فرق من با شما ؛
همین پای رفتن است ...
در گِل بمانده پایِ دل
#مردان_بی_ادعا
#عملیات_کربلای۵
☘☘☘☘
#ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪاﻳﻲ🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
جاے شہیدنظرے خالـے ڪه...😞
همیشہ میگفٺ:
بانوے دو عالمـ مزار ندارہ💔
اگه شہید شدیمـ باید خجالٺ بڪشیمـ مزار داشتہ باشیمـ 😔
شہید شد🕊
و پیڪرش برنگشٺـ💔
#شهداوحضرت_زهرا(س)
#شهیدمیثم_نظـری
#یادش_باصلوات
🌷🍁🌷🍁🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
🌹🌹🌹🌹
علاقه خاصی به حافظ داشت، گویی حافظ را با تمام وجود درک کرده بود. وقتی از او می خواستیم تا غزلی از حافظ بخواند، می پرسید رنگی بخوانم یا سیاه و سفید! سیاه و سفید را عادی می خواند اما رنگی سفارشی بود، با صوت و آوازی زیبا غزلیات حافظ را برایمان می خواند، چنان که هر انسانی را از خود بی خود می کرد و اشک را بر دیدگان می نشاند.
شب آخری که می خواست به منطقه برود مهمان خانه ما بود. گفت: «خواهر دیوان حافظ را بیاور، می خواهم تفألی به لسان الغیب بزنم!»
چشمانش را بست، زیر لب زمزمه ای کرد و دیوان را باز کرد. به به ای گفت و این گونه خواند:
« سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واصل شو به الطاف خداوندی!»
این آخرین دیدار بود.
#شهید_سید_عبدالکریم_قدسی #شهدای_فارس
🌹🌹🌹🌹🌹
#ڪانـال_ﺷﻬـــﺪاے_غریــب_ﺷﻴــﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
@shohadaye_shiraz
4_5992052695924474693.mp3
1.81M
✧✦•﷽ ✧✦•
🎧 #بشنوید🎧
شهدا را داشته باشیم امیدواریم..
#روایتگر:
حاج عبدالله ضابط🌷
#نجوای_عشق
iD ➠ @shohadaye_shiraz
#مادران_شهدا
با اشکهای شعلهورش، دست بر دعا
آتش به هر چه فتنه و نیرنگ میزند
هان ای شهید! زنده تاریخ تا ابد!
مرگا بر آن که راه تو را اَنگ میزند
🌷مادر #شهیدمحمّدرضااکبرےنژاد بر سر مزار فرزند شهیدش
#ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪاﻳﻲ🌷
🍁🌷🍁🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهدای غریب شیراز
﷽
#ﻃــﺮﺡ_ﺁﻣـــﺎﺩﮔـےﺑــﺮاے_ﻣﻴﻬـﻤﺎنے_ﺷﻬـــﺪا
اﻳﻦ ﻫﻔﺘہ #قرائت ﺩﺳﺘــہ ﺟﻤﻌــے ﺫﻛــﺮ:
#ﺻﻠﻮاﺕ ﺑﺎ ﻭﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ
#هدیـــہ ﺑﻪ ائـــمہ اﻃﻬﺎﺭ(ع) و اﻣﺎﻡ ﺭاﺣﻞ , ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻬﺮﻣﺎﻥ و
و #ﺷﻬﺪاﻱ_ﮔﻤﻨﺎﻡ و #ﺷﻬﻳﺪﻣﺤﻣﺪﻱ_ﺧﻮاﻩ
اﻣــﻮاﺕ و ﮔﺬﺷﺘــﮕﺎﻥ و...
🌹🌹
ﻫــﺮﻛﺲ ﺑہ ﻫﺮ ﺗﻌــﺪاﺩ ﺑﻪ مےﺗﻮاﻧـﺪ ﺩﺭ ﺧﺘــﻢ اﻳﻦ ﺫﻛﺮﺷــﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨــﺪ
👆👆👆
#ﺷﺐ ﺯﻳﺎﺭﺗﻲ
#امام_حسین_علیه_السلام
من به غیر ازحرمت راه به جایی نَبَرَم
شکر لله که فقط در پی تو در به درم
میزنم سنگ تورا بر سر و سینم آقا
تو مرا یک شب جمعه به زیارت بِبَرم
#ﻳﺎﺣﺴﻴﻦ ع
🌷☘🌷☘🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#امام_زمانم
هر ڪس
برایِ خویـش ،
پناهی گزیده است
ما در پناهِ قائم آل محمدیم ...
#اللهم_عجل_لوليک_الفرج
🌷 #ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ ﻣﻬﺪﻭﻱ
🍁🌷🍁🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
وارد جمع شدم. دنبال اکبر می گشتم. هر چه صدا زدم اکبر اکبر توی ان شلوغی پیدا نشد. سراغش را گرفتم. گفتم کو اکبر؟
گفتن بلند بگو حسین!!!
گفتم اکبر را می خوام نه حسین.
گفتن تو بگو حسین, هر شانه ای تکان خورد همون اکبره. ...😔
می گفتیم اکبر منظور ما حسین خودمان است, نه امام حسین, باز اشک می ریخت... انقدر برای امام حسین ع اشک می ریخت که می گفتن اکبر معدن اشکه...
😭😭😭😭
.
.
#شهیدعلی_اکبرحبشی
#ﺷﻬﺪاﻱﻓﺎﺭﺱ
تولد: 5/11/1337 – فیروز آباد
سمت: فرمانده گردان امام علی(ع) – لشکر 19 فجر
شهادت: ۱۳۶۵/۱۱/۳– شلمچه کربلای 5
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
هم خودشان #خاکی بودند
هم لباس هایشان ..!
کافی بود #باران ببارد
تا عطرشان در سنگرها بپیچد
#مردان_بی_ادعا
#ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﻮﺭ ﺷﻬﺪا ﻣﺰﻳﻦ ﺑﺎﺩ🌷
🌺🌷🌺🌷🌺
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ابراهـیم می گفت :
چـادر یادگار حضرت زهرا (س) است ؛
ایمان یڪ زن وقتی کامل میشود که حجـاب را کامل رعایت ڪند ...
#شهید_ابراهیم_هادی
#چادریادگارمادر
☘☘☘☘☘
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹🌹🌹🌹
از مهدی پرسیدم جنگ تا کی ادامه دارد؟
مهدی بی معطلی خیلی قاطع گفت: «ما نباید بگوییم که جنگ کی تمام می شود، باید بگویم تا کی باید بجنگیم، و تا رفع فتنه و فساد در جهان باید مبارزه کرد! و جنگ ما تا پایان فتنه در جهان ادامه خواهد داشت.»
#شهید_مهدی_سجادیان
#شهدای_فارس
🌹🌹🌹🌹🌹
#ڪانـال_ﺷﻬـــﺪاے_غریــب_ﺷﻴــﺮاﺯ
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
@shohadaye_shiraz
💠پوستر| فرزندان روحالله
🔻 #رهبرانقلاب: معجزهی انقلاب این است که بعد از ٤٠ سال شما میبینید جوان مؤمن مسلمان که نه امام رحمهالله را دیده است، نه انقلاب را دیده است، نه دوران #دفاع_مقدّس را دیده است، امّا امروز با روحیهی انقلابی، مثل همان جوانِ اوّلِ انقلاب میرود وسط میدان و با علاقه، با احساس مسئولیّت، با شجاعت تمام در مقابل #دشمن میایستد.
🌷🌹🌷
دود ایـن شهـر مرا از نفـس انداخـته اسـت...
دلـم تنـگ شهیـدان اسـت ...
🌹🌷🌹
#ﺻﺒﺤﺘﻮﻥ_شهدایی
☘☘☘☘
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
🗓 ۷ بهمن #سالروزشهادت
فرمانـده گردان همیشه پیروز فجر
تیپ ۳۳ المهدی استان فارس
سردار تنگه اُحد ، معروف به اشلو
عملیات کربلای پنج ؛ شلمچه ۱۳۶۵
#سردارشهیدمرتضےجاویدی
#ﺷﻬﺪاﻱﻓﺎﺭﺱ
#یادش_باصلوات
🍃👆
🍂🍂🍂🍂
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهدای غریب شیراز
🗓 ۷ بهمن #سالروزشهادت فرمانـده گردان همیشه پیروز فجر تیپ ۳۳ المهدی استان فارس سردار تنگه اُحد ، مع
🔸شهید سپهبد صیاد شیرازی :
« در تمام دورانی که همراه رزمندگان و فرماندهان دفاعمقدس خدمت حضرت امام میرسیدم ، فقط یک بار دیدم که امام رزمنده ای را در آغوش گرفت و پیشانیاش را بوسید و آن کسی نبود جز شهید مرتضی جاویدی ، یا همان اشلـو معروف »
📚 تپه جاویدی و راز اشلو
#فرمانده_گردان_فجر_تیپ۳۳المهدی
#شهید_سردار_مرتضی_جاویدی
#شهدای_فارس
#شهادت_عملیات_کربلای۵
#سالروزشهادت
#یادش_باصلوات
🌷🍁🌹🍁🌷🌹
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی
✫⇠قسمت :1⃣
#نیمه_پنهان_ماه
✍ به روایت همسر شهید
مرتضی در عین کودکی خیلی بزرگ بود تا جایی که هیچ وقت فخر فروشی نمی کرد از اینکه امام بر پیشانیش بوسه زده.
حال که او به آرزویش رسید ما مانده ایم با این کوله بار سنگین و راه دراز.
حقیقتا هر چه بر اندیشه و ذخائر ذهنم فشار می آورم چیزی که بیان عظمت این عزیز حماسه ساز باشد نمی توانم بر روی کاغذ بیاورم.
این چند سطر را تقدیم می کنم به تمامی شهداء و خانواده های معظم شهداء و دلاور مردان بسیجی و آحاد مردم ایران علی الخصوص مردم شریف شهرستان فسا که باعث افتخار و عزت و سربلندی اسلام عزیز گردیده اند.
معمولا در یک محیط کوچک آن هم روستای جلیان که ما در آن زندگی می کردیم همه مردم ه مدیگر را می شناسند و به اخلاق و رفتار یکدیگر آشنایی کامل دارند. علی الخصوص در زمان گذشته و قبل از انقلاب که شناخت ها بهتر از زمان حال بود.
شناخت من نسبت به مرتضی از زمان کودکی و آن هم در محیط با صفا و صمیمیت روستا بود. بخصوص که ایشان پسر خاله من هم بودند.
ایشان در خانواده ی دارای ایمان قوی و اخلاق مثال زدنی و از همه مهمتر خوش رویی و خنده رویی زیاد از حد ایشان بر سر زبان ها بود.
من خودم علاوه بر مسئله اقوامی که بیان کردم با بوجود آمدن چند حادثه بیشتر با او آشنا شدم و آن هم بر می گردد به فعالیت های قبل از انقلاب مرتضی.
یادم هست حدودا دو سال قبل از پیروزی انقلاب من کلاس پنجم ابتدایی بودم و بواسطه پیشینگی مذهبی که در خانواده ما بود علی رغم اینکه هیچ کس حق نداشت محجب بر سر کلاس بشیند من این کارا نمی کردم و با روسری بر سر کلاس نشسته بودیم. در همین حال مدیر مدرسه پس از اطلاع از این عمل ما به سر کلاس آمد و با چهره خشمگین خود رو به ما کرد و گفت:مگر شما از قوانین و مقررات مدرسه اطلاع ندارید، مگر سر صف نخواندیم که از این پس کسی حق ندارد با روسری به مدرسه بیاید.
ما که تقریبا از این برخورد خانم مدیر ترسیده بودیم . چند لحظه ای مدیر مکث کرد تا ما اقدام به بیرون آوردن روسری های خودمان بکنیم ولی تصورات ایشان غلط از آب بیرون آمد و با لحن تندبری رو به ما کرد و گفت:مگر با شما نبودم!
پس از اینکه مدیر مایوس شد ما را از سر کلاس بیرون کشید و مرتب تنبیهمان کرد. وقتی که آقا مرتضی از این قضیه با خبر شد ناراحت شد و به طریقی مدیر مدرسه را مورد اعتراض خود قرار داد که ما توانستیم با حجاب سر کلاس برویم.
مرتضی از همان زمان کودکی به حجاب اهمیت داد و برای آن حساسیتی خاص قائل بود...
📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط)
ادامه دارد...✒️
ا
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @shohadaye_shiraz
👇👇
ﻭاﺭﺩ ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺷﻬﺪا ﺷﻮﻳﺪ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی
✫⇠قسمت :3⃣
#نیمه_پنهان_ماه
✍ به روایت همسر شهید
نفس های آخر رژیم شاه بود که یک بار دیگر مرتضی را توانستم ببینم. او دیگر تنها نبود. عده زیادی با او هم فکر و همراه شده بودند در پوست خود نمی گنجید و مرتب در حال فعالیت با تعدادی از جوانان می پرداخت، تا اینکه بر اثر حماسه های این جوانان حکومت ظالم شاه جای خودش را به اسلام ناب محمدی(ص) سپرد ...
در مورد آن روزهای پر التهاب قبل از انقلاب مادر مرتضی نقل می کرد:
يك روز عصر آمد خانه، از زير لباسش چند عكس امام بيرون كشيد و زير شن و ماسه هايي كه گوشه حياط ريخته شده بود چال كرد. تا قبل از خواب مدام از امام و انقلاب مي گفت. شب از نيمه گذشته بود كه صداي در بلند شد، مأمور ها بودند. با زور هم كه شده به داخل خانه ريختند. از اتفاق اولين جايي را هم كه گشتند زير همان رمل ها بود. اين طولاني ترين و دقيق ترين بازرسي اي بود که تا به حال از خانه ما انجام داده بودند، اما هر چه گشتند كمتر پيدا كردند. دست آخر، دست از پا دراز تر برگشتند.
يك ساعت قبل از ورود آن ها سيدي نوراني را در خواب ديده بودم كه مي گفت: « عكس هاي من را از زير اين رمل ها بيرون بياوريد.» مرتضي را بيدار كردم و جريان را به او گفتم، مرتضي هم عكس ها را زير خاك باغچه پنهان كرده بود.
خدا خيلي رحم کرد، چون آن روز ها رژيم منحوس پهلوي آخرين دست و پايش را مي زد و اگر اين بار مرتضي را مي گرفتند، معلوم نبود چه بر سرش مي آوردند.
انقلاب که پیروز شد، خيلي از جيره خواران شاهنشاهي در حال فرار بودند، رئيس پاسگاه جليان نيز همراه خانواده قصد فرار داشت. جوان هاي روستا، که سال ها سايه شلاق هاي اين مرد را بر تن خود حس کرده بودند، ماشينش را احاطه كرده و با چوب و چماق به ماشينش مي زدند. مرتضي تا جريان را شنيد، سريع خود را به آنجا رساند. جمعيت را متفرق و به آرامش دعوت كرد. بعد خودش آنها را تا فسا همراهي كرد تا به زن و بچه اين فرد بي احترامي نشود.
اين کار مرتضي تا مدتها زبان زد مردم روستا شده بود، چون بيشترين کسي که از دست اين مرد شلاق خورده بود، همين آقا مرتضي بود.
پس از پیروزی انقلاب، خیلی طول نکشید که مرتضی لباس مقدس پاسداری پوشید و به خیل کبوتران سبز پوش سپاه پیوست. پس از مدتی که درگیری با ضد انقلاب در کردستان شروع شد او به همراه تعداد زیادی از پرسنل زحمتکش سپاه راهی کردستان شد. این ماموریت حدود 9 طول کشید. یادم می آید در آن دوران که هنوز جنگ و جبهه ای نبود وقتی مردم روستا شاهد بازگشت سرافرازانه این عزیز بودند گروه گروه به منزل پدر ایشان می رفتند تا از مرتضی درباره ی آن مناطق مطالبی دستگیرشان شود...
📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط)
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ @shohadaye_shiraz
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی
✫⇠قسمت :4⃣
#نیمه_پنهان_ماه
✍ به روایت همسر شهید
مدتی نگذشت که همگی از رسانه ها فهمیدیم که کشور عراق به ایران حمله کرده و مقداری از خاک کشورمان را به تصرف درآورده است. با انتشار این خبر می توانم بگویم اولین کسی که در منطقه ما, کوله بار خود را بست و راهی جبهه شد خود مرتضی بود.
حدودا هشت ماهی از جنگ تحمیلی می گذشت که اتفاقی در زندگی من رخ داد که سرنوشتم را عوض کرد و آن هم لحظه ای بود که خبر خواستگاری در منزل ما زمزمه می شد. وقتی به صراحت این قضیه به من گفته شد که مرتضی به خواستگاری شما آمده و من خودم نمی دانستم باید چه بگویم انگار که داشتم در یک دریای پر امواج دست و پا می زدم. هر چه فکر کردم نمی دانستم که الان زمان وارد شدن به زندگی جدید است یا نه!
بالاخره پس از مدتی فکر کردن خودم را قانع به این عمل نمودم و از آنجا که مرتضی انسانی وارسته و متدین و با اخلاق بود قبول کردم.
پس از اعلام این خبر به خانواده ایشان، یک شب به اتفاق خانواده به منزل ما آمدند. بدون آنکه تشریفات آن چنانی درست شود آن شب صحبت های دو خانواده بدون حضور دائم من در آن جلسه آغاز گردید و هر کسی صحبتی می نمود. البته این صحبت ها خیلی هم حول محور ازدواج نمی چرخید.
بیشتر گفتگوی خودمانی بود تا مسائل دیگر، در نهایت بحث مهریه که پیش کشیده شد و توافق حاصل شد که یکصد و ده هزار تومان بابت مهر قرار دهند.
پس از حدودا دو الی سه ساعت یک مرتبه صدای آقا مرتضی در میان صحبت های دیگران بلند شد و همگی را به سکوت وا داشت و رو به خانواده ما کرد و رک گفت:
ببینید شغل من نظامی است و پاسدار انقلاب هستم. بیشتر اوقات من صرف جبهه و جنگ می شود و کمتر اتفاق می افتد که من در شهرستان باشم. خواهشی از شما دارم که آن هم این است که خوب فکرهایتان بکنید و جوانب کار را بررسی نمائید. اگر موافق بودید دخترتان را به من بدهید که بعد خدای نا کرده پشیمان نشوید.
صحبتهای آقا مرتضی همه جمع را بر یک لحظه هم که شده بود به فکر فرو برد و در آن لحظه هیچ کس صحبتی نمی کرد. ناگهان مادرم آن سکوت را شکست رو به جمع علی الخصوص آقا مرتضی کرد گفت: ما هم این لحظات و این شرایط را درک می کنیم، شما هم برای اسلام و امنیت و آسایش ما به آنجا می روید ما که به این وصلت راضی هستیم ما بقی آن هرچه خدا بخواهد همان می شود.
📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
مستانہ بہ این دنیا
خندیدنــد و رفتنـــد ؛
و ما مشتاقانہ درگیرِ دنیاییم !
ای ڪاش بیدار شویم
قبل از آنڪہ بیدارمان ڪنند . . .
🌷صبحتـــــون شهــــــدایی🌷
#مردان_بی_ادعا
#یادشهداﺩﺭﺻﺒﺢباصلوات
☘☘☘☘
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
۹ بهمن سالروز شهـادت
بنیانگذار واحد اطلاعات عملیات جنگ
#شهیدحسن_باقری
و فرمانده وقت قرارگاه کربلا
#شهیدمجیدبقایی
در حین شناسایی منطقهی فکه
جهت عملیات والفجرمقدماتی ۱۳۶۱
#یادشهداباصلوات
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75