eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.1هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
موقعی که عباس می خواست به جبهه برود شناسنامه‌اش را توی گونی برنج قایم کردم تا نتواند ثبت نام کند. او رفت و وقتی برگشت گفت ثبت نام کردم. گفتم: خودم می‌دانم که شناسنامه کجاست خاطر جمع هستم که پیداش نمیکنی. گفت: من شناسنامه یحیی رو بردم و ثبت نام کردند و البته میدونم که تو شناسنامه را داخل گونی برنج قایم کرده ای! وقتی که شهید شد به نام یحیی بود .حتی روی سنگ قبرش هم نام یحیی نوشته بودند تا اینکه ما خیلی اصرار کردیم آنها هم سرانجام ماجرا را پذیرفتند و سنگ را عوض کردند. شیراز 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
AUD-20220828-WA0005.mp3
1.96M
🔹لشکرسلیمانیم.... 🔊 مداحی حاج سعید حدادیان در مراسم یادواره شهدای شیراز ⤵️⤵️ 🔸پنجشنبه ۳ شهریور 🔸
AUD-20220828-WA0008.mp3
6.95M
🔹اللهم الغفر لشیعتی.... 🔊 مداحی حاج سعید حدادیان در مراسم یادواره شهدای شیراز ⤵️⤵️ 🔸پنجشنبه ۳ شهریور 🔸
AUD-20220828-WA0007.mp3
9.12M
🔹ای برادر شهیدم راهت را ادامه میدم 🔊 مداحی حاج سعید حدادیان در مراسم یادواره شهدای شیراز ⤵️⤵️ 🔸پنجشنبه ۳ شهریور 🔸
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 📞 مکالمه تلخی بود .همیشه دلش را کنده و زانوهایش را سست کرده بود نوای مهربان و زنانه آن سوی خط.♥️ با تمام اشتیاقی که داشت آن صداها وحشت زده اش می کرد. با این همه ناچار بود. نه دل تنگ خودش می‌گذاشت که تماس نگیرد، نه دلواپسی های مدام آن سوی خط . ولی اینبار تصمیم خودش را گرفته بود .سنگین ترش کرده بود صدای جیغ و آه بچه که تنها یاد گرفته بود دهانش را در گوشی بگذارد و بگوید.. بابا..🥺 پرسید: حالت چطوره؟! _حالم دیدار تو ...دیر کردی !!!مگه نمیخوای بیای مرخصی؟! دلمون برات یه ذره شده... می خواهیم ببینیمت...💔 _مگه شما تلویزیون نگاه نمی‌کنید...؟! همین چند روز پیش عکسم را نشان دادند. _شوخی نکن پسر.. همین لحن زنانه بود که بارها چون ترکشی دلش را کنده و با خود برده بود تا دعاهای نیم شب گردان.. _توروخدا مواظب خودت باش. بعد از تولد بچه انشالله اگه عمری بود دوباره میام شما را میارم اهواز. دیگر قادر به حرف زدن نبود. سکوت ممتدی مکالمه را فرا گرفته بود .میشد صدای نفس ها را شنید بالاخره سکوت را شکست. _گوشی را بده به زینب...📞 «......» _آهای بابا!!! زینب!! گل بابا!! جواب بده.. _مگه سر کوهی این همه داد میزنی؟! بچه که زبون نیامده هنوز! همان صدای شیرین مهربان که مرد تاب شنیدنش را نداشت. میخواست بپرسد که حال بچه اش بهتر شده ؟ آیا باز هم تب دارد ؟ مادرش چطور است؟ پدر... اما دیگر نمی‌توانست یا نخواست.😢 _بچه ها را خوب تربیت کن.. برو به خاطر خدا صبر کن... تا صدای آن سوی خط بخواهد چیزی بگوید چیزی بگوید و دوباره مرد دست و دلش بلرزد زود خداحافظی کرد. گوشی را گذاشت و از کابین بیرون زد و خودش را در قاب این سربازان گم کرد دارد http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ توصیه مهم عارف ملکوتی آیت‌الله ناصری به طلاب 🔹 ما سرباز امام زمان هستیم؛ لسانا که می‌گیم؛ البته من که قابل نیستم شما رو عرض می‌کنم! 🔺 خیر دنیا و آخرت را می‌خواهید توسل به امام زمان (عجل‌الله فرجه) 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💫یادی از سردار شهید مرتضی جاویدی 💫 🌷مرتضي هميشه قبل از شروع هر عمليات يک جمله را مرتب تکرار مي کرد: بچه ها اگر کسي شهيد يا مجروح شد نگذاريد جا بماند، سريعاً با هر وسيله اي که شده ، او را به عقب بياوريد. مرحله دوم عمليات کربلاي 5 بود. همه در يک صف به سرعت به سمت دشمن در حال حرکت بوديم. ناگهان گلوله اي کنار صف به زمين نشست و يکي از سربازان گردان که اتفاقاً روزهاي آخر خدمتش بود شهيد شد. جنازه شهيد را کناري کشيديم و به راه خود ادامه داديم. کار خود را انجام داديم و به عقب برگشتيم. بعد از عمليات، خبر آن شهيد به مرتضي رسيد. يکدفعه رنگ و روي مرتضي سرخ شد. تا به حال او را چنين برافروخته نديده بودم، گفت: مگر من به شما نگفتم کسي را زمين نگذاريد، چرا اين عزيز را به عقب نياورديد؟ همين طور که زير لب مي غريد، با يکي از برادران سوار ماشين شد و به خط زد. در زير آتش سنگين پاتک عراقي ها، خودش رفت جنازه آن سرباز و چند شهيد ديگر را که جا مادنده بود، به عقب منتقل کرد. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🍃این بنده ی کوچک ! 🔷بخشی از وصیتنامه شهید رجایی: 💠این بنده كوچك خداوند بزرگ با اعتراف به یك دنیا اشتباه، بی‌توجهی به ظرافت مسئولیت از خداوند رحیم طلب عفو و از همه برادران و خواهران متعهد تقاضای آمرزش خواهی می‌كنم. وصیت حقیقی من مجموعه زندگی من است. به همه چیزهایی كه گفته‌ام و توصیه‌هایی كه داشته‌ام در رابطه با اسلام و امام با انقلاب تأكید می‌نمایم... 💠خدای را به وحدانیت، اسلام را به دیانت، محمد صلی الله علیه و آله را به نبوت و علی و یازده فرزندان معصومین علیهم‌السلام را به امامت و پس از مرگ را به قیامت و خدای را برای حسابرسی به عدالت قبول دارم و از دریای كرمش امید عفو دارم. 💠این مختصر را برای رفع تكلیف و تعیین خط ‌مشی برای بازماندگان و بر حسب وظیفه شرعی نوشتم وگرنه وصیت‌نامه این‌ بنده حقیر با این همه تحولات در زندگی در این مختصر نمی‌گنجد و مكّه، حج بیت‌الله بر من واجب شده بود امكان رفتن پیدا نشد. اینك كه به لقاءالله شتافتم این واجب را یكی از بندگان صالح خداوند به عهده بگیرد. 🌷🍃🌷🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین (ع) دری از درهای بهشت است. 👈 پروردگار به خاطر اباعبدالله(ع)، استشمام بوی بهشت را بر شما واجب کرده است. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
‌∞🖤∞ 🏴ای داغداراصلی این روضه هابیا صاحب عزای ماتم کرب و بلابیا تنهاامیدخلق جهان یابن فاطمه ای منتهای آرزوی اولیاء بیا بالاگرفته ایم برایت دودست را ای مردمستجاب قنوت و دعابیا آجرک الله یا صاحب الزمان 🖤 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
❤️شب جمعه بود. داشتیم دعای کمیل را در نمازخانه پادگان خواندیم . نمیدانم چه کسی در گوشم گفت : به نیرو نیاز است. الآن باید سریع آماده شده ، بروند . دعا را رها کرده رفتیم . خود را به چادر رساندم ، دیدم عده ای آماده اند. احد طاهری مسئولیت این عده را بر عهده داشت. به او خبر داده بودند که در اطراف جزیره مجنون نیاز به نیرو هست و هر چه سریعتر افرادی به تعداد یک دسته 30 نفره برای حفاظت اعزام شوند . احد فرمانده گردان بود، اما بر اساس وظیفه آن شب عده 20 الی 25 نفری را جمع کرد و شرایط را به آن ها گفت. .نماز صبح را خواندیم .در هنگام گرفتن وسایل ، مقداری لباس زیر و پوتین دادند که احد نگرفت. گفتم چرا لباس نمی گیری، گفت برای این سفر چند روزه ، همین که داریم کافی است. به احد گفتم هوای آن جا چگونه است؟ گرم است؟ گفت نه به اندازه جهنم، از جهنم خنکتر است. اگر چه روحیه شاد و با مزاح داشت و همیشه نکات ظریف اما با معنی می گفت ولی با شوخی این جمله را درک نکردم . تا چند روز بعد که در جزیره شهید شد فهمیدم، او هوای پرواز در سر داشت و من نمی دانستم برای انجام وظیفه بیشتر فرماندهی گردان یا دسته و حتی تک تیراندازی که بتواند با دشمن مقابله کند ، مهم نبود و ابایی از کار و مسئولیت نداشت.   پور. کازرون 🌷🍃🌷🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 📞 زن جوان گوشی را گذاشت . اتاق با تمام اسباب و اثاثیه دور سرش می چرخید کبوتری میان حنجره اش بود که بال بال میزد . سرش را در دامان زن مسن‌تر گذاشت و زار زار همراه بچه اش گریست. _خدا کریمه زن دایی ..تو باید فکر بچه باشی که توی راهه.. مردت کوه ِ.....بلده چه جوری خودش را در ببره.. حالا از آخرین باری که مردش را دیده بود دو ماه می گذشت. مرد جنگ آمر خداحافظی زینب را بوسیده و همراه دوستانش ،بدیهی و آزادی به اهواز رفته بود. همیشه پشت سرش گریه می کرد و به آن می گرفت . چهل روز یکبار که به فسا می آمد و زود برمیگشت. کاش حالا نیز اهواز بودند توی همان هتل با همه بدبختیاش می ساخت. با تنگی جا، باسه تا خانوار توی کله زندگی کردن. با دوری از فامیل. دست کم در هفته یک بار مردش بالای سرش بود .🥺 بگذار حمله هوایی و موشک باران هر نیمه شبها خوابشان را بیاشوبد. بگذار زندگی زهرمارش بشود دست‌کم مردی بالای سرش داشت.😔 اینها را با همان لحن روستایی زنانه که در اشک و بغض با سکسکی کودکان قطع و وصل میشد ، برای زندایی شد درد دل میکرد.😢 بعد از رفتن مرتضی زینبش مریض میشود و زن بلافاصله یادش به خوابی می افتد که مردش دیده بود. _خواب دیدم که زینب مرده... هراسان بچه ای در شکم، بچه ای در بغل ، از روستای جلیان به شهر می آید و یک راست میرود مطب. 🌧️آن روز باران تندی هم می بارید و آب تمام کوچه و خیابان های فسا را برداشته . زن و بچه زیر چادرش مثل پرنده آب کشیده می شوند. همان شب می آید خانه دایی اش و مرتضی هم اتفاقی یا اینکه بداند زنگ می زند. دارد http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دق کردن دختر شهید مدافع حرم از خبر نحوه شهادت پدر 😔 🏴 بمیرم برات رقیه جان.... ۵ صفر سالروز شهادت دردانه امام حسین (ع) 👆 🏴🏴 ( س) ﺷﻬﺪاﻳﻴﻢ... 🏴🏴🏴🏴🏴 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید مرتضی جاویدی 💫 گرماگرم عمليات کربلاي 5 بود. پشت نهر جاسم گير افتاده بوديم. اين خط را با جان نثاري و ريخته شدن خون هاي زيادي آزاد کرديم. در خط جز من و ده نفر ديگر از بچه کسي باقي نمانده بود. عراقي ها پاتک سنگيني کرده و هر آن احتمال اسارت يا شهادت ما مي رفت. بيشتر از آنکه نگران خودم باشم، نگران خط بودم و دوست نداشتم به اين راحتي ها دوباره پاي عراقي ها به اين خاک برسد. نزديکترين لشکر به ما لشکر المهدي(عج) بود. به آقاي اسدي وضعيت خودم را توضيح دادم و به او گفتم که من ديگر راه بازگشتي ندارم. آقاي اسدي گفت: الان گردان جاويدي را براي کمک مي فرستم. مرتضي را از عمليات والفجر 2 مي شناختم، با اين خبر دلگرم شدم و اميد وار. چند دقيقه نگذشته بود که مرتضي و تعدادي از بچه هايش آمدند. مثل صاعقه بر سر عراقي ها فرود آمدند و با مقاومت دليرانه اي ما را از آن تنگنا که بوديم خارج کردند. در همین جریان بود که مرتضی به شهادت رسید... راوی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
پیام من به برادران و خواهران عزیز می باشد؛ که در خط امام حرکت کنند و در مقابل هر کسی که ضد ولایت فقیه است، ایستادگی نمایند و تنها از خدا بترسند و سرآمد تمام کارهایشان خدا باشد. شهید خلیل اخوان تاریخ تولد: 1343/09/30 تاریخ شهادت: 1361/06/11 فارس شهادت 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«بابا؛ توی آسمونا دنبالت می‌گشتم» مرثیه سرایی حاج محمود کریمی برای شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🕊💔🕊 نشانمان دهید نقشه‌ی گنج شــ🕊ــهـ🕊ـــادتـــــــــ را ... 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
بهمن سال 1357 بود و قرار بود که حضرت امام خمینی (ره) به ایران بیایند. برادرم شیرعلی در اندیشه استقبال از ایشان بود که مسئولیت باند فرودگاه بوشهر را به عهده ای او می گذارد. به او مرخصی نمی دهند و مسئول مربوطه می گوید: لابد می خواهی به استقبال امام بروی؟ که شیر علی هم با صداقت و شجاعت می گوید: بله مي خواهم به تهران بروم. به او گفته مي شود اگر بروی از خلبانی اخراج می شوی و او می گوید: هر كاری دوست دارید بکنید من به استقبال امام می روم. چند روز بعد تصویر او را مشاهده کردیم که جلوی ماشین حضرت امام در حال حرکت بود. پس از بازگشت، حدود یک هفته در بوشهر بازداشت می شود و حتی یک نفر را به دنبال او می فرستند که بیا معذرت خواهی کن تا تو را ببخشیم، اما او معذرت خواهی نمی کند و بر عقیده و عمل خویش باقی می ماند. فسا 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * _مگه نمیخوای بیای؟ :برای چی بیام؟ _مگه وام نگرفتی که زمینمون رو بسازیم؟! :الان که نمیتونم .قراره عملیات بشه.. و باز هم تند گوشی را می گذارد . فردایش زن بر می گردد به روستایشان و از رادیو می شنود که در منطقه ی جنوب ، عملیاتی شده به اسم کربلای چهار . برادر مرتضی هم آنجاست و هیچ خبری هم از اونیست . بعد از چهار روز دلش شور می زند و به فسا می رود .تا بلکه مرتضی تلفن زده باشد به خانه دایی اش و خبری از او بگیرد.او می رود و مرتضی هم همان روز زنگ میزند . مرتضی در ضمن مکالمه تلفنی با همسرش به یاد می آورد که هیچ دلیل قانع کننده ای ندارد که مثل چند روز پیش همه چیز را از سیر تا پیاز تعریف کند. او خواب دیده بود که حال دخترش خوب نیست و فقط خواسته بود که جویای احوالش باشد ، ولی یکدفعه ای به همسرش گفته بود که شب همانجا خانه دایی بمانید که باز هم با شما تماس بگیرم . 📞تماس می گیرد که : _خبری بهت میدم که نباید به کسی بگی... فردایش پدر هی زنگ میزند پادگان که :«قدمعلی کجاست؟»😒 حتی اگر مثل همیشه مادر خوابی دیده باشد و پای پدر ا توی یک کفش کرده که برو ببین بچه ها چی شدن ، باز هم دلیل نمی شود. 🥺خدایا این عملیات بدر نیست تا نیروهای مجروح و شهدا را کول بکشم و عقب ببرم..اونها اون طرف آب هستن ، ما این طرف😢 بچه ها آنطرف در محاصره بعثی ها گیر کردند .خدا می‌دونه کی زنده مونده کی مرده ..‌😔 هی زنگ می‌زنند ..مردم هم بچه هاشور رو از ما می‌خوام 😥چی بگم بهشون؟! بگم گردان از هم پوکید؟!بگم از پانصد و اندی نیرو که قبل از کربلای چهار داشتیم حالا فقط دو تا گروهان هشتاد تابی مونده؟!🥺بگم ما شکست خوردیم.خدایا جواب این تلفنهارو‌کی میده ... دارد http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌میخواهی آقا بیاد،تا اینکه دنیا اصلاح بشه؟ 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💫یادی از سردار شهید مهدی ظل انوار 💫 🌷مهـدی 15 ساله بود که به تهران خانه ما آمد. چون به زیارت خیلی علاقه داشت یک روز به‌اتفاق خانواده به زیارت "بی‌بی شهربانو" از اماکن زیارتی تهران رفتیم. نزدیک این مکان، باغ سرسبزي بود که باغبان پیر و باخدایی در آن زندگی می‌کرد. پیرمرد با مهربانی ما را دعوت کرد که براي خلاصی از گرماي هوا به سایه درختان باغ او پناه ببریم. براي ما چاي تازه‌دم آورد و پذیرایی گرمی از ما کرد. از همان ابتدا مهـدی خیلی در چشمش آمده بود و با او بیشتر از ما گرم گرفت. رو به من گفت: این پسر خوبی است، مثل پسر خودم است! گفتم: چه طور؟ گفت: حالات و رفتار این پسر با همه فرق می‌کند، پسر با ایمان و باخدایی است. من در پیشانی او نوري می‌بینم. توی دلم خالی شد، پیرمرد گفت: خواهر نترس چیزی نیست، این برادرت از آن اولیاءالله می‌شود! عصر که آماده برگشتن بودیم، باغبان دسته‌گل به دست آمد، دست گل را به مهـدی تقدیم کرد و به من گفت: قدر برادرت را بدان، او مردي خدائی است! 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید امر به معروف، بهروز نبیئی پور (دقایقی قبل از شهادت) تاریخ شهادت:۱۴۰۱/۶/۱۰ محل شهادت: کازرون نحوه شهادت: شخصی با مشروبش قصد ورود به هیئت و توهین به عزاداران و اصحاب مسجد داشته که شهید بهروز نبیئی پور به فرد مست تذکر میدهد و فرد مست با بطری شکسته به ایشون حمله ور میشود... 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
بسم رب الشهدا 🚨قابل توجه امت شهیدپرور و خانواده های معظم شهدا بخصوص شهدای مفقودالاثر استان فارس ⬇️ 💢متأسفانه علیرغم اعلام خبر شناسایی هویت ۵ شهید از شهدای گمنام مدفون در قطعه شهدای گمنام دارالرحمه_شیراز، در حدود ۳ هفته قبل توسط مدیریت ایثارگران سپاه فجر استان، همچنان هویت این شهدا اعلام نشده است ....‼️ 💢همچنین مطالبات مکرر این هیئت در جهت اعلام هر چه زودتر این موضوع از سازمان های متولی، از جمله مدیریت ایثارگران سپاه ، بنیاد شهید و .... به جایی نرسیده است❌ 🔹این مهم در حالی می باشد که تماس‌هاو مراجعات متعدد مردم شریف شیراز و علی الخصوص خانواده های معظم شهدا بسیار زیاد و پراهمیت بوده است🚨 👇👇 مادرانی که سالهاست چشم به راه و منتظر خبری از فرزندان شهیدشان هستند و با هر خبری دلشان آشوب میشود یا فرزندان شهیدی که به دنبال نشانه ای از پدر هستند، این روزها چشم به اعلام خبر نهایی هویت این شهدا دوخته اند.. 💢مع الوصف، خواهش این هیئت به عنوان مجموعه ای که سالهاست در کنار این شهدا و بجای خانواده چشم انتظار آنها، گرد غربت را از قبور مطهرشان زدوده و در حال حاضر به مرکز مراجعات مردمی تبدیل شده ، از مسئولین و مدیران مربوطه در استان این بوده که ضمن توجه به مسئله مهم بلاتکلیفی خانواده های معظم شهدای مفقودالاثر و گذشت بیش از ۳ هفته از اعلام خبر اولیه، در اسرع وقت نسبت به اعلام هویت شهدا و برنامه استقبال از خانواده معظم این شهدا به میزبانی این هیئت همکاری لازم را انجام دهند که تاکنون محقق نشده است ‼️ 💢انشاالله تعیین تکلیف سریع این موضوع ، مرهمی در جهت درد دوری خانواده های معظم شهدای جاویدالاثر استان باشد 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💔🖤💔 یڪ سـوے دلم، مـرقد ارباب است یک سوی دلم، تربت ارباب است این عشق، فقط موهبت حضرت زهراست دل، کفتر دیوانه ی است 🍃 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75