eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.4هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
3هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمدیوسف غلامی هنوز تیپ امام سجاد و لشکر فجر شکل نگرفته بود و محل خدمت کرامت کردستان بود مرخصی که اومد، ازش پرسیدم: _کرامت تو کردستان چیکار میکنید؟ خندید و گفت: _خدمت دیگه بسیجی چیکار میکنه؟ جبهه هست و جنگ.... _میدونم میگم مسئولیتت اونجا هم آموزش میدی؟ - یوسف جان فعلاً شما بیا یه کم برق کشی و کارهای مربوط به برق رو به من یاد بده اونجا لازمم میشه و به دردم میخوره . _باشه بذار سر فرصت بهت یاد میدم یعنی اونجا برق کشی دارید؟ خندید و گفت: _اونجا این قدر کار زیاد هست .از جان پناه درست کردن تا برق کشی و کارهای دیگه.... کرامت عادت نداشت از سختی های جبهه و جنگ بگه .بعدها که سرهنگ محمد علی کدخدایی رو دیدم بهش گفتم: _آقای کدخدایی وضعیت کردستان چه طوره؟ اونجا چه کارهایی می کردید؟ دوست دارم از شرایط کردستان برام بگید -- آقای غلامی ما که با آقاکرامت با هم بودیم. _نه ایشون اصلاً از شرایط اونجا چیزی نمیگه - آقاکرامت بیشتر از همه اونجا سختی میکشید تو اون برفها و سرما کلنگ میزد و جان پناه برای رزمنده ها درست میکرد. آقای غلامی ما چهارتا پتو چهار لا میکردیم و میپیچیدیم به خودمون و با قاطر مهمات می بردیم. - ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💠مختار از طرف جبهه به عنوان تشویقی به حج مشرف شده بود. همه خانواده منتظر بازگشت ایشان بودند. قرار بود زمانی که به شیراز رسید خبر بدهد تا همه اقوام برای استقبال ایشان از داراب به شیراز برویم. 💠آن شب ساعت حدود نه بود که صدایی از داخل حیاط به گوشمان رسید. تا وارد حیاط شدیم، دیدم حاج مختار است که از روی دیوار داخل حیاط پریده است. داشت در را باز می کرد تا ساک و وسایلش را داخل بیاورد. با خوشحالی او را در آغوش کشیدیم و گفتیم چرا بی خبر! با خنده زیبایی گفت: همین جور بهتره، رسیدنم را خبر می دادم همه شما به زحمت می افتادید و من مدیون می شدم. 💠چند روز بعد عازم جبهه شد، دیگر برنگشت تا اینکه جنازه اش آمد. چه زیبا حاجت روا شده بود.... از زیارت خانه خدا تا زیارت خدایش، چهل روز نشد.😞 مختار اشرف فارس 🌱🌷🌱🌷 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⭐️یاد شهدا در کلام سردار شهیدحاج منوچهر(محمدباقر) رنجبر⭐️ 🌹حاج‌منوچهر در مورد شهید محمدکاوه می‌گفت: محمد آشپز بود ، در شیراز آش فروشی داشت و از مبارزین قبل از انقلاب بود. بعد از انقلاب جذب سپاه شد. در کارهای نظامی, اعتقاد به کارهای نامنظم داشت, برای همین معروف شد به چریک. نخستین روزهای جنگ بود که با هم رفتیم منطقه فارسیات. هنوز راه و رسم جنگیدن بلد نبودیم. چریک گفت بچه بیاید یه کاری کنیم, فقط شرطش این است سؤال نکنید. گفتیم باشه. گفت شروع کنید به کندن زمین. چند روز طول کشید تا یک غار درست کردیم. همه به ما که مشغول کندن بودیم می خندیدند و مسخره می کردند! اما وقتی اتش عراقی ها سنگین شد ما جان پناهی داشتیم که انها نداشتند. یک روز برای ضربه زدن به عراقی ها به ان سوی کارون رفتیم که متوجه شدند و ما را به رگبار بستند. در حین فرار چریک مرتبط روی زمین می پرید.(خیز پنج ثانیه می رفت) گفتیم این چه کاریه, می گفت شما هیچ کاری بلد نیستید, این کارو نکنید تیر می خورید! 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🚨 میهمانی لاله های زهرایی 💢و گرامیداشت سالگرد شهادت سردار شهید حاج منصور خادم صادق 🔹با خانواده‌ معزز شهید 💢 : حاج یحیی خادم صادق (برادر بزرگوار شهید) 💢 : کربلایی حسین باقری : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۲۷ مهرماه/ از ساعت ۱۶ 🔺🔺🔺🔺 🔺🔺🔺 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🌷🕊🍃 این جمله از شهید را دوست دارم که فرمود: ما از فرزندان مکتبی هستیم که از دشمن امان نامه نمی گیریم. 🌷 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🔺خیلی کم و در حد دو سه روز به مرخصی می آمد.اما همان دو سه روز هم به خودش سخنی میداد.روزها روزه قضا می‌گرفت و شب ها هم روی موکت،بدون تشک و پتو می‌خوابید. 🔹هرچه اصرار میکردیم که حد اقل یک ملحفه روی خودش بیندازد قبول نمی‌کرد و میگفت:«بچه ها در جبهه در همین وضعیت وبا همین امکانات می‌خوابند.من حق ندارم در جای گرم و نرم استراحت کنم. 🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمدیوسف غلامی . آقای کدخدایی یک ساعتی نشست و از فعالیتها و اخلاق خوب کرامت تو جبهه برام تعریف کرد .چند روزی بود که با خانواده اومده بودیم شیراز برای دیدنی . آخه پست من افتاده بود میناب و اونجا تدریس میکردم. آماده شدیم بریم میناب که کرامت زنگ زد و گفت :یوسف میخوایم بریم به دورۀ آموزشی _خیره ،ایشالا کجا میخواید برید حالا؟ - يوسف میدونی که بحث جنگ کشیده شده به سمت عملیاتهای آبی _خاکی. قرارگاه نوح هم تشکیل شده و من و عبدالله رودکی و حمیدرضا و محمدرضا فرخی با خلیل رحمتی داریم میریم سد استقلال میناب به دوره آموزشی داشته باشیم. _کرامت خوب موقعی زنگ زدی ما هم امروز داریم راه می افتیم که بریم میناب. اومدی اونجا زنگ بزن و بیا خونه _چشم اگه تونستم مییام چند روزی شد که دیدم خبری از کرامت نشد. همین طور منتظر بودم که زنگ بزنه و بگم پس چرا یه سر نمییای منزل؟ بچه ها منتظرت هستند . شب بود که کرامت زنگ زد همین که گوشی رو جواب دادم شروع کردم به دعوا که - الآن چند روزه اینجایی و یه خبر نمیدی که سالمی یا نه و ما رو از نگرانی در بیاری؟ ما که چند روزه مردیم از بس انتظار کشیدیم - خندید و :گفت نگران چی؟ من که حالم خوبه .الآن زنگ زدم حالتون بپرسم . _کرامت همین فردا پاشو یه سر بیا اینجا که منتظرت هستیم... _نه داداش نمیتونم بیام _ آخه چرا؟ - ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙خاطراتی از سردار دل ها از زبان خودشان❣ ✍چقدر دلمان این روزها تنگ حاج قاسم شده!😭 بین این همه ظلم و مظلوم کشی یاد شهید سلیمانی، دلمان را آرام می کند... 🌹 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یاد شهدا در کلام سردار شهیدحاج منوچهر(محمدباقر) رنجبر⭐️ 🌹حاج‌منوچهر در مورد شهید محمدکاوه(چریک) می‌گفت: چريك عادت به سيگار داشت وزياد هم مى كشيد. البته ادب او و رعايت حال ديگران به او اجازه نمى داد در ميان بچه ها اين كار را بكند،فكر نمى كنم كسى در محيط سر بسته او را در حال سيگار كشيدن ديده باشد. من خيلى باايشان خودمانى بودم به او مى گفتم: چريك سيگار نكش يا كمترش كن . يك روز چريك باحال خندان به من گفت :برادر من ديگر سيگار نمى كشم. گفتم: بارك الله چطورى؟ پيراهن خاكى نظاميش را زد بالا، روى زیر پیراهنش نوشته بود، مرد سيگار نكش! يك ماهى گذشت. چریک را در كنارى در حال سيگار كشيدن ديدم،گفتم: چريك چى شد سيگار مى كشى ! پیراهنش را بالا زد و گفت: برادر ... نگاه كن با هزار مكافات پاكش كردم ،خيلى سخت است. انشاءالله یک روز ترك می کنم. خیلی ازش خندیدم. خدا روحش را شاد کند. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید