eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.1هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت یعنی :🦋✨ متفاوت بھ آخر برسیم !🎈 وگرنھ مرگ پایان همھ قصھ هاست🌱 • 🍃🌸🍃 🌷 اﻟﻬﻲ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻧﺼﻴﺒﻤﺎﻥ ﺑﺸﻮﺩ 🤲 🌹🌷🌷🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره عجیب و شنیدنی سید جواد هاشمی از حاج قاسم سلیمانی از دست ندید...🔺 🍃🌸🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz ﺩﺭ واتسـاپ: https://chat.whatsapp.com/BWYt9AXokIyI7n5VyrsVDG یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
آن لحظہ کہ جان مےرود از دستْ،حسین دیدار تو آخرین امید استْ، «حسین» تا همّـت عشـــق است چرا منّت مرگ؟! باید بہ «شہیدان» تو پیوست 🌺🌹🌹🌺 ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﻣﻨﻮﺭ ﺑﺎﺩ 🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
راست میگفت خسرو خیلی باهوش بود .گاهی تا خود صبح می نشستم و درس می خواندم ولی خسرو کلی فعالیت داشت و این طرف و آن طرف می رفت و باز نمراتش بالا بود .با وجودی که من چند روز تمرین حساب حل کردم اما او بدون اینکه وقت زیادی بگذارد، امتحان داد و نمره خوبی گرفت. بعد از مدرسه ازش پرسیدم: این هوش خوبت را از کجا آوردی ؟!خندید و گفت: معلومه خدا داده ! _خدا چرا به من نداده ؟! _خدا به همه داده. به تو استعداد علوم طبیعی و پزشکی و به من ریاضی. یکی دیگه شاید هنرنوشتن و یکی هنر نقاشی. _ خب خیلی ها استعداد دارند ولی به جایی نمی رسند ! _دقیق نمیدونم. ولی خدا به هر که استعداد داده و با شکوفا کردن استعداد ها است که به رشد میرسه که اون هم با زحمت به دست می آید. _تو که خیلی کم میشه بشینی پای کتاب! _اشتباه نکن .من درس میخونم.علم داشتن خیلی چیز خوبیه. امام علی در نهج البلاغه گفته که علم سلطان است یعنی اینکه علم با خودش قدرت میاره ما باید عالم باشیم. _پس چرا توکم درس میخونی؟! _الان مبارزه ،ریختن توی خیابون و پخش اعلامیه است و فردا شاید مبارزه، بشه علم و داشتن علم به ما قدرت میده. خسرو ببین من به دنبال علم رفتم، تا قدرت داشته باشم تا با قدرت علم و جهان سیطره پیدا کنم .اما در مقابل تو کم آوردم. علم نمی‌تواند بیابد که چگونه می شود که جسد تو متلاشی نشود .خاک و خونت را گذاشتم توی دستگاه اندیکاتور برای کشت و ۳ روز دیگر باید برم سراغش .نمونه ای از خاک آن دستمال را هم فرستادم آمریکا تا جیسون آنجا با دستگاه‌های مجهزتر برایم جوابی بگیرد .احتمالاً با پرواز پس فردا به دستش برسد. باید یک چیزی این وسط باشد. فرهاد دنباله حرفش را میگیرد _یه بار کسی خونه نبود و همه رفته بودن مسافرت ‌خونه کثیف بود اما خسرو قشنگ سرتاپای خونه را تمیز کرد تا در نبود مادر چیزی حس نشه .وقتی میومد خونه نمیزاشت مامان دست به چیزی بزنه و همه کارها را خودش انجام می‌داد. با خودم می گویم دیگه بدتر !تازه توی خانه هم به جای درس خواندن به مادرش کمک می کرده .او این وقت ها را از کجا می آورد ؟!آدم چطور می‌تواند این همه بُعد داشته باشد؟! _خسرو خیلی قرآن می خواند و انس عجیبی با نهج البلاغه داشت و به ما برادرها هم توصیه می‌کرد بخوانیم . به هر کسی رسید به ویژه آنهایی که خیلی دوستشان داشت نهج البلاغه هدیه می کرد .گاهی فکر می‌کنم خسرو با این سن کم خیلی چیزها را می‌دانست و بینش عمیقی که داشت برای خواندن و مانوس بودن با این کتاب بود .می گفت امام علی شاگرد اول قرآن است و نهج البلاغه هم کلام امام و بازتاب قرآن است به همین دلیل خیلی به نهج البلاغه اهمیت میداد. پس خسرو من را هم دوست داشت که به من این کتاب را داد، اما من هدیه از سر محبت او را در کنج انباری قایم کردم. _خسرو توی جبهه وقتی پشت تویوتا سوار بوده و خمپاره میاد و نزدیک ماشین زمین میخوره یکی از ترکش ها میخوره به گردن راننده و دردم شهید میشه. یه ترکش هم میخوره به بازوی خسرو که مجروح میشه و میارنش عقب. عمو پرسید: کی ؟چه موقع؟! _چند ماه قبل از شهادتش. با مجروحیت دستش آسیب جدی میبینه، طوری که دکترش میگه باید بازوش قطع بشه .چند ماهی دستش توی گچ بود و قرار شد نوبت برای عمل و قطعه دستاش بدن! _آخ دستاشو قطع کردن؟! _خسرو ناراحت بود .می گفت اگه دستام قطع بشه دیگه نمیتونم اسلحه دست بگیرم .ولی چاره ای نبود. دستش کبود شده بود و ممکن بود عفونت به جاهای دیگه بدنش بزنه. یادم به قلاب سنگ های خسرو افتاد. سنگ ها را تا کجاها پرتاب که نمی کرد !این بازی شده بود بازی نوجوانی ما .می‌گفت که برای پرتاب سنگ ها باید دست و بازوی قوی باشد.بیشتر وقتا وقتی خارج از شهر با بچه‌های مدرسه اردو می رفتیم قلاب سنگ بازی می کردیم. _صبحی که باید میرفتم عمل را انجام میداد ،خسرو برای عمل از بیمارستان سعدی با آمبولانس به بیمارستان نمازی بردند بین راه کسی سوار آمبولانس بودیم . یکی از دوستانش هم باهامون بود بهش گفت :برام زیارت عاشورا بخون و اون شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا.تا آن موقع اشکای خسرو ندیده بودم تا زیارت عاشورا. رسید به اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد»اشک خسرو جاری شد و ریخت روی بازوی که قرار بود قطع بشه. _این چیزی را که خوندین یعنی چی؟ _یعنی خدا مرا با محمد و آلش زنده بدار و با محمد و آلش بمیران. عمو با صدای لرزان گفت:بعدش چی شد؟ دستش را قطع کردند؟! _قبل از عمل از دست خسرو عکس گرفتند اما دکتر دید که هیچ اثری از جراحت در دست خسرو نیست. واتس اپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/BwMzXYHqYVrEhEZrFmI872 ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🚩📷 طریقه خواندن نماز روز یکشنبه ماه ذی‌القعده 🔹️نماز یکشنبه ذی‌القعده، نماز مستحبی و چهار رکعتی است که روزهای یکشنبه ماه ذی‌القعده خوانده میشه و فضائل بسیاری از جمله آمرزش گناهان و با ایمان مردن برای آن در روایات ذکر شده. 🔹️اگر نماز در یکی از یکشنبه‌های این ماه هم خونده بشه کفایت می‌کنه اما بهتره که همه یکشنبه‌ها خونده بشه. 🌷🌹🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
اگه یه روز خواستی تعریفی برای شهید پیدا کنی، بگو شهیـد یعنی باران... :) حُسْنِ باران این است که زمینے ست ولی آسمانی شده است... و به امداد زمین می‌آید... :) http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ زیبای مدافعین حرم با تصاویری از شهدا و فرزندان شهــداء ﻳﺎﺩﺷﻬﺪاﻱ ﻣﺪاﻓﻊ ﺣﺮﻡ اﻳﻢ 🌹🌼🌹🌼🌹🌼🌹🌼🌹🌼🌹🌼 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
جلیل هر زمان از اداره به خانه می آمد تمام خستگی هایش را پشت در می گذاشت و با لبخند وارد خانه می شد. با شور و نشاط خاصی که داشت با صدای بلند سلام می کرد. در این 18 سال روزی نشد که با بی حوصلگی آشپزی کنم همیشه با عشق به همسر و فرزندانم و با تمام وجود آشپزی می کردم. ✅   روزهای جمعه نیز در خدمت خانه بود. نمی گذاشت به چیزی دست بزنم. تمام کارهای خانه را انجام می داد . از ظرف شستن تا جارو کردن خانه . گاهی دلم برایش می سوخت و به او کمک می کردم . سریع کارها را تمام می کرد غذا را می پخت تا به خطبه های نماز جمعه برسد. اکثرا با دخترم به نماز جمعه می رفت . و در راه بر گشت برای مریم تنقلات می خرید و باهم می خوردند و قتی نزدیک خانه می شد دست و صورتش را می شست که من متوجه نشم..😁  وقتی هم برمی گشتند سفره را پهن می کردم و همه دور هم جمع می شدیم من و محمد با اشتها غذا میخوردیم ولی آنها نه .... بعدها متوجه شدم که پدر و دختر یواشکی تنقلات می خوردند و سیر بودند که غذا نمیخوردند....😊😊 ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 ولادت : ۱۳۵۶/۴/۱۵ فسا ، شیراز شهادت : ۱۳۹۴/۸/۲۴ سامرا ، عراق 🌷🌹🌷🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ🌸 فاطمه به دوسالگی که رسید .قصد داشتم جشن تولدی را برایش بگیرم. اما زخم زبان هایی از اطراف به گوشم رسید. تصمیم گرفتم تولد دوسالگی را همانند سال پیش با جمع چهار نفری در کنار مزار جلیل برای فاطمه بگیرم. خیلی دلم گرفته بود. به گلزار شهدا رفتم و خودم را روی سنگ مزارش انداختم و گفتم : جلیل تحمل زخم زبانهای مردم را ندارم... برای من شاد کردن دل فاطمه مهم است و هدایای مردم برایم اصلا مهم نیست . خیلی گریه کردم و به او گفتم :روز تولد فاطمه کیک تولد می خرم و به خانه می روم و تو باید به خانه بیایی. روز بعد در بانک بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد . جواب دادم . گفتند: یک سفر زیارتی سوریه به همراه فرزندان در هر زمانی که خواستید... از خوشحالی گریه کردم.در راه برگشت به خانه آنقدر در چشمانم اشک بود که مسیر را درست نمی دیدم. یک روزه تمام وسایل ها را جمع کردم و روز بعد حرکت کردیم. از هیجان سوریه تولد فاطمه را فراموش کردم. ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺩﺧﺘﺮﻡ, بدون اینکه به من بگویند حرم حضرت رقیه (س) را تزئین کردند و با حضور تمام خانواده شهدای مدافع حرم جشن گرفتند . شروع سه سالگی فاطمه خانم در کنار سه ساله امام حسین (ع) یک آرزوی بزرگی برای من بود. ﺁﺭﺯﻭﻳﻲ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎ ﻧﻆﺮ ﭘﺪﺭﺷﻬﻴﺪﺵ ﺑﻮﺩﻩ اﺳﺖ 🌷 🌸 🌹🌷🌷🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
﷽ "دیر یا زود فـرقی ندارد، لایق که باشی...💔 هـر زمان ڪہ باشد میشوند..." 🌷🌷 ﺧﺪاﻳﺎ ... ﻣﺎ ﺭا ﻻﻳﻖ ﻛﻦ .. ﺷﻬﺪاﻳﻲ🕊 🍃🌸🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 🌷
🔶اینجا دلی💓 جامانده از قافله‌ٔ عشق در آرزوی رسیدن به می‌کند اﻟﻬﻲ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺷﻬﺪا ﺑﺮﺳﻴﻢ 🤲 🌹🌷 ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﻣﻨﻮﺭ ﺑﺎﺩ🌷 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
سوریه نا آرام شده بود. همه جنگ و خونریزی بود. اخبار را از تلوزیون یا اینترنت مرتب دنبال می کرد. من از کارهایش سر در نمی آوردم. یک روز دیدم یواشکی گریه می کند که کسی متوجه اشکهایش نشود. اول ترسیدم گفتم نکند برای کسی اتفاقی افتاده که نمی خواهد به من بگویید. با شتاب به سراغش رفتم. و علت گریه کردنش را پرسیدم. رو به من گفت: مگر امروز اخبار را گوش نکردی؟ باتعجب گفتم نه؟ - دارم برای مظلومیت دختر سه ساله ای که در دریا غرق شده و پیکرش را کنار ساحل پیدا کردند گریه می کنم... گریه می کرد و می گفت: خدا لعنت کند باعث و بانی این اتفاق ها را. باید حتما انتقام این دختر را بگیرم. ظلم تا کی؟ پس چرا آقایمان نمی آید؟ . ﻓﺴﺎ 🌹🌷🌷🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی به سبک مدافعان حرم ( )😄🍃 😄😇 🍃🌸🍃 ﺩﻟﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺷﻬﺪا, ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺷﺪ.... ﻫﺪﻳﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﻣﺪاﻓﻊ ﺣﺮﻡ 🌷 🌷🌷🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهید صدای دلنشینی داشت. با صدای زیبایش قرآن تلاوت می کرد و فرزندان خود را به خواندن قرآن تشویق می نمود.😊 علاقه زیادی به روضه حضرت رقیه داشت. به همین جهت در هیئتی که هر یکشنبه شب برگزار می شد مداحی می کرد و مدیریت هیئت را بر عهده می گرفت.👌 اقا جلیل  اسوه صبر، ایمان، صداقت و پاکی و همچنین نمونه والا از رفتار و اخلاق اسلامی بود. شهید خادمی در طول بیست سال خدمت صادقانه اش در مناطق مختلف حضور فعال وچشمگیری داشت .✅ و در عملیات ها تا پای جان میجنگید و جایش را به کسی نمیداد حتی اگر خسته ی خسته بود💔 شهید مدافع حرم جلیل خادمی🌹 🕊 🌹🌹🌷🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نظر حاج قاسم درباره برجام چه بود؟ ▫️◾️▫️◾️ 🔹به بهانه اظهارات جنجالی ﺑﺮﺧﻲ ﻣﺴﻮﻭﻟﻴﻦ ﺩﺭ اﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ 🌹🌷🌷🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷محمود دوست دوران دبيرستان و دوست ورزشي من بود. هر دو عضو تيم هندبال بوديم و بعد هم با يکديگر وارد سپاه شديم. در زمين ورزش گاهي اوقات تمرين ها به اذان ظهر يا مغرب و عشا مي خورد. محمود در همان سالن يا زمين ورزش با شنيدن صداي اذان ،سجاده کوچکي که هميشه با خود همراه داشت را روي زمين پهن مي کرد و نماز اول وقتش را مي خواند. آنقدر روی این موضوع مصر بود که اگر وقت مسابقه را تعيين مي کرديم، حتماً باید طوري برنامه ريزي مي کرديم که به نماز اول وقت ايشان لطمه اي وارد نکند. اگر مسابقه به وقت نماز مي خورد، ایشان را وارد بازی نمی کردیم، چون اگر صدای اذان را می شنید، بازی را ترک و برای اقامه نماز می رفت! 🌹🌷🌹🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
روزهای بعد از تــو گذشت و می گذرند اما خودت بهتر میدانی چه بر ما گذشت و می گذرد داغت همیشه داغ است و سرد نخواهد شد تقصیر من نیست ، دلم نمی تواند تـو را فراموش کند .. فرمانده‌ شهید 🌷 پادگان قدس کرمان/ ۱۳۵۹ 🔺🌹🔺🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🔅إِنَّهُم‌یَرَوْنَہُ‌بَعِیده‌او‌نَرَ‌اهُ‌قَرِیبا🔅 هر ﺭﻭﺯ 🔆 زخم‌هاے‌ مکرر💔 را به مرحمِ‌ آرام‌ می کنیم! ★دردِ‌ ات‌‌ اما‌ همچنان‌ باقے‌ست😔 کاش‌ می فهمیدیم، همان‌ نقطه ی آغازی👌 که دنبالش‌ می گردیم ناگهان باز دلم افتاد شکست💔 ♥️ ! 🔅🔅 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
1_824859.mp3
3.03M
🔊 | 🔻 " خط قرمز " روایتی از زندگی شهيد اكبري ﻛﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﻓﻘﺎﻳﺶ ﺭا ﭘﻴﺶ ﺑﻴﻨﻲ ﻛﺮﺩ🌹 ﺷﻬﻴﺪ ﻛﺮ و ﻻﻝ..... 🎙 حجت الاسلام جوشقانيان 🌷🌹🌷🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
گیج بودم و بدون اینکه بدانم صدایم بالا میرود. گفتم :چی؟! _خسرو شفا گرفته بود .دستش نیاز به عمل نداشت .اثری هم از کبودی روی دستش نمانده بود. در افکارم غرق بودم که مادرش گفت: شب قبل از عمل یک خواب دیده بود تعریف نکرد اما من فهمیدم خواب امام زمان را دیده.. امام زمان!  خسرو برایم از او  می‌گفت. می گفت: همانطور که شما ها منتظر منجی هستید ما هم منتظر منجی هستیم که با آمدن از دنیا را از عدل و داد پر میکنه و ریشه ظلم ستم را از بین می‌برند .با ظهور امام زمان مسیح هم ظهور میکنه. برآشفته می گفتم: _خسرو مسیح را به صلیب کشیدند. _ نه برنابی مسیح زنده است. مسیح به صلیب نکشیدند مسیح با منجی ظهور میکنه .زنده است همانطور که امام ما زنده است همانطور که خضر نبی زنده است‌ این‌ها روزی ظهور خواهند کرد و بیشتر کسانی که با آمدنش به او می پیوندند شما مسیحیان هستید .مسیح زنده است. در جوابش  گفتم :پدران ما می‌گویند . گفت :تو خودت چی فکر می کنی ؟عقل و بیننش و دانش تو چی میگه ؟! من به هیچ چیز فکر نمی کنم. نمی توانم دیگر به چیزی فکر کنم. تمام معادلات را به هم خورده و تمام علمم. تمام ساعت هایی که از عمرم را توی یک کتابخانه و دانشگاه و آزمایشگاه بودم.تو تمام معادلات مرا به هم زدی خسرو! مادر پی حرف فرهاد را می گیرد _بعد از بیمارستان ماشین نگرفتیم .گفت مامان بیا باهم قدم بزنیم. این قدم زدن ها غنیمته. باهم تا چهار راه مشیر پیاده آمدیم و بعدش ماشین گرفتیم .هنوز نیومده میخواست بره جبهه .گفتم:باید چند روز بمونه قوی بشی بعد بری! عمو که توی صدایش بغض بود میپرسد: موند؟! _نه !چند روز بعد بهم گفت که دارم با دوستام میرم دیدار امام خمینی .بعد از چند روز نامه اش آمد که توش نوشته بود« مادر ,بهت دروغ گفتم که دارم میرم دیدار امام. من رفتم جبهه. ببخش چاره ای نداشتم .باید می‌آمدم و شما نمیذاشتی »براش تو جواب نامه نوشتم «حلالت کردم بمون جبهه و....» نمیفهمم !!این همه اصرار برای رفتن جلوی توپ تانک دشمن برای چه ؟!باید می ماند .او با آن هوش بی‌نظیرش الان می توانست یک مهندس عالی باشد. و حتی می‌توانست به راحتی بورسیه دانشگاه سوربن فرانسه را بگیرد و حالا برای خودش یک نخبه باشد !چرا جنگ را انتخاب کرد؟! چرا رفتن جلوی توپ تانک؟! _خسرو بچم خیلی تر و تمیز بود .همیشه وقتی می خواست بره جبهه، چی با خودش می‌برد. مسواک وخمیردندان و همه چی .اما این دفعه آخر هیچی با خودش نبرد. فقط یک کوله سبک .به دوستاش که آمده بود مرخصی گفته بود به خانوادم بگین من ۲۰ روز دیگه حتما میام. _اومد؟! _آره اومد !توی خونه خودش غلطید و آمد !هنوز بچم تو خونه خودش غرقه. حتی دوستاش که توی سرمایه کردستان جنازه‌اش را آوردن می‌گفتند با وجود برف و سرما که باید خون قطع می شد، همین طور از جسد خسرو خون می جوشید! فضا برای سنگین شده . احساس می‌کنم خسرو را دیگر نمی شناسم .یعنی فکر میکردم می شناسم، اما نمی شناسم. بخش عظیمی از وجود او برایم پنهان بود . باید خودم را حبس کنم بدون هیچ فکری، تا جواب آزمایشها معلوم شود. تمام دانشم به چالش رفته و من قدرتم را باختم و هنوز نمی دانم آن رازی که خسرو از آن می‌گفت کی و کجا به آن می رسم!! در واتس آپ 👇 https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv در ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat۲/2304966656C7c3f274f75
ﺑﻪ اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﺞ 🌷قرار بود پلی را بعد از عملیات منهدم کنیم تا راه عبور دشمن را ببندیم. چند نفر از غواصان برای این کار رفتند، اما یا شهید شدند یا نتوانستند کار را تمام کنند. محمود گفت: من می رم! گفتم: نه، تو مربی غواصی هستی، ما به تو نیاز داریم. گفت: مگه نمی بینی بچه های مردم دارن از بین می رن، خودم باید برم. سریع داخل آب پرید و رفت. چند دقیقه بعد پل منفجر شد، بعد هم محمود برگشت و تا به خشکی رسید سجده شکر کرد. گفتم: چی شد، چی کار کردی؟ گفت: بین خودمان باشد، امام زمان جانم را نجات داد. تایمر مواد منفجره را روی یک دقیقه تنظیم کردم و سریع دور شدم، اما مسیر را اشتباه رفتم و به سیم خاردار رسیدم که راه را بسته بود. زمان زیادی تا انفجار نمانده بود. چشمم را بستم و به امام زمان توسل پیدا کردم و گفتم: اگر زنده ماندن من به صلاح اسلام و مسلمین است به من کمک کنید! چشم باز کردم دیدم به اندازه عبور من، سیم های خاردار باز شده است! سریع خودم را از آن مسیر باز شده بیرون کشیدم و از شعاع انفجار دور شدم. 🌷🌹🌷 محمود یزدان جو 🌷🌹🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔻 هرگز مفقودین و شھدایمان را فراموش نخواهیم کرد ؛ یاد آن‌هاست که به ما همت ، غیرت و جوانمردی میدھد ! ✍🏼-شھید زین‌الدین 🌷🌹🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75