سنی داشت. عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس ، رفت بگوید این پسر سومم …، سرش را بالا آورد، دید شانه های امام (ره) دارد می لرزد. امام(ره) گریه اش گرفته بود. فوری عکس ها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت: چهار تا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم. و روز تکریم
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 ما در طول این هشت سال دفاع مقدّس و بعد از آن، از مادران، گِله نشنفتیم، بلکه به ‌عکس، مادرها را حماسى‌تر از بسیارى از پدرها یافتیم. من این توفیق را داشته‌ام که با بعضى از خانواده‌هاى روى فرششان، زیر سقفشان، بنشینم و صمیمانه با آنها حرف بزنم، تا الان ندیده‌ام و هیچ یادم نمى‌آید، حتّى یک مورد هم در بین شاید هزاران مورد، که فرزندش گِله کرده باشد، نه، به‌عکس، مادرها افتخار می کنند، اظهار سربلندى میکنند، اظهار سرافرازى می کنند، این خیلى مهم است. شادی روح و و روح مادران و همسران که آسمانی شده اند و سلامتی و طول عمر مادران و همسران که همچنان برکات زندگی ما هستند .
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 کفن را از روی چهره فرزندش بر میدارد، به چهره اش خیره می شود، خنده های فرزندش را به یاد می آورد. زمانی را به یاد می آورد که فرزندش را در رخت عروسی میدید، اما حالا جسد بیجان فرزند جلوی چشمان است. دلش میخواهد پیشانی بی جانش فرزندش را ببوسد، تنش را ببوید و او را در آغوش بکشد اما گویی نمی تواند، هنوز هم محو همان خاطره هاست. اشک هایی که از چشمانش جاری می شوند ضامن این ماجرا هستند. فرزندش را برای آخرین بار میبیند و می بوید و فرزند برای همیشه را ترک میکند. این است قصه فرزند و او.