eitaa logo
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
461 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
4.9هزار ویدیو
39 فایل
کانال معرفی شهدای شهرستان خوی🌷 به حول و قوه الهی در راستای معرفی شهدای پرافتخار شهرستان شهید پرور خوی ایجاد شده است. #کپی_آزاد🌹باصلوات بر ظهور حضرت مهدی(عج) جهت ارتباط با یکی از مدیران کانال به منظور مطرح کردن انتقاد و پیشنهادهای خودتان↙ @karbobala_72
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
#چشم_هایتان کلاس درسی ست... که باید پای نگاه هایشان بنشینیم وبیاموزیم! که چگونه میشود... #دنیا تا ای
چشمانتان را ببندید تا شهر ما را نبینید ! چشمانتان را ببندید تاگامهای لغزانمان را نبینید ! بر ما خرده مگیرید اگر نمیخواهیم وصیت نامه هایتان را مرور کنیم ... حیرت مکنید اگر بر دوران زیبای با شما بودن ، قفل محکمی زده ایم و دیگر آرزوی  شهادت در سرمان نیست ... !!! ببخشید ما را .... ما فراموشی گرفته ایم ... دعا کنید برایمان ... 🌷 ️ @Shohadaye_khoy
اینجا احتکار نبود همه استفاده می‌کردند هنگام کمبود ، رقابت بر سرِ استفاده نکردن بود!👌 @Shohadaye_khoy
🌷🕊🌴🌺🌴🕊🌷 دشمن زدہ بود ... ماسک نداشتم ! هرلحظہ نفسم تنگ تر و چشمانم بستہ می شد ... دوید سمتم ؛ ماسکش را گذاشت جلوے صورتم !!! و خودش رفت کمک بقیہ بچہ ها ... با یک چفیہ خیس رفت...... وقتے آمد ولے ..... دیگر آن قبل نبود براے ... دیگر نداشت براے حرف زدن با زندگے اش .... نہ براے حرف زدن نہ پولے براے تب سوزان تاول و نہ پولے براے نشدنش مقابل ..... @Shohadaye_khoy
افتخار این خاک ؛ به کسانی است که لباس عیدشان لباسِ خاکی رزم‌شان بود ... @Shohadaye_khoy
را؛ خدا وثیـقہ گذاشت! برای آزادیِ من؛ ازبنـدشیطان...🔥 بعد از ایـن؛ روزگارِمـن چـہ میشـود...؟!💔 @Shohadaye_khoy
🥀💐🌷🕊🌷💐🥀 تلفن خانه زنگ خورد. بابا بود با صدای خسته. پرسیدم افطار كردید؟ گفتند بچه‌ها برايم در قرارگاه افطار آماده كردند اما نرفتم و در خط ماندم و با رزمنده‌ها سفره انداختيم و نان پنير مختصری خورديم. گفتم چرا قرارگاه نرفتید؟ گفتند مي ترسم در غيبتم مظلومی با زبان روزه، و يا شود . راوی : @Shohadaye_khoy
چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند و در کهف گمنامی خویش مأوا گرفته اند ...💔 @shohadaye_khoy
اوایل انقلاب بود شهردار ارومیه بود. در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شد. چشمش به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دید امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفت، او رفتگر همیشگی محله نبود. کنجکاو شد، سلام داد و دید رفتگر امروز، است. او از دوستان شهید باکری بود. ، شما اینجا چیکار میکنی؟ علاقه ای به جواب دادن نداشت. او ادامه داد، شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کرد تا بالاخره زیر زبون رو کشید. زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن، می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش. اشک تو چشماش حلقه زد. هر چی اصرار کرد، جارو رو بهش نداد؛ ازش خواهش کرد که هرچه سریعتر بره تا دیگران متوجه نشن، رفتگر امروز محله، شهردار ارومیه است. 🕊 🌹 🕊
جبهه فقط جنگ نبود! زندگی جریان داشت به معنای واقعی ... یکی آب می آورد،یکی ظرف میشورد، یکی......🍃 🕊
هـر صبـح ؛ ڪز نسیمِ شما بیـــــدار گشته‌ ام رنگِ گل و طراوت گلشن گرفته‌ام ...
شنبـــه ؛ صبح دیگری‏ست اگر با شما آغاز شود ... و گــــرنه انـدوه ملال‏ آورِ تکرارِ تمام روزهاست ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 وقتی سرتیپ هستی، ولی روی درجه‌ات را می‌پوشانی تا وقتی با سرباز صحبت می‌کنی، او احساس راحتی کند. کجایند مردان بی ادعا؟ امنیت و اقتدار امروزمان چنین مردان مخلصی است.