• { نگاهشان به انتخاب ماست،
در این راه جان ها دادند ،
ما چه کردیم... ؟ ! } •
🌷 #ﺷﺮﻛﺖ_ﺩﺭاﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ
#ﻣﺠﻠﺲ_ﻗﻮﻱ
🌷🌷🌹🌷🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
به طورمعمول دوشنبه هاو پنجــشنبه هاروزه می گرفت.
آن هفته سه شنبه هم روزه بود. گفتیم این برا چیه؟
گفت:دیشب خسته بودم نمازشبم قضا شد.این جریمه آن است تانفسم راکنترل کنم....
یک دفتر حساب کتاب اعمال داشت،دروغ، غیبت، غرور ...
اگر خطایی می کردجلو آن ضربدر میزد.هرچه به شهادت نزدیک می شدعلامت هاکمتر و محوشد!
#شهیدحمیدعارف
#شهدای_فارس
🌷🌷🌷🌷
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
***
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔹هرچند که یک عمر جوابت کردیم
🔹با رأی به این و آن عذابت کردیم
🔹کابینه ی خویش را مهیا کن عشق!
🔹این جمعه بیا که انتخابت کردیم
#و_عجل_فی_فرج_مولانا..
🌷🌷🌷🌷
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
***
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩🎥به قولِ حاج قاسم، "امروز جمهوریِاسلامی حرم است"... در "مکتبِ حاجقاسم"، هر رأی دهندهای "مدافع حرم" است...
#ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ_ﺣﺪاﻛﺜﺮﻱ
#اﺩاﻣﻪ_ﺭاﻩ_ﺷﻬﺪا
🌷🌹🌹🌹🌷
https://chat.whatsapp.com/BWYt9AXokIyI7n5VyrsVDG
ﻋﺮﻭﺳﻲ ﻋﻠﻲ ﺑﻮﺩ...ﺩاﺷﺖ ﻧﻮاﺭ ﭘﺎﺭﭼﻪ اﻱ ﻛﻪ ﺑﺠﺎﻱ ﻛﺮاﻭاﺕ ﺭﻭﻱ ﻛﺖ و ﺷﻠﻮاﺭش ﺳﻨﺠﺎﻕ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﺮﺗﺐ ﻣﻴﻜﺮﺩ. اﻳﺎﻡاﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺭﻳﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﻱ ﺑﻮﺩ. ﺭﻭﻱ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺳﻴﻨﻪ اﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ : ﻛﺎﻧﺪﻳﺪاﻱ ﻋﺮﻭﺱ و ﺩاﻣﺎﺩ *ﺳﻴﺪﻋﻠﻲ ﺧﺎﻣﻨﻪ اﻱ ....*
#ﺷﻬﻴﺪﻋﻠﻲ_ﺣﺴﻴﻦ_ﭘﻮﺭ
#ﺷﻬﺪاﻱﻓﺎﺭﺱ
🌺🌹🌺🌹
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
***
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔻#خاطرات_شهدا
🔅 در طول مدتی كه من با عباس در
آمریكا هم اتاق بودم، همه تفریح
عباس در آمریكا در سه چیز خلاصه
می شد :
ورزش، عكاسی، و دیدن مناظر طبیعی.
او همیشه روزانه دو وعده غذا
می خورد ، صبحانه و شام.
هیچ وقت ندیدم كه ظهرها ناهار بخورد
من فكر كنم عباس از این عمل ، دو هدف
را دنبال می كرد ؛ یكی خودسازی و تزكیه
نفس و دیگری صرفه جویی در مخارج و
فرستادن پول برای دوستانش كه بیشتر
در جاهای دوردست كشور بودند.
بعضی وقت ها عباس همراه شام، نه
نوشابه می خورد ؛ اما نه نوشابه هایی
مثل پپسی و .... كه در آن زمان
موجود بود ؛
بلكه او همیشه فانتای پرتقالی می خورد.
چند بار به او گفتم كه برای من پپسی
بگیرد ، ولی دوباره می دیدم كه
فانتا خریده است .
یك بار به او اعتراض كردم كه چرا پپسی
نمی خری ؟ مگر چه فرقی می كند و از
نظر قیمت كه با فانتا تفاوتی ندارد ،
آرام و متین گفت :
« حالا نمی شود شما فانتا بخورید؟»
گفتم:« خب ، عباس جان برای چه ؟»
سرانجام با اصرار من آهسته گفت :
« كارخانه پپسی متعلق اسرائیلی هاست؛
به همین خاطر مراجع تقلید مصرف آن را
تحریم كرده اند .»
به او خیره شدم و دانستم كه او تا چه
حد از شعور سیاسی بالایی برخوردار
است و در دل به عمق نگرش او به
مسایل ، آفرین گفتم .
راوی: خلبان امیر اكبر صیادبورانی
#شهید_عباس_بابایی🌷
➕ به ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺷﻬﺪا ﺑﭙﻴﻮﻧﺪﻳﺪ 👇
ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ:
https://chat.whatsapp.com/BWYt9AXokIyI7n5VyrsVDG
رهبر انقلاب به نصرت الهی برای جبهه حق یقین دارد و دشمنان نیز به خوبی این را میدانند، اگر شک و تردیدی هست در وجود ماست که باید رفع شود.
حاج حسین یکتا
۲۱ دی ماه ۱۳۹۸
🌺🌷🌺🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#زندگینامه_شهید_فرهاد_شاهچراغی
#نویسنده_مجید_خادم
#قسمت_بیستم
#منبع_کتاب_کدامین_گل
فرهاد می پرد بالای بلدوزر و می گوید:« سریع تپه چیزی بزن پشت پناه بگیریم» چیزی طول نمی کشد تا بولدوزر تپه های بزرگی درست می کند و پشتش قایم میشوند.خادم ذوق کرده بود از سرعت و قدرت بلدوزر .صدای تلق تولوق برخورد ترکش ها با بدنه گوش را بیشتر از صدای انفجارها پر کرده بود .تا صبح تپه و اطرافش را هم اینطور زدند . زیر بولدوزر نمیتوانستند تکان بخورند .بچه ها نماز شب را نیمههای شب ،همانجا دراز کشیده خواندند.
هوا روشن شده که شلیک ها قطع میشود میروند قرارگاه تا کمی بخوابند.
خادم هنوز روی پتو چشمش گرم نشده که فرهاد آمده بالای سرش و با شوقِ بیدارش کرده
«پاشو خادم که کاری کردیم کارستون»
_چکار کردیم؟
_ارتشی ها یکی را فرستادند, مهندس قرارگاه شما کیه که دیشب دشمن را کانالیزه کرده.
می خوام ببینم چیکار کرده؟
_چی چی لیزه ؟
_نمیدونم فقط انگار یه کار خوبی کردیم فرصت میشه بریم اتاق جنگ شوند اونجا رفتیم فقط به روی خودت نیار یه وقت خودتون شکنی ها هرچی گفتم یه جوری تفریح برو که فقط بشه اون قضیه خمپارهها را بفهمیم.
_شاید هم یک مهمات گرفتیم.
فکر میکنم اگر بتوانند به شکلی به اتاق جنگ ارتشی ها راه پیدا کنند و بفهمند شکل آرایش نیروهای عراقی چگونه است و عمق دشمن مقابل خط آنها چقدر است فرهاد مجبور بود که بعضی خمپارهها که می خوردند لب خط مایا بین خط ما و عراقی ها خمپاره های خودی هستند که جایی از پشت سر عراقی ها شلیک می شدند اگر این درست بود می شد دشمن را در آن منطقه قیچی کرد.
یکی دو بار با هم با خادم رفته بودند اما راهشان نداده بودند به آنها گفته بود به قد و قواره تان می خورد که بخواهیم راهتان بدهیم اتاق جنگ شما مگر از جنگ چه می دانید این دست حرفها.
آنجا ارتشیها باز گفتند شما دشمن را کانالیزه کردین فرهاد و خادم باز درست نفهمیده بودند یعنی چه.
«دیشب تمام آتش دشمن متمرکز شده بود روی یک نقطه نزدیک شما که این کمک خیلی خوبی برای ما بود و حجم آتش روی بخشهای دیگه کم شده بود از شما میخواهیم این کار را نزدیک خط ما هم انجام بدهید»
همانجا فرهاد با یکی از فرماندهان فرهنگ صیاد شیرازی که این حرفها را میزد آشنا شد و قرار شد آن شب نزدیک آنها هم تپه بزرگ دیگری بزنند .تپه ای زدند چند برابر تپه قبلی و باز همان اتفاق شب قبل تکرار شد.
فرهاد میگفت :«خادم بیا یه لوله چوبی بزاریم روی سرش فکر کنند رویش تانکه»
از فردا همراه با زیر آتش گرفتن هر دو تپه خط عراقی ها هم عقب نشست. شاید میترسیدند توی دید برج دیدهبانی ایرانیها که تازه ساخته شده بودند، قرار گرفته باشد. این فرض صیاد بود. از آن به بعد فرهاد شد رابطه بین بچههای سپاه و ارتش.
گفتند که پیش از آنها وقت برای گرفتن مهمات میرفتند، ارتشی ها می گفتند ما دستور نداریم و اگر بدهیم اذیتمان می کنند. تنها گاهی یک تانک می فرستادند که می آمد توی خطای دیگر اینکه یا سنگری عراقی را میزند و برمیگشت.
بعد که فرهاد با صیاد شیرازی و سرهنگ کهتری آشنا شد ،کار کمی راحت شد. صیاد هماهنگ میکرد که ما پنهانی مهمات را برایتای تان می گذاریم کل آنجا که ستون پنجم رئیس جمهور توی ارتشیها نفهمد بعد شما بروید و تک بزنید همین کار را هم می کردند.
🌷 🌷 🌷 🌷
در واتس آپ 👇
https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🌸🌷🌸🌷
روز شهادت حضرت زهرا( سلام الله علیه) بود. به همراه جمعی از فرماندهان لشکر برای بررسی خط عراق در سنگر دیدگاه کوه گیسکه بودیم. در حال دیدن خط با دوربین بودیم که آتش خمپاره عراق شروع شد. خمپاره ها به سنگر ما نزدیک می شد. [شهید] مسلم شیرافکن روی دیواره ورودی سنگر، روی گونی های خاک نشسته بود. به مسلم گفتم: داخل سنگر جا نیست، از مسیر کانال برو پایین!
تا مسلم رفت، خمپاره ای روی ورودی گونی ها، جایی که مسلم نشسته بود اصابت کرد. صدای آه و ناله در سنگر بلند شد.
انگشت سبابه دست چپم به پوستی آویزان بود. غلامرضا کرامت شانه به شانه ام به دیواره سنگر تکیه داده و نشسته بود. گفتم: کرامت برو پایین کوه و بگو برانکارد بیارن!
دیدم بی آنکه به من جواب بدهد، فقط می خندد وتکان نمی خورد. چشمم رفت روی سینه اش، خون، آرام از سینه اش روی لباسش جاری بود😭. چشم چرخواندم. بقیه زنده بودند، اما بیشتر بچه ها ترکشی دشت کرده بودند. اما کرامت شده سپر بلای ما و نگذاشته بود ترکش ها به آخر سنگر بیاید...
#شهید_غلامرضا_کرامت
#شهدای_فارس
#ﺷبﺸﻬﺎﺩﺕ
🌺🌷
سمت: فرمانده گردان ادوات لشکر 19 فجر
شهادت: 4 اسفند 1363، سومار
🌹🌹🌹🌹
#ڪانــالــ_ﺷﻬـــﺪاے_غــــریــــــبــــ_ﺷﻴــﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ
و شَـهادت نام گِرِفت...!
وقتے خُدا ڪسے را ڪُشت
اَز شِدَت | عِـشق |
😍💕
🌷 و ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻴﻢ ﺧﺪا ﻋﺎﺷﻘﻤﺎﻥ ﺑﺸﻮﺩ .....
💕❣
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#لالههای_آسمونی
بچہ محــل بودیم .
حالا هم توی #خیبـــر شده بودیم همرزم.
صبح عملیـــات دیدمش؛
شده بود غــرق خــــــــون،
دوتا دستاش قطــــع شده بود...
همہ بدنش پر بود از تیــــر و ترکش.
وصیـــت نامہ اش توی جیبش بود.
همون اول وصیت نامہ نوشـــــتہ بود؛
"خدایا دوسـت دارم همون طور کہ اسمم رو گذاشتند #ابوالفـضل،
مثل حضرت #ابوالفضل 'ع' #شهـید شم"...
دوتا #دستاش قطــــــع شده بود...
#شهید_ابوالفضل_شفیعی🌷
🌺🌷🌺🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔻 ای #همسفـران
باری اگر هست ببندیـد !!
ایـن خانـــه
اقامتگهِ ما #رهگذران نیست ...
#التماس_دعاے_شھادت🌺
#ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺷﻬﺪا ﻣﺰﻳﻦ ﺑﺎﺩ 🌹🌷
🔺▫️🔺▫️
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75